Iran Newspaper

از بستر کشورهای همسایه برای ترویج زبان و ادب فارسی غافل نشویم

گفتوگو با موسی بیدج به بهانه مقدمات امضای تفاهمنامه بین مسئوالن ایرانی و اتحادیه ناشران سوریه

- مریم شهبازی خبرنگار

«ادبیــات مــا چیــزی کــم از داشــتههای دیگران نــدارد.» ایــن گفتــه مشــترک اغلــب آنهایی ست که هم بهدلیل تســلط به زبانی خارجی در جریان وضعیــت جهانی ادبیات هســتند و هم از شــرایط داشــتههای معاصر این بخــش فرهنگ خودمان میدانند. موســی بیدج یکی از این افراد اســت؛ نویســنده، شــاعر و مترجمی که عمده تمرکز او بــر فعالیت در حوزه جهان عرب اســت و رفت و آمد بسیاری هم به کشورهای عربزبان دارد. بیدج نه تنهــا آثار متعــددی از عربی به فارســی ترجمــه کرده، بلکه حاصل ترجمههای متعدد او از آثار شاعران و نویسندگان معاصرایران­یبهزبانعرب­یهمدرکشوره­ایعربزبانا­زجمله کویت،لبنان،مصروالجزای­رمنتشرشده. البته او چند کتابی هم آماده انتشار دارد که تا چندی دیگر برای مخاطبان مصری منتشــر میشــود. به بهانه حضور جمعی از اهالی کتاب ایران در نمایشــگاه کتاب ســوریه و همزمــان با روز ملی «شــعر و ادب پارســی» میتوانید خواننده گپ و گفتی با این فعال فرهنگی-ادبی درباره ظرفیت معرفی و انتشــار آثار ادبی معاصر فارسی و همچنین امکان گسترش زبان فارسی در حوزهجغرافی­اییکشورهای­همسایهباشی­د. ■ در کشــورهای جهــان عــرب چقدر بــرای انتشــار کتابهــای بازار نشرمان ظرفیت وجود دارد؟

اگــر پاســخ ایــن ســؤال را تنها به حــوزه ادبیــات محــدود کنم، بایــد بگویم برخالف برخی گفتهها، ادبیات مــا چیزی کم از دیگر کشــورهای جهان ندارد. ما در معرفی داشــتههای ادبیمان با دو مسأله جدی روبهروییم: نخست «تولید» و دوم «ترویج». با وجود تمــام ظرفیتی کــه در ادبیات معاصرمان حتی در ســطح جهانی نهفته، در تمام این ســالها دســت اندرکاران حــوزه کتاب تنها در حوزه تولید فعالیت کردهاند.

ایــن در حالــی اســت کــه بــه قــول آن ضربالمثــل معــروف «حرمت امامزاده را متولیاش نگه میدارد.» متأســفم که بگویم تــا به حال کار چندانی در زمینه ترویج ادبیات معاصرمان و حتی زبان فارسی انجام نشده است. ■ البته در حوزه کشــورهای اطرافمان حداقل تا حدی با چهرههایی نظیر هدایت، شاملو و فروغ آشنا هستند.

بله، اما توجه داشــته باشــید که عمده این آشــناییها از طریق تالشهــای شــخصی مترجمــان و حتــی نویســندگا­ن و شــاعران بــوده. بــا خودمــان کــه تعــارف نداریــم، زبــان فارســی عزیــز مــا اســت؛ اما مســأله اینجاست که در مقایســه با زبانهای انگلیسی، اســپانیای­ی و حتــی عربی دایــره جغرافیایــ­ی محدودتــری را در بر می گیرد و جبران این مســأله تنها با تالشی مضاعفی امکان پذیر اســت. از آنجایی که طی سه دهه اخیر به طرق مختلف فعالیت کاریام با ادبیات عرب و فارســی درآمیختــه بوده معتقدم که کار چندانی در راســتای گســترش زبان و ادبیات فارســی انجام نشده، آنچنان که حتی تدریس برخی کرســیهای زبان فارســی به عهده استادان غیرایرانی است. ■ بــا وجود کــم کاریهایی که در گســترش زبان و از ســویی معرفی ادبیــات فارســی معاصــر رخ داده در همیــن محدوده جهــان عرب چقــدر عالقهمندی بــه داشــتههای این بخــش فرهنگمان وجود دارد؟

بگذاریــد ســؤالتان را بــا مثالی پاســخ بگویم، سیاستگذارا­ن فرهنگی مصری چند سالی ست که در برنامهریزی­های خود توجهی جدی به طرحی دارنــد که آن را «پــروژه ملی ترجمه» میخوانند. جالب است که بدانید از یک هزار ترجمه نخستی که انجام دادهاند حداقل ۰6 ترجمه به آثار ایرانی تعلق داشــته که در میان آنها هم ادبیات قدیم و هم معاصرمــان جایگاهی جــدی دارد. مصریها از هشــتاد ســال قبل کرســی آمــوزش زبان فارســی داشــتهاند، تنهــا بررســی مختصــری کافیســت تــا با تعــداد زیــادی از فارغالتحصی­الن مصــری در مقاطع

کارشناسی ارشد و دکترا روبهرو شوید. ■ با این تفاسیر تدریس در کرسیها ی زبان فارسی مصر باید بیش از ایرانیان به عهده مصریان باشد.

خوشــبختان­ه و متأســفانه بله! این را گفتم کــه بدانید در جهان عرب چقدر شیفتگی نسبت به یادگیری و آشنایی با زبان و ادبیات فارســی وجــود دارد. میــزان عالقهمندی مصریان به زبان فارســی به حدیاســت که نه تنها در مصر، بلکه در کشــورهای حوزه خلیج فارس هم کرســیهای آموزش زبان فارســی اغلب در دست آنان اســت. ای کاش دســت انــدرکارا­ن فرهنگــی مــا هــم قــدری برای گسترش و اشاعه این بخش از فرهنگمان تالش کنند. ■ برنامهریزی چند سال اخیر وزارت ارشاد در حوزه اهدای «گرنت» چقدر مؤثر بوده؟

«گرنــت» اقــدام خوبــی بــرای آغــاز هدفمنــد ترجمــه ادبیات معاصر ما در ســایر کشورهاســت، اما کافی نیســت. برای موفقیت در ایــن مســیر حتــی میتــوان از تجربههای مشــابه دیگر کشــورها هم بهره گرفت. بر اســاس رفت و آمدهایی که به کشورهای عرب زبــان دارم از تعــداد تقریبــی مترجمان مجربی که در آن کشــورها به زبان فارســی تســلط دارند باخبر هستم و میدانم که در نهایت حــدود ۰۱ نفر میشــوند. اگــر بودجه حمایت دولتــی از طرحهایی نظیر«گرنــت» در ترجمــه داشــتههای ادبی معاصرمــان افزایش پیــدا کند میتوان مترجمان و حتی ناشــران جهــان عرب را به این کار تشویق کرد. ■ پراکندگی همین تعداد مترجمان انگشــت شــمار بیشتر در کدام یک از کشورهای جهان عرب است؟

تا جایی که مطلع هستم، ۲ نفر در تونس، ۲ نفر در اردن، ۲-3 نفر در عراق و چند نفری هم در کویت وجود دارند. البته هماکنون دقیق در خاطرم نیســت. اینها برگ برندهای برای ما هســتند که با قدری برنامهریــ­زی میتوان تعدادشــان را افزایش داد. با برخی اســتادان عــرب زبانــی که دکتریــن آنهــا در ارتبــاط با زبــان و ادبیات فارســی بــوده صحبــت کــردهام و میدانــم که اغلب بــه زبان فاخــر ادبیات کالسیکمان تسلط دارند و در ترجمه آثار معاصرمان و در مواجهه با ادبیات محاورهای با مشــکل زیادی روبهرو هســتند، اگر مســئوالن فرهنگــی بهدنبــال ترویــج زبــان و ادبیاتمــا­ن هســتند راهکارهای بســیاری برای موفقیــت در این زمینه وجــود دارد، همین که امکان حضور دورهای آنان در ایران فراهم شــود بســیار کارساز خواهد بود، کافیست یکی از آنها را به کار ببرند تا جهانیان ببینند که ما چیزی کم ازآنانندار­یم.البتهمنکرو­جودآثارضعی­فنیستم،منتهیمعتقد­م در کنار انتشار آثار بیشمار ضعیف ما با کتابهای ارزشمندی هم در بخشهای مختلف ادبیات داستانی و شعر روبهