دولت ها و کارهای نکرده برای شهرداری ها
دهــه هاســت کــه چنــد مســأله مهــم و حل ناشده مدیریت شــهری را در ایران آزار میدهــد اما بــرای کاهش یــا حل آنهــا کمتر اقــدام گره گشــا و جدی انجام شــده اســت. این یادداشــت تالش دارد تــا نگاهی به این مســائل انداختــه و توجــه دولتمــردان را به کارهایی کــه میتوانســتند بکننــد و نکردند، جلــب کنــد. شــاید بتواننــد در این دوســال باقیمانــده از عمــر دولــت، حداقــل به قول معروف کلنگش را بــه زمین بزنند تا بعدها بــه احتمال فرجی حاصل شود: 19701 پراکندگی و ناهماهنگی دســتگاههای ادارهکننده شهر: از دهه
میالدی به این ســو بســیاری از کشورها برای اداره بهتر امــور محلــی و تمرکــز دولت ملــی بــر سیاســتهای کالن، نظارت و پایــش عملکــرد واحدهــای فرو ملی دســت بــه تدویــن برنامههای آمایش سرزمین و تمرکز زدایی گسترده زدند و بسیاری از وظایفی را که تا پیش از این دولتهای مرکزی انجام میدادند به شــهرداریها واگــذار کردنــد. آنها ایــن کار را بر مبنــای اصول تفکیک امــور ملی از امــور محلــی و همیاری انجام دادند. اما متأســفانه در ایران از همان دوران پیش از انقالب که رژیم شــاه شــبانه روز بر طبل انقالب سفید در مملکت میکوبید و میخواست یک تنه ایران را به دروازه تمدن بــزرگ رهنمون شــود، راه عکس پیموده شــد و اموری کــه تا پیش از آن جنبه محلی داشــت مثل آب، برق، فعالیتهای رفاهی، ساخت کتابخانه و مدرســه و مانند اینها را از شــهرداریها گرفته و برایشــان دستگاههای عریض و طویل و پرخرج دولتی ساخته شد. این خشت کــج اول آن وقت کشــور ســبب شــد تا ثریــای امــروز دیــوار مدیریت شــهری در ایــران کــج بــرود. شــهرداری رفتــه رفته بــه یکــی از دهها دســتگاهی که در شــهرها به رتق و فتق امور مشــغول بودند بدل شد و با سیاســتگذاریهای عجیب دهه 70 خورشــیدی که دستگاههای عمومی را همچون کاســبان خصوصی به کســب درآمد تشویق کرد، راه شهرفروشــی از ســوی زعمــای شــهرداری در پیــش گرفتــه شــد و شــد آنچه نباید بشــود. ساخت و رشــد قارچی دهها برج و ساختمان بلنــد مرتبه بدون رعایت کمترین ضوابط شهرســازی و معماری در تهران و عمده کالنشهرهای کشور و از میان رفتن نظم نصفه و نیمه شهری بخشی از پیامدهای این سیاستهای نادرست پیش و پس از انقالب در حوزه مدیریت شهری بود. در حالی که بسیاری از مدارس از دسترســی به ساختمانی مناســب و وسایل کمک آموزشی محروم بودند از آن جایی که شــهرداریها مســئولیتی در حوزه آموزش شهر نداشــتند دســت بــه کارهایــی عجیــب زدنــد. در تهــران، شــهرداری میلیاردها تومان صرف ساخت برج میالد و در چند سال بعد اتوبان دو طبقــه صــدر کــرد که فایــده هــر دو برای شــهر معلوم نیســت در حالــی که هر ریال ســرمایهگذاری مدیریت شــهری در حوزه آموزش میتوانســت هــزار ریال در قالب ســرمایه انســانی برای کشــور فایده داشــته باشــد. اما این انجام پذیر نبود زیرا شــهرداری برخالف همه جای دنیا در خصوص آموزش و پرورش مسئولیتی نداشت. بیتکلیفــی منطقه شــهری تهــران بزرگ: اگــر بخواهی تــا میدان
