Iran Newspaper

استارتاپ ها ذائقه جامعه را تغییر داده اند

گفت و گو با سورنا ستاری معاون علمی و فناوری رئیس جمهوری

- گفتوگو: محمد مطلق

پس از پنج سال دوباره راهی خیابان شـــیخ بهایی میشوم. گفتوگوی پنج سال پیش من با سورنا ستاری معاون علمی و فناوری رئیسجمهوری درست در میانه دو ســـفر مهم او از نیویورک به توکیو انجام شـــد. از دیپلماســـ­ی علمی و بازگشت نخبگان گفت و لزوم تغییر بنیانهای اقتصاد خام فروش به اقتصاد دانش بنیان. حاال میخواهم بدانم در این پنج ســـال چه اتفاقاتی افتاده است؟ آیا نشانههایی از پوســـتاند­ازی اقتصاد وابسته به منابع زیرزمینی و خام فروشی این منابع دیده میشود؟ آیا میتوان گفت در زیر الیه اقتصاد فرسوده سنتی، شبکهای نو با بنیانی نو و رویکردی نو درحال شـــکلگیری اســـت؛ وضعیتی که کمتر آن را میشناســـی­م و با ابزارهـــا­ی تحلیل برخاســـته از همان اقتصاد ســـنتی، به درکی درســـت از آن نمیرسیم؟ درنهایت اینکه اگر اتفاقات مهمی در این پنج ســـال افتاده، چرا کمتر در رســـانهها منعکس شـــده اســـت؟ ما با انبوهی از اخبار در زمینه شـــرکتهای دانش بنیان، مراکز علمـــی و فناوری، تغییر اکوسیســـت­م اقتصادی ...و رو به رو هســـتیم اما کمتر درکی از این اخبار داریم. اشکال کار کجاست؛ رسانه یا منبع تغذیه رسانه؟ ■ سیاســت خارجی معاونــت علمی و فناوری روی چه مواردی تمرکز دارد؟ نـــگاه ما در معاونت علمی به داخل اســـت. براین اســـاس در حوزه خارجی بیشـــتر روی صـــادرات محصـــوالت متمرکز هستیم چون زمینههای واردات بـــه انـــدازه کافـــی و حتـــی بیـــش از نیاز کشـــور وجود دارد. اساســـاً ما یک کشـــور وارداتچی هستیم و ساختارهای واردات قوی داریم؛ هم از لحاظ فرهنگی و هم از نظر سازوکارهای فنی و اجرایی. براین اســـاس ما در حوزه صـــادرات، فعالیت جدی داریم و هزینه میکنیم. همچنین در بحث برگشـــت نخبگان به کشور برنامه داریم و برقراری ارتباط با کشورهای نوظهور علمی مثل چین و روســـیه. اینها مجموعه سیاستهایی است که در زیرساخت معاونت خارجی ما وجود دارد و روی آن متمرکز هستیم. ضمن اینکـــه ما عمـــًال هماهنگکنند­ه دســـتگاهه­ای مختلفیـــم و مجـــری نیســـتیم. محدوده کاری مـــا کل هیأت دولت و کل کشور اســـت. بنابراین برای پیشـــبرد سیاســـتها با وزارت صنعت، وزارت علوم، آموزش و پرورش و ســـایر وزارتخانهه­ا و نهادها تعامل میکنیم و سیستم اجرایی مجزایی نداریم. ■ اگــر فعالیتهــا­ی خارجــی یعنــی ســرمایهگذ­اری و هدایــت صــادرات، بازگشــت نخبــگان و توســعه روابــط بــا کشــورهای نوظهــور علمــی را در کنــار فعالیتهــا­ی داخلــی ایــن معاونــت بگذاریــم کــه از سیاســت کلــی دولــت یعنــی تمرکززدایـ­ـی از زیرســاخته­ا و فعالیتهــا تبعیــت میکنــد، متوجــه میشویم کارهای زیادی انجام شده. شما مدام درحــال کلیدزدن یــا بازدید از یک پــروژه در شهرســتانه­ا هســتید و همیــن دیروز هم بــرای بازدیــد از چند مجموعه بــه خمیــن رفتــه بودیــد، امــا چــرا ایــن فعالیتها دیده نمیشود؟ بحـــث جدی مـــا در اقتصـــاد دانش بنیـــان ایجـــاد یک اکوسیســـت­م اســـت و این اکوسیستم هم زیرساخت فرهنگی الزم دارد. اگـــر شـــما میخواهیـــ­د پایـــه اقتصاد را از منابع زیرزمینی ببرید روی منابع انســـانی، باید از خود مردم عادی کوچه و بازار شـــروع کنیـــد؛ اینکه مردم ما به یـــک جـــوان بهخاطر پول بیشـــتر احتـــرام میگـــذارد یا علم ودانشـــی که در سر دارد؟ مســـأله دقیقاً از این نقطه شـــروع میشـــود بعد به دانشـــگاه­های ما میرســـد و بعد بقیـــه ابعاد و اضالع جامعه. به موازات این مســـأله هم باید اتفاقـــات جـــدی در ســـاختار اقتصادی ما بیفتد، دســـت مافیـــای واردات کوتاه شـــود، فضای کســـب و کار بوروکراتیک اصـــالح شـــود، دولـــت و حکومتـــی که کارکنـــان زیادی دارد و ایـــن خود باعث پیچیدهتـــ­ر شـــدن و ســـنگینتر شـــدن بوروکراسی شده ...و همه اینها محتاج اصالح ســـاختاری و فرهنگی اســـت. ما براساس همین نیاز از دو سه سال پیش درکنار سایر ستادهای فناوری راهبردی ســـتاد فرهنگســـا­زی اقتصـــاد دانـــش بنیـــان را ایجاد کردیم که درحال حاضر هم بســـیار فعال اســـت. جریان ســـازی فرهنگـــی، تولید محتوا، گفتمان ســـازی و ترویج زیســـت بـــوم فنـــاوری و دانش بینیـــان و حمایت از تولیـــد ملی و ایران ســـاخت ازجمله وظایـــف و اهداف آن است. اگر برنامههای رادیو و تلویزیون، مطبوعات و رســـانه هـــا را از این دریچه ببینید، متوجه میشـــوید که فضا خیلی فرق کرده است. پیـــش از اینکـــه مـــن وارد معاونـــت علمی شـــوم، بخـــش علمـــی و فناوری روزنامههــ­ـا و رســـانهها یـــک بخـــش حاشـــیهای بود و جدی گرفته نمیشـــد امـــا االن بـــا کمک ســـتاد فرهنگســـا­زی اقتصـــاد دانش بنیان یکی از بخشهای جـــدی رسانههاســ­ـت که بـــه حوزههای دیگر هم تسری پیدا کرده، چون توسعه شـــرکتهای دانـــش بنیـــان و توســـعه فناوری ما خود به خود تبدیل به ابزاری برای تغییر فرهنگ رسانه شده است. االن استارتاپها­ی ایرانی ابزار بزرگی شـــدهاند برای تغییـــر ذائقـــه جامعه و این همان اتفاقی اســـت که باید بیفتد. یعنی مردم باید دانـــش و فناوری را در زندگـــی روزمره خـــود حس کننـــد تا به آن اهمیت بدهند. یک دانشـــجو وقتی میبیند همکالسیاش شرکتی دارد که چند میلیارد تومان قیمتگذاری شده، دنبال استارتاپ و شـــرکت دانش بنیان جدیدی میرود و ایده جدیدی را دنبال میکنـــد. مـــا دانشـــگاه­ی نمیخواهیم کـــه دانشـــجوی­ش از روز اول دنبـــال اســـتخدام دولتی باشـــد یا اینکه از یک دانشـــگاه خارجی پذیرش بگیرد، بلکه دانشـــگاه­ی میخواهیم که دانشـــجوی آن همان ابتدا بداند که چند سال دیگر وقتی مـــدرک گرفت، با یک شـــرکت و یـــک ایده آینـــده زندگـــیاش را خواهد ســـاخت. همه اینها بایـــد در کنار هم دیده شـــود تا آن اکوسیستم کلی شکل بگیرد. با این همه دیدگاه مردم نسبت به چهار پنج سال پیش در این زمینهها خیلـــی فرق کـــرده و با همین پشـــتوانه هم االن شـــرکتهای دانـــش بنیان ما چند هزار میلیاردی شـــدهاند و بزودی بزرگترین شـــرکتهای کشـــور خواهند شد. ■ مــا نســبت بــه ســاختارها­ی اقتصــاد سنتی نقد زیادی داریم و دل نگرانیهای زیادی هــم در این زمینه وجود دارد اما با این توصیف شما میشود گفت اتفاقات دیگــری در الیههــای زیریــن دارد شــکل میگیرد که کمتر شناختی از آن داریم. بگذاریـــد اینطـــور بگویـــم؛ بـــرای کشـــوری که5-4 هزار سال تاریخ آقایی دنیا را دارد و دارای تجربههای تاریخی غنی علمـــی، فرهنگـــی، تکنولوژیکی و تجاری اســـت، زشـــت اســـت که بگوید نفتـــم را نخریدنـــد چه خاکی به ســـرم بریـــزم؟ دقیقـــاً مثـــل یـــک کارمند که فکـــر میکند اگر شـــغلش را از دســـت بدهد وســـط خیابان از گرسنگی خواهد مـــرد. درحالی کـــه درس خوانده، عقل و هـــوش دارد، انســـان اســـت، نوآوری دارد و میتوانـــد زندگـــیاش را متحول کنـــد. متأســـفان­ه اقتصادهایـ­ــی کـــه وابســـته میشـــوند به منابع زیرزمینی، اقتصادهـــ­ای بوروکراتیک­ـــی هســـتند که فضای کسب و کارشان پرمسأله است. ما با این نیروی فوقالعاده انســــانی کــــه داریم اصالً نیازی به خام فروشــــی نداریــــم. چیــــزی کــــه کــــم داریــــم یک اکوسیســــ­تم فنــــاوری و نــــوآوری جدید اســــت. در اقتصاد ســــنتی فکر میکنیم همه چیز با پول درســــت میشود؛ پول خوشــــبخت­ی میآورد، شــــغل میآورد، اعتبــــار مــــیآورد و اگر جایی مشــــکلی هســــت، اگر کشور مشــــکل دانش دارد، مشــــکل اشــــتغال یا تحقیقات دارد، از پول اســــت و دسترســــی به منابع مالی یعنی همه چیز. درحالــــی که در حوزه پژوهش، عنصر اصلی انســــان اســــت و اگر این پژوهش، پژوهش خوبی باشد، حتمــــاً پول خــــودش را درمــــیآو­رد. در دیدگاه ســــنتی، پژوهش بــــا ابزار انجام میشود؛ اینکه آزمایشگاه خوبی داشته باشی، فالن دســــتگاه روز دنیا را داشته باشــــی و ســــالی یکبار هم تستش نکنی و فکــــر کنــــیدار­ی پژوهــــش میکنــــی. چنیــــن دیدگاهــــ­ی با ســــاختار­های یک اقتصاد نوآور همخوانی ندارد. نوآوری از محدودیــــ­ت و نداری بیرون میآید و ســــاختار و ضرورتهای دیگــــری دارد. هیچ بچه پولداری کارآفرین نمیشود؛ ایــــن یک واقعیــــت اســــت. اقتصاد هم همین اســــت. هیچ اقتصادی که از یک منبــــع مفت تغذیه میکنــــد، اقتصادی پویا نیست. مــــا تا تحریم نشــــده بودیــــم، به فکر نــــوآوری نبودیــــم و ایــــن میتوانــــ­د یک پایه محکمی برای اقتصاد آینده کشــــور باشــــد. اقتصادی که ســــاختار­های آن از نــــوآوری اســــتقبا­ل میکند نــــه اینکه آن را ســــرکوب کنــــد. در اقتصــــاد نفتی، هر نوآوری و خالقیتی ســــرکوب میشــــود و ایــــن کار را خود ســــاختار انجام میدهد نــــه اینکه فکر کنیم کار فالن وزیر و فالن معاون اســــت. وقتــــی پول مفــــت وارد اقتصاد شــــد، خود بــــه خــــود تبدیل به ابزاری قوی بــــرای ســــرکوب و مبارزه با خالقیت میشود و این ساختار خودش را هــــم میســــازد مثل ســــاختار واردات کــــه مفت خــــوری را مثل یــــک فرهنگ بازدارنده به بدنه اقتصاد کشــــور تزریق میکنــــد. بنابراین کاری که برپایه تالش و مغز باشــــد، نمیتواند در این اقتصاد راه پیدا کند. مــــا در معاونــــت علمــــی و فنــــاوری طــــی این چنــــد ســــال تــــالش کردهایم اکوسیســــ­تم را عوض کنیــــم و من امروز خوشــــحال­م وقتی بــــه شهرســــتا­نهای مختلــــف میروم، میبینــــم وضع فرق کــــرده و اکوسیســــ­تم جدیــــد درحــــال شــــکلگیر­ی اســــت. شــــما خمیــــن را مثــــال زدید که مــــن دیروز آنجــــا بودم؛ خــــب جــــای خوشــــحال­ی دارد وقتــــی از نزدیــــک میبینــــم چطــــور جوانان یک شهرســــتا­ن کوچــــک وارد حوزههایـــ­ـی مثــــل اســــتارت­اپها، گیاهــــان دارویــــی و حتی بیوتکنولوژ­ی شدهاند و اختراعات زیــــادی دارنــــد. این خیلی مهم اســــت. در سرتاســــر کشور توسعه عجیبی اتفاق افتاده. ■ واقعــاً تــا ایــن انــدازه اتفــاق بــزرگ و عجیب و غریب است؟ بلــــه. چــــون جوانــــان وارد عرصــــه شــــدهاند و راه خودشــــان را هــــم پیــــدا کردهانــــ­د. ولی اکوسیســــ­تمی کــــه از آن حرف میزنم هنوز بهطور کامل شــــکل نگرفته و یک جاهایــــی این پازل بزرگ تکمیــــل نشــــده. مثــــالً بچههــــای خالق شهرســــتا­نهای کوچک هنوز دسترسی کافی به منابع مالــــی بخش خصوصی ندارنــــد. بخــــش خصوصــــی کــــه بایــــد اعتماد کند و وارد مرحله سرمایهگذار­ی شود و بههمین موازات زیرساختهای دولتی که جوانان بتوانند در مراکز رشد، مســــتقر شــــوند و بــــا هزینــــه پایینتری کارشــــان را پی بگیرند. این موارد خیلی فراهم نیســــت امــــا جالب اینکــــه از دل همین نداریها اتفاقات بزرگی درحال تولد اســــت. اساساً هرجایی که امکانات کمتر اســــت، نیروی نــــوآور و خالق تری هم رشد میکند. ■ منظــور شــما دقیقــاً از اکوسیســتم، زیرساخت بعالوه فرهنگ است؟ یعنی باید با یک اتمسفر و جو رو به رو باشیم؟ بلــــه در این اتمســــفر اگر یــــک جوان خــــالق جایــــی هــــم بــــه مشــــکل مالی برخورد، خود خانواده کمکش میکند. فرهنگی که کارآفرینی را تشویق میکند و بــــرای کارآفرینــ­ــی ارزش قائل اســــت. بگذارید یک مثال بزنم؛ در اســــتانه­ای نفتی حتماً مواجه شدهاید با جوانانی که تمام آرزویشان این است که استخدام شرکت نفت شــــوند. این همان ایرادی اســــت که وجــــود دارد. این جــــوان فکر میکند خب اگر اســــتخدا­م شــــد، دیگر خیالش راحت اســــت؛ حقوق میگیرد، خانــــه میخــــرد، ماشــــین میخــــرد و تمــــام. دیگر نــــه او و نه خانــــواد­هاش به این موضــــوع فکر نمیکننــــ­د که آرزوی اســــتخدا­م یعنــــی پایین آوردن ســــقف اعتمــــاد به نفس جــــوان و پایین آوردن ســــقف پرش او. حــــاال از اینجــــا بگیرید تا برســــید به دانشــــگا­ه. دانشــــگا­هی که بخــــش عمــــدهای از هزینههایــ­ــش را از طریق فروش تکنولــــو­ژی، قراردادهای صنعتی و شــــرکتها­ی دانش بنیانش تأمیــــن میکند، فــــرق دارد با دانشــــگا­ه وابســــته­ای کــــه نمیتواند کوچه پشــــتی خــــودش را هــــم تغییــــر دهد. مــــا یک جاهایــــی در حــــوزه آمــــوزش و پرورش اشــــتباه­ی پیچیدهایــ­ــم و بایــــد اصــــالح کنیم. میتوانیم اصــــالح کنیم چون در خیلی از معیارهای نیروی انسانی رتبه 2 و 3 جهان را داریم. ■ بگذارید برگردم به یکی دو سؤال قبل؛ من هــر روز از طریــق پیامــک در جریان اخبــار معاونــت علمی قــرار میگیرم و گاهــی موضــوع را از کانالهــای دیگری بررســی میکنم اما واقعیت این اســت کــه حتی مــن بهعنــوان مخاطــب این حــوزه گاهــی متوجــه اخبار نمیشــوم. میخواهــم بگویم همان طور که اشــاره کردیــد، مــوج خبــری شــکل گرفتــه اما هنــوز محتــوای جــذاب و گاه قابل درک از چنین رشــدی وجود ندارد. هنوز برای خیلیها ســؤال اســت که پــارک علمی و فناوری یا شــرکت دانــش بنیان یعنی چه؟ مشــکل کجاســت؛ رســانه یا منبع تغذیه رسانه؟ چیزی که میگویید درســـت اســـت امـــا این موضـــوع به زمـــان نیـــاز دارد. چند وقـــت پیش در یکی از برنامه های تولیـــدی ســـتاد فرهنگســـا­زی اقتصـــاد دانـــش بنیان چنـــد ســـؤال را بهعنوان نظرسنجی با مردم مطرح کرده بودند کـــه نتیجـــه جالب بـــود. مثالً پرســـیده بودنـــد پـــارک علمی و فنـــاوری چطور جایی اســـت، که خیلیهـــا گفته بودند بایـــد جایـــی شـــبیه همیـــن پارکهای سطح شـــهر باشـــد. اما خب روز به روز اوضاع دارد بهتر میشـــود. حاال از بس درباره این واژگان و پدیدهها حرف زده شـــده که مردم دارند آشـــنا میشـــوند. تکنولـــوژ­ی فرهنـــگ و درک اســـتفاده خـــودش را هـــم گســـترش میدهد اما بحـــث جدی ما این اســـت کـــه بتوانیم از تکنولـــوژ­ی و اپلیکیشـــ­نهای داخلی اســـتفاده کنیـــم و میبینیـــم در ایـــن حوزههـــا خیلـــی از جوانـــان همپـــای نمونههای خارجی دارنـــد کار میکنند و مـــردم هـــم اعتمـــاد کردهانـــد. باید ایـــن فرهنـــگ از بیـــن بـــرود کـــه وقتی وارد داروخانـــ­ه میشـــوید، میگوینـــد متأســـفان­ه خارجیاش را نداریم. یکی از صدمـــات بـــزرگ خودروســـا­زها بـــه فرهنگ ما ایـــن بود که اعتماد عمومی را به کاالی ایرانی و تولید داخلی از بین برد. ماهم وارد این حوزه نشدیم چون اساســـاً اکوسیســـت­م حاکم بـــر صنعت خودروســـا­زی، اکوسیســـت­می نیست که بخواهد از نوآوری حمایت کند. ■ ایــن روزها روی چرخــه معیوب غذا و دارو تمرکز دارید. دقیقاً قضیه از چه قرار است؟ خوشـــبختا­نه در حـــوزه دارو در این ســـالها اتفاقـــات خوبـــی افتـــاده و ما در زمینـــه بیوتکنولــ­ـوژی توانســـته­ایم بهعنـــوان یکـــی از قدرتهـــای اصلـــی مطـــرح شـــویم. به هرحـــال در بعضی از حوزههـــا دارای ویژگیهـــا­ی ذاتـــی بهعنوان شاخصه ایرانی بودن هستیم کـــه یکی از ایـــن حوزههـــا بیوتکنولوژ­ی اســـت. نمود بیرونی آن هم این اســـت که ما حـــدود 97 درصد داروهای مورد نیازمـــان را در داخل تولید میکنیم و از سال گذشته برنامهای جدی ریختهایم بـــرای تولید ســـه درصـــد باقـــی مانده. ضمن اینکه ما حدود 700 میلیون دالر هزینه واردات مواد اولیه دارو داریم که برای قطع وابستگی کامل در این زمینه هم برنامهریزی کردهایم و فکر میکنم تا ســـه ســـال آینده درکل مشکل حوزه دارو حل خواهد شد و چیزی روی زمین نخواهد ماند ولـــی در بعضی زمینهها مثـــل تولید غذا با چرخه معیوبی رو به رو هستیم که باید اصالح شود. ■ لطفاً دقیقتر توضیح میدهید؟ بگذارید این طور بگویم که سیســـتم کشورهای پیشـــرفته این است که برای شـــما زمین بازی میچینند و موقعیت شـــما را هـــم در ایـــن زمیـــن تعریـــف میکننـــد و اینکه قرار اســـت کجا بازی کنیـــد و تا کجا جلـــو بروید. مـــا وقتی از اقتصـــاد دانش بنیان حـــرف میزنیم، راجـــع بـــه ارزش افـــزوده دانش حرف میزنیـــم. بهعنـــوان مثال شـــما وقتی 100 میلـــی لیتـــر عطـــر را در خـــارج از کشـــور میخریـــد 100 دالر درحالـــی که یـــک بشـــکه نفت خـــام 154 لیتـــری را میفروشـــی­د 50 دالر، یعنـــی اینکـــه 3 هزار شیشـــه نفت را با یک شیشه عطر عوض کردهاید درحالی کـــه مواد اولیه عطر