وقتیترانهعلیدوستیباعلینصیریانعکسیادگاریمیگیرد
گزارش «ايران» از سومین دوره اهدای نشان داوود رشیدی
کمــی مکــث میکند تــا چــروک دامن مشــکیاش را با دســت صاف کند. آرام به دور دســت و آینده خیره میشــود و بــا صدایی که با صالبــت و دلتنگی عجین شده میگوید: «من باید با خودم مبارزه کنم تا چیزی را فرامــوش نکنــم. نبایــد فرامــوش کنم. باید ســعی کنم داوود رشــیدی را کــه آدم بزرگی بود، اما به اندازه بزرگیاش شناسانده نشد، بیشتر بشناسانم.» مهرماه ســال 95 که به بهانــه چهلمین روز درگذشــت داوود رشــیدی بــا تعــدادی از دوســتان، همدورهایهایــش و اعضــای خانــواده برومنــد رشــیدی دور هــم جمع شــده بودیــم احترام برومنــد با اطمینان گفــت از آن پس تمام هم و غمش صرف زنده نگهداشــتن تفکر همسرش خواهد شد. حاال 3 سال از آن روزها گذشته و همــت او و خانوادهاش برای به نتیجه رســاندن این هدف، برگزاری ســومین دوره نشان داوود رشیدی به فاصله چند روز پس از ســالمرگ 5( شهریور) اوست؛ نشانی که در همین دوره کوتاه آنقدر از عشق خانواده و احتــرام دوســتانش اعتبــار گرفتــه کــه چهرههــای فرهنگــی شناختهشــده، از احمدرضــا احمــدی، لیال حاتمی،علیمصفا،ترانهعلیدوستی،علینصیریان، محمدرحمانیــان و همســرش مهتــاب نصیرپــور تــا احمــد مســجدجامعی و محمدجواد حقشــناس را عصر روز پنجشنبه هفتم شهریورماه به سالن زندهیاد عباس کیارســتمی در بنیاد سینمایی فارابی بکشاند. مراســم با یادی از حسینعلی طباطبایی (اولین مدیر تاالر سنگلج) و داریوش اسدزاده و جمشید مشایخی آغــاز میشــود. ســیروس ابراهیــمزاده در یادداشــتی مروری بر فعالیتهای داوود رشیدی دارد؛ از خاطره همبازیشــدن بــا بهــروز وثوقی تــا تثبیــت نامش در کنــار داوود رشــیدی، محمد علی کشــاورز، جمشــید مشــایخی، عــزتاهلل انتظامــی و علــی نصیریــان که به قول پرویز پرســتویی ۵ نفر تئاتر و ســینما هســتند. «پردههای سینما؛ تصاویر ماندگار» عنوان این دوره از اهدای نشان است. کارگردانی هنریاش را امیر اثباتی به عهده دارد و اجرایش را منصور ضابطیان.
■ معتمدآرياوهممسیرشدنباداوودرشیدی
«هرجــا که میخواهم از او برای آمدن به صحنه دعوت کنم، میترسم حرفی بزند که بعدش برایم دردســر شــود». ضابطیان با این عبــارات از فاطمه معتمدآریا دعوت میکند تا روی ســن حاضر شــود و رئیــس انجمن صنفــی بازیگران از قدم گذاشــتن بر جــای پای داوود رشــیدی در این صنف میگوید: «گاهــی بــا خــودم فکر میکنــم اگــر آقای رشــیدی بودند برای پگاه آهنگرانی چه میکردند، اگر حرفی درباره مهتاب کرامتی زده میشد چه میکردند ولی میدانم اگر برای «لیلی» (رشیدی) اتفاقی میافتاد میگفتند خودش باید مشکالتش را حل کند.» او در ادامه از مســیر درست برای حل مشکالت میگوید: «گاهــی فکر میکــردم چرا داوود رشــیدی به وزارت فرهنگ و ارشاد اسالمی میرفت تا گفتوگو کند، اما بعدها فهمیدم بهترین راه، همین گفتوگو است.» بخش بعدی مراســم، سخنان ویدئویی امیر نادری دربــاره داوود رشــیدی اســت. صحبتهــای نادری دربــاره درک نشــدن قــدر و جایگاه رشــیدی اســت: «داوود آدم تئاتر بود و لیاقت بیشــترینها را داشت. در روز مجبور بود فیلمهایی را بازی کند که دوســت نداشت ولی شبها مدام کتاب میخواند و راجع به تئاترتحقیقمیکرد».
نــادری داوود رشــیدی را خطــاب قــرار داده و حرفهایش را اینگونه به پایان میرساند: «خیالت راحت، احترام برومند و فرزندانت یاد تو را زنده نگه میدارند.» ■ درانتطارفحششنیدنهاینقاشی
اولیــن نشــان داوود رشــیدی بــه احمدرضــا احمدی اهدا میشــود. هوشنگ کامکار در سخنانی او را دایرةالمعــارف زنــده موســیقی میخوانــد و به آشــناییاش با این شاعر از دوره دانشگاه با همراهی مهدی فتحی و محمود دولت آبادی اشــاره میکند. احمدرضا احمدی با لحنی طنازانه صحبت میکند؛ از قدرشناســی شــوخطبعانه همســرش: «برخــی میگفتند این چه شــاعری است که برای زنش شعر میگوید و برای معشوق نمینویسد اما من زندگیام را مدیون همسرم هستم. در این سالها که 18 بار به بیمارستان رفتم همیشه مرا با خود کول کرد و برد.» و در نهایــت فعالیت تــازهاش و ایجاد فرصتی برای فحش دادن دشــمنانش: «بتازگی نقاشــی را شروع کردم ســوژه جدیــدی دادم بــه خصمانم و منتظرم راجع به نقاشی فحش بشنوم.»
■ خواستهترانهوابهتعلینصیريان
دومین نشــان داوود رشیدی برای علی نصیریان است. ترانه علیدوســتی از خاطره خوش همکاری با او میگوید: «هیچ وقت نفهمیدیم کدام بازیگر مورد تأیید علی نصیریان اســت یا نیســت. چون ایشــان با همــه ما یک رفتار داشــتند. همیشــه در هنگام گریم و اســتراحت در حالی که ما با موبایل مشــغول بازی بودیــم فقــط ســکوت میکــرد و در همین ســکوت و تفکــر خیلــی چیزها به مــا یــاد دادند.» علیدوســتی تأکید میکند که اگرچه آدم خجالتی نیســت اما یک خواسته دارد که ابهت نصیریان اجازه نداده برای آن پیشقدم شود: «هیچ وقت نتوانستم با ایشان عکس بگیرم چون ابهتشــان مرا میگرفت. با عذرخواهی از همــه موبایلم را آوردهام که اینجا با ایشــان عکس بگیــرم.» لیلی رشــیدی این عکس را به یــادگار ثبت میکنــد و علــی نصیریــان در ســخنانی کوتاه بــا ابراز خرســندی از تجربه همکاری با ترانه علیدوســتی، از نشان داوودرشیدی بهعنوان سومین نشان ارزشمند شــخصی بعد از جایزه فــروغ فرخــزاد و جایزه فاخر صبــا یــاد میکند و میگویــد: «اقدام احتــرام برومند بــرای یاد کــردن از داوود رشــیدی اتفاق ارزشــمندی است.»
■ سالهایدورازصحنه
ســومین نشــان به مهتاب نصیرپور اهدا میشود و همســرش محمد رحمانیــان درباره ایــن هنرمند ســخن میگویــد: «انگیــزه بســیاری از کارهــای من، مهتــاب نصیرپــور بــوده و هســت. مهتــاب بابــت تمام این ســالها از تو سپاســگزارم و متأســفم برای سالهایی که بهخاطر ممنوعیت کاری من نتوانستی روی صحنه بیایی.»