درخشش مغزهای کوچک زنگزده در شب آغاز ماراتن جشنهای سینمایی آخرهفته
برترین فيلمنامههای سال در هفت ژانر نشان سپنتا گرفتند
بمــب، يک عاشــقانه، مغزهــای کوچــک زنگزده، آشــغالهای دوستداشــتنی، التــاری، مصــادره، ســرو زير آب و خاله قورباغه برندگان هفت «نشــان ســپنتا»ی بهترين فیلمنامههای ســال در هشتمین شــب فیلمنامــه کانون فیلمنامهنويســان ســینمای ايــران در هفــت ژانــر درام، جنايی، فانتزی، اکشــن، کمدی، جنگ و موزيکال شــدند؛ مراسمی که در آن نويــد محمــدزاده و حبیب رضايــی در غیاب هومن ســیدی و پیمــان معــادی جوايــز ايــن دو را گرفتنــد و باقــی نويســندگان برنــده جوايــز از ايــن گفتنــد که برای نخســتینبار اســت که متنهای سینمايیشان از لحــاظ تکنیکــی و نــه صرفــاً داســتانی کــه جلوی دوربیــن رفته ديــده میشــود و برای همیــن برخی برای نخستین بار بود که جايزهای را با خود به خانه میبردنــد. فیلمنامههايــی در ژانرهــای مهجورتــر همچــون کمــدی، اکشــن يــا موزيــکال کــه معمــوالً در قیــاس بــا فیلمهــای درام چنــدان جــدی گرفته نمیشــوند و در عیــاری مجــزا کســی آنهــا را داوری نمیکند. مراسم «شــب فیلمنامه» در دوره هشتم ايــن رويکــرد را پیــش گرفتــه بــود؛ ديــدن اعضــای صنــف خــود در حــوزه توانايیهای تکنیکیشــان. از ايــنرو مراســمی برگزار شــد که خروجــی جوايزش شباهت چندانی به ديگر جوايز اين روزهای مراسم سینمايی نداشت.
دو شــب مانده به برگزاری جشن خانه سینما در جمعهشب تهران، در سالن عباس کیارستمی بنیاد ســینمايی فارابی که يک شــب بعدتر ســومین دوره اهدای نشــان داود رشــیدی نیز در آن برگزار شــد (و گزارش کامل آن در صفحه 6 امروز در دســترستان است) جشن فیلمنامهنويســان آغاز ماراتن سهشبه آيینهای ســینمايی بود. چهارشنبهشــب جــدا از 7 جايــزه که در ژانرهای ســینمايی بــه برگزيدگان اهدا شــد، سه جايزه ديگر نیز به برگزيدگان تعلق گرفت. يکــی جايزه ويــژه داوران در رشــته بهتريــن درام که فیلم «آستیگمات» آن را دريافت کرد، دومی جايزه گروه هنر و تجربه که به «کوپال» رسید و آخری نشان ســپنتای مردم که «مغزهای کوچــک زنگزده» را با 74درصد آرا به دومین جايزه اين شب رساند.
لحظــات خاطرهانگیــز اين جشــن امــا دو لحظه بــود. يکــی اهدای نخســتین نشــان ســپنتا به شــکل افتخاری به خشــايار الوند که سال گذشته درگذشت و پخــش فیلمــی از فرزنــدان او در ســالن حضــار را احساســاتی کرد؛ بخشــی که طی آن ســیروس الوند و الهام ايمانی همســر خشــايار الوند در ســخنانی از او گفتند. «وقتی يکی نیســت و به او جايزه میدهند مبین اين اســت که آن هنرمند زنده است. سینمای ايران سینمای تفاوت قصههاست. وقتی میگويیم فیلمی خوب است، يعنی فیلمنامه خوبی دارد، اما ارزش نوشــتن هنوز پايین است. هنوز برای يادآوری میگويند فیلــم فردين ...و ولــی کاش بگويند فیل ِم فــان فیلمنامهنويس که در جاهــای ديگر دنیا اين ارزش و قــرب را قائــل میشــوند.» ايــن حرفهــای ســیروس الوند را الهام ايمانی با گفتن اين جمات که «برای مــن زندگی با او هر چند کوتاه بود اما يک موهبت بــود.» و «خشــايار دو خصوصیت حرفهای داشــت. در حرفــهاش خــودش را با کســی مقايســه نمیکــرد چرا که بر اين باور بود که هیچ دو انســانی بــا يکديگر قابل قیاس نیســتند و ويژگی ديگر او اين بــود کــه به امضــا و قولی کــه میداد خیلــی متعهد بــود.» تکمیــل کــرد. بزرگداشــت دوم بــه ســیامک تقیپور تعلق داشــت؛ نويســنده «جادههای سرد». او در گرامیداشــت کار خــودش هــم عمــده زمان را بــه تقديــر از ديگر فعــاالن صنفی اختصــاص داد و گفت نه ســه فیلمنامــه که دوازده فیلمنامه نوشــته اما آنچه نويسندگان مینويسند همیشه به خروجی موردنظرشان نمیرسد.