فاصل ههایمعنادار
اینکــه اهالــی فکر و اندیشــه با عامه مردم چقدر ارتباط برقرار میکنند، پرسشــی اســت که کمابیش اکثــر جوامع در ســطوح متفاوتی با آن مواجه هســتند امــا برای پاســخ به آن بایــد دو گــروه را از هــم متمایــز کــرد؛ «دانشــمندان» و «روشــنفکران». رســالتی که دانشــمندان برای خود در نظر گرفتهاند «تعهد به علم» اســت. در کنــار دانشــمندان در عصــر مدرن، گروه دیگری به نام روشنفکر به وجود آمد که افرادی هستند که در عین تعهد به علم، با جامعه هم ارتباط دارند. مفهوم «روشــنفکر» در غرب شــکل گرفت و متفکران روس از آن جهــت کــه دارای ســنت چــپ و عمدتــاً خواهــان تغییــر بودنــد، نمونــه بــارز ایــن متفکــران بهشــمار میآینــد. مفهــوم «روشــنفکری» در ســنت غربــی از آنجا که برآمده از فرهنگشــان بود، تا حدودی بین «طبقه متوسط» کارایــی داشــت و روشــنفکران ارتباط خوبی با طبقه متوســط جامعه برقرار میکردند. اما آیا مسئولیت اجتماعی روشنفکر صرفاً محدود به ارتباط با طبقه متوســط است؟ پس طبقات پاییــن چه ســهمی در این بیــن دارند؟ هم در غــرب و هم در کشــورهای دیگر ارتباط با طبقات پایین دشــوار است و عموماً فاصلهای بین روشنفکران و طبقات پایین وجود دارد، از این رو معمــوالً جریانهــا و گروههــای چپ به اعضای خــود توصیه میکنند که با طبقات پایین حشر و نشر داشته باشند، زندگی و دردهــای آنان را بشناســند تــا بتوانند مشکالتشــان را به زبان آورند و برج عاجنشین خطاب نشوند. اما در این میان، پدیده دیگری هم شــکل گرفت و آن اصطالحی تحت عنوان «روشنفکران عمومی» است. روشنفکران عمومی کسانی هستند که مشاغل متفاوتی دارند؛ بهعنــوان مثال هنرپیشــه یا خواننده هســتند یــا در حوزههای خاصی از هنر تبحر دارند، آنان زبان جامعه میشوند و اغلب درد جامعــه را بهتر از روشــنفکرانی کــه تحصیالت آکادمیک دارند، درک میکنند و نقش رابط را با جامعه ایفا میکنند.