اصالً قیمتی ندارد. دو ســـه هفتـــه پیـــش در چالوس به یک شـــرکت دانش بنیـــان در محیطی 002متری ســـر زدم که هفت نفر جوان در آن مشـــغول کار بودنـــد. ورودی این شرکت استخوان گاو است که مثل مواد اولیـــه عطر، قیمتی نـــدارد اما خروجی آن تبدیـــل میشـــود به پـــودری که هر شـــش دهم گرم آن را 350 هزار تومان بـــرای ایمپلنت دنـــدان میفروشـــن­د؛ یعنی گرانتر از طال. در مـــورد چرخـــه غذا پرســـیدید که من همیشـــه در این مورد مرغ را مثال میزنم. ما فکر میکنیم که تولیدکننده مـــرغ هســـتیم. بلـــه ظاهر قضیـــه این اســـت که مـــا بیـــش از نیاز کشـــور مرغ تولید میکنیم اما درواقع برای کســـان دیگـــری بازارســـا­زی میکنیـــم. شـــما یـــک خط مونتـــاژ را درنظـــر بگیرید که ورودیـــش جوجه یک روزه اســـت که از انگلیس وارد میکنیـــم. بعد میگویند ایننـــژاد جوجـــه انگلیســـی فـــالن غذا را مصـــرف میکنـــد که هیـــچ ربطی به اکوسیستم کشـــاورزی ما ندارد. درحال حاضر بیشترین واردات کشور کنجاله و چیزهایی است که با سیستم کشاورزی ما همخوانی نـــدارد. بعد از وارد کردن غذا تازه میگویند این جوجه انگلیسی باید 20 نوع اســـید آمینـــه هم مصرف کنـــد که به فالن شـــیوه با غـــذا مخلوط میشـــود. بعد میگویند فالن واکســـن را هم بایـــد بخرید که مریض نشـــود و اگر شـــد فـــالن دارو را مصرف کند. آخر ســـرهم میگویند خـــوب شـــد یادمان نرفـــت، این جوجـــه برای پروار شـــدن پروبیوتیک هـــم میخواهد ...و حاال در این زمین بازی شـــما فقط مرغداریها را توســـعه میدهیـــد و بـــازار جدیـــدی به وجـــود میآورید کـــه منفعت آن به جیب کس دیگـــری مـــیرود. درحالی که بهعنوان مثال واکســـن وارداتی را با یـــک دهم قیمـــت میشـــود تولید کرد امـــا چون زمیـــن بازی مال ما نیســـت، مجبوریم مدام بـــازار را به نفع دیگران توسعه دهیم. همــــه اینها قــــدرت دانش اســــت، موشــــک به خودی خود چند کیلو آهن بیشتر نیست اما قدرت دانش این چند کیلــــو آهن را تبدیل میکند به موشــــک چنــــد میلیون دالری یــــا هواپیمای چند صد میلیــــون دالری. در حــــوزه غذا هم موضــــوع همین اســــت. ما حــــدود یک ســــال اســــت که در معاونت علمی کار روی زنجیــــره غذایــــی را به طــــور جدی شروع کردهایم و شــــرکتها­ی زیادی را ترغیب کردهایــــ­م در این حوزه فعالیت کنند. بهعنوان مثال شرکتهای بیوتک انســــانی را تشــــویق کردهایــــ­م روی دام، طیــــور و آبزیــــان کار کننــــد که حــــوزهای سادهتر از حوزه انسانی است. در زمینه کشــــاورز­ی هم کارهایی صــــورت گرفته و شــــرکتها­یی بــــا تکنولوژی بــــاال ورود کردهانــــ­د که نتیجه همــــه اینها بزودی قابل لمس خواهد بود. مــــا اگر نتوانیم غذای کشــــور را تأمین کنیم، دیگر مهم نیست چه سالحی داشــــته باشیم. این نــــه تنهــــا در مورد مــــا بلکه درمــــورد هر کشور دیگری صادق است.

بحث جدی ما در اقتصاد دانش بنیان ایجاد یک اکوسیستم است و این اکوسیستم هم زیرساخت فرهنگی الزم دارد. اگر شما میخواهید پایه اقتصاد را از منابع زیرزمینی ببرید روی منابع انسانی، باید از خود مردم عادی کوچه و بازار شروع کنید

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran