چادرکردیمرفتیمفرانکفورت
هر ســال شــهریور مــاه که میرســد زمزمههــای حضــور در نمایشــگاه کتــاب فرانکفــورت و گفتوگوهــا پیرامون درستی و نادرستی این اتفاق به گوش میرسد.
دو ســال پیــش افتخــار حضــور و همراهی دوســتان ناشــر و نویسنده و فعــاالن آژانسهــای ادبــی و متصدیــان امــر را در یکــی از زیرمجموعههــای وزارت ارشــاد به دســت آوردم. تجربــه عینــی ایــن حضــور و مقایســه آن بــا کیفیت و برآیند حضور ســایر کشــورها - نه کشــورهای اروپایی و آســیای شرقی بلکه کشورهای منطقه و همسایگان فارس و ترک و عربنشــانم داد تا رســیدن به نتیجه ملموس و قابل دفاع راه درازی در پیش است. بگذریم از اینکه هرگاه حرف ادبیــات ایران در عرصــه بینالملل پیــش میآید، باز پای کپیرایت و کنوانسیون برن پیش کشیده میشود، که البته الزم و نه کافی است. انتظار میرود از قبل این سفر پرهزینه، وقتی از ناشر، مسئوالن اتحادیه ناشران، نویســندگان و مترجمــان اقــدام تعیینکننــدهای در جهت رفــع موانع قانونی رخ نمیدهد، دســتکم هر یک به قدر گنجایش کیســه و خورجیــن، از این حضور بهــره گیرنــد. اما چیــزی که در عمــل میبینیــم تکرار مکــررات اســت. ناشــر، آژانــس ادبی و متصدیــان امر هر ســال کمافیالســابق مســیر تکراری را با بیتفاوتی پیــش میرونــد و برمیگردنــد. بهطــوری کــه میتوان چشمبســته هــم شــاهد شــکل حضــور و کیفیــت و عوایــد آن بود. گذشــته از این، آنچه بیشــتر از همیشــه سؤالبرانگیز است، حضور هرساله اتحادیه زنان ناشر در ایــن رویداد فرهنگی اروپایی اســت. وقتی از آخرین مواجهه جهان، با زنان داستاننویس ایران نزدیک به 01سال میگذرد و سالهاست دیگر کار تازهای از «زویا پیــرزاد» نخواندهایــم، بهطــور خــاص رهــاورد حضور انجمن زنان ناشر در نمایشــگاه فرانکفورت چیست؟ آیا بــرای مخاطب اروپایی و آســیایی و امریکایی مهم اســت با کتاب روش پخت 15 نوع حلوا آشــنا شود، آن هم به زبان فارســی؟ ما هنــوز یاد نگرفتهایم مخاطب جهان بیــرون مرزهایمــان از ما چه انتظــاری دارد، به جایــش هر ســال خریدهای زمســتانی کل دودمانمان را فهرســت میکنیــم کــه از فروشــگاههای دراندشــت خیابــان «زایل» فرانکفورت دســت خالــی برنگردیم. فقــط کافــی اســت شــهریور هــر ســال تیتــر بزننــد کــه حضــور زنان در نمایشــگاه کتاب فرانکفــورت نمایش توانمندیهــای زنان در عرصه نشــر اســت. بــاور کنید این عزیمت و مراجعتهای بینتیجه بیشــتر از اینکه سند قدرت وتوانایی زنان ناشر و نویسنده ایرانی باشد، معنی بیفایده بودن و منفعلگری زنان ایرانی در هر ســطحی اســت. بیایید منصف باشــید و خودتــان را با چشم سوم و از دور تماشا کنید. تیتــر با الهام ازعنــوان کتاب «چادرکردیم رفتیم تماشــا؛ سفرنامهعالیهشیرازی»نشراطرافانتخابشدهاست. اعضای گروه «سانتانا» با رهبری کارلوس سانتانای 72 ساله پنجاه سال بعد از اجرای معروفشان در وودســتاک روی صحنه رفتند و به اجرای آهنگهای خاطرهانگیزشان پرداختند. وودستاک یک فستیوال موسیقی بود که در آگوست سال 1969 میزبان گروههای متعددی از بهترین موزیسینهای دوران خــود بود و بــا 32 اجرا در فضــای آزاد برای چهارصدهزار تماشــاگر از مراســمهای رکورددار تاریخ موســیقی جهان محسوب میشــود. کارلوس ســانتانای مکزیکی که در آن زمان 22 ساله بود در ســالهای بعد به شــهرت زیادی رسید و با نوای گیتارش خیلیها را مســحور خود کرد. به گزارش آسوشیتدپرس او اجرای اخیرشان را که در همان محل قدیمی وودستاک برگزار شد «ادای دینی به یک دوران بزرگ دانست که حاال دیگر به پایان رسیده است.»