با وسایل حمل و نقل عمومی بروی همه چیز تا اندازهای معلوم و منظم است، اما درست از همین دروازه غربی تهران است کــه آشــفتگی حمــل و نقل در حومه تهران آشــکار میشــود. شــمال تهران که بنبســت اســت و تکلیفش معلوم اما دروازههای شرقی و جنوبی هم تعریفی ندارد. دهها شهرداری و دهیاری در حومه تهران هر کدام ساز خودشان را میزنند و چاله خود را بدون کمترین دغدغه برای همسایه بزرگ خود میکنند. شهر تهران هم البته همین رفتار را نسبت به شهرها و روستاهای اطراف خود دارد و از این منظر جای گله برای هیچ کدام نیســت. اما مســأله این اســت که این آشفتگی و بینظمی تبدیل به ُپتک های ســنگینی میشــود که شبانه روز بر سر تهرانیهــا و حومــه تهرانیهــا در حوزههای مختلــف از حمل و نقل گرفته، تا مســکن و آب و کشــاورزی وارد میآید. بازهم باید گفت که از اواخر دهه 1980 میالدی در کشورهای مختلف وقتی مسأله ظهور کالنشــهرها واقعیتهــای تلــخ خــود را نشــان داد، دولتهــا به فکر چاره اندیشــی افتادند و با تشــکیل مدیریتهای منطقه کالنشهری، به سروســامان دادن به اوضاع پرداختند. کافی اســت نگاهی شود به اســتانبول و آنکارا در همســایگی مــان، به لندن و روتــردام در اروپا و ســیدنی و اوکالنــد در اقیانوســیه. در وضعیت فعلــی اداره فضاهای خالــی میان شــهرها و روســتاها بــه پایینترین ســطح دولــت یعنی بخشــداریها ســپرده شده اســت و این در حالی اســت که اصوالً این ســازمانها توانایــی و مأموریت عمل بهعنــوان حکومتهای محلی ندارنــد. در نتیجه میدان عمل گســتردهای برای بــروز هزاران تخلف و قانون شــکنی در عرصههای ساخت و ساز، تصرف منابع طبیعی و ســودجویی فراهم شده اســت که پایانی بر آن متصور نیست. البته از انصاف دور اســت که اشــاره نکنیم به فعالیتهایی که در اوایل دهه 1380 در قالب طرح مجموعه شهری تهران برای ساماندهی به این وضعیت نامناسب شد اما متأسفانه راه به جایی نبرد. معلوم نبودن سیاســتهای مالی شــهرداری ها: در ســال 1362
وقت بــرای کاهش هزینههــای خود کــه در آن دوران به ســبب درگیری کشور در جنگ تحمیلی، توجیه پذیر مینمود، اقدام به قطع کمکهای مالی خود به شهرداریها کرد و با تصویب قانونی در مجلــس، واژه مجهولــی را بــا عنــوان «خودکفایی شــهرداری ها» وارد فرهنگ مدیریت شــهری کرد که با گذشــت نزدیک به 40 ســال هنــوز وعده روشــن کــردن مفهوم و ابعاد آن بر ســر جــای خود باقی اســت. رهــا کــردن شــهرداریها بــه حال خــود و غمض عیــن کردن نســبت به راههایی که آنها برای کســب درآمد در پی آن بودند، حتی اگــر بــه معنــای دور زدن قانون بود، ســبب شــده که هیــوالی عظیم تراکم فروشی، ضابطه فروشی و پروانه فروشی راه بیفتد و طرحهای جامع شــهری بدل به ســند بیخاصیتی برای هدایت جریان توسعه کالبدی و فیزیکی شــهر شــوند. حتــی برای ســالیان طوالنی پایتخت کشــور از داشــتن طرح توســعه محروم بود و این مسأله مهم کسی را در دولــت و البته در شــهرداری ناراحت نمیکــرد! در هر حال اکنون که کفگیر شــهر فروشی به ته دیگ خورده و مصائب اداره حسینقلی خانی شــهرها آشــکار شده است، جا داشــت و دارد که دولت تکلیف مســأله خودکفایــی شــهرداریها را روشــن کند و راههای مشــخص و درستی پیش پای شهرداران برای کسب درآمد بگذارد.
ایــن قصه ســر دراز دارد امــا اگر تا حدی همین ســه مســأله گفته شــده هم از سوی دولت پاســخ روشــنی بگیرد، بازهم جای شکرش باقی است.