Iran Newspaper

هر چه زودتر اعدامم کنید

-

گروه حوادث/ معصومه مرادپور/ مرد بیرحم که هفت ســال قبل همســر، پســر نوجوان و دختر دانشــجوی خود را به قتل رســانده و با حکم قضــات دادگاه به قصاص نفس محکوم شــده بود، صبح دیــروز بهدنبال درخواســت اعمال مــاده 429 ازدادرســا­ن دادگاه خواســت او را از بالتکلیفی و برزخی که در آن گرفتار شــده اســت نجات دهند و هر چه زودتر اعدامش کنند. بــه گزارش خبرنــگار حــوادث «ایران»، این مرد 23 مهر ســال 92 در حادثهای هولنــاک اعضــای خانــوادها­ش را در خانهشانبهق­تلرساند. هنگامــی کــه مأمــوران پلیــس در محــل جنایــت واقــع در ســه راه آذری حضــور یافتنــد بــا اجســاد «زهــرا» 46 ســاله(مادر خانواده)، پریســا 25 ســاله (دختردانشجو­یخانواده)ومحمدرضا 15 ساله (پسر خانواده)، رو به رو شدند. پــدر خانــواده بهنــام حمیدرضــا7­4 ســاله تحت بازجویــی قرار گرفــت و به کارآگاهــا­ن گفــت: کارگــر یــک شــرکت صنعتی هســتم و چون شب کار بودم، هنــگام عصــر در حالــی کــه همســر و فرزندانم در منزل بودند از خانه خارج شــده و اطالعی در خصــوص قتل آنها نــدارم. کارآگاهان بــا مراجعه به محل کار این مرد به تحقیــق از همکاران وی پرداختند و متوجه شدند که وی عالقه بســیار شــدیدی بــه مطالعــه کتابهــا و مجلههــای پلیســی و جنایــی دارد. در بازرســی از کمــد وی نیــز چندیــن کتاب مربــوط بــه داســتانها­ی جنایی و پلیســی پیدا شــد. با گذشــت چند روز از وقــوع جنایــت، کارآگاهــا­ن دوبــاره با حضــور در محل جنایت بــه تحقیق از همسایگانپر­داختند.یکیازهمسای­هها بــه کارآگاهان گفت: روزهای یکشــنبه و سهشنبه، به همراه زهرا - مادر خانواده - بــه باشــگاه میرفتیــم. ولــی آن روز هرچقدر منتظر ماندم او از خانه بیرون نیامدوحتیپ­اسخگویتماس­هایمن نیز نبود. به تصور اینکه زهرا برای انجام کاری از خانه خارج شده به باشگاه رفتم امــا از او خبــری نبود تا اینکــه با حضور همسرش در خانه، متوجه شدم که این زن به اتفاق دو فرزندش به قتل رسیده اســت. کارآگاهان ســپس با مراجعه به محل سکونت پدربزرگ پریسا ومحمد رضا به تحقیق از وی پرداختند. پیرمرد بــه کارآگاهان گفت: روز حادثه، پریسا ساعت61 به منزل من آمد و چند جلد کتاب نیز همراه خود داشــت. یک ربع بعــد تلفن همراهــش زنگ خورد و پــس از اتمام مکالمه، گفــت: «پدرم بود. به من گفت بهدنبال وســیلهای در خانه میگردد و از من خواست تا فوری به خانه بروم». به همین علت پریسا از خانه خارج شد. ■ اعترافهــا­ی تــکان دهنــده عامــل قتلعامخانو­ادگی در شرایطی که حمیدرضا -پدر خانواده - منکــر هرگونــه ارتکاب جنایت شــده بود ســرانجام به ارتکاب جنایت و قتل اعضــای خانــواده خــود اعتراف کــرد و گفــت: از چنــد ماه پیش قصد داشــتم همســرم را بکشــم. حتــی یــک بــار بــا همســرم بــه پــارک چیتگر رفتیــم و در آنجا قصد کشــتن او را داشتم اما موفق نشدم. ایــن متهــم در خصــوص روز جنایــت نیز بــه کارآگاهان گفت: روز حادثه پس از درگیــری با همســرم میخواســت از منزل بیرون برود که با یک چوب دستی او را کشــتم. بعــد تصمیــم گرفتــم که بچههایم را هم بکشم به همین علت، زمانی که پسرم ساعت 14 به خانه آمد باچوبدستیا­زپشتسر،چندینضربه به ســر او وارد کردم که او نیز روی زمین افتاد. دیگر کنترل خود را از دســت داده بودم و جسد محمدرضا را کنار مادرش گذاشتم. بعد دخترم آمد از او خواستم کــه بــه بهانــه جابهجا کــردن وســایل و کمک بــه من، بدون آنکــه داخل خانه برود،بهپشتبامبی­اید.زمانیکهپری­سا به پشت بام آمد، یک بند رشتهای را که از قبل آماده کردم بودم، به دور گردنش انداختــه و او را خفه کــردم. بعد از خفه کردن پریســا، او را به داخل اتاق خواب خودش بردم. به دنبال اعترافهای این مرد جنایتکار او در شــعبه دوم دادگاه کیفری اســتان تهران به ریاســت قاضی دکتر محســن زالــی و بــا حضور یــک مستشــار تحت محاکمــه قــرار گرفــت. متهــم دردفاع از خــودش ادعــا کرد زنــش را به خاطر ســوء ظنهایی که بــه او داشــته به قتل رســانده اســت اما ادعاهایش رد شــد و بــا درخواســت قصاص اولیــای دم این متهــم به قصاص نفس محکوم شــد، صبــح دیــروز با گذشــت هفت ســال از بازداشــت این مرد و درخواست اعمال مــاده 429 قانــون مجــازات اســالمی درباره بالتکلیف بــودن وی پروندهاش روی میز قضــات قرار گرفت.اولیای دم در اظهارات خود اعــالم کردند توانایی پرداخت پــول تفاضل دیــه را ندارند تا حکم اجرا شود. همچنین آنها بار دیگر خواستارقصا­صمتهمشدند. متهم آنگاه پای میز محاکمه ایســتاد و گفت: من باید قصاص شوم اگر اولیای دم پــول دیه ندارنــد بدهند من حاضر هســتم از این دیه گذشــت کنم چرا که مستحق اعدام هستم. اما فقط بگویند کهمرابخشید­هاند. این مــرد در حاشــیه دادگاه به خبرنگار «ایران» گفت: من هفت سال با عذاب وجــدان زندگــی کــردم و دیگــر تحمل ایــن وضعیت را ندارم من تفاضل دیه خودم را به اولیای دم میبخشــم تا هر چه زودتر اعدام شــوم، شاید اینطوری اولیایدممر­اببخشندوحا­للمکنند. در پایان محاکمه قضات وارد شور شده شــد وبزودی درباره سرنوشت این مرد حکمصادرخوا­هندکرد.

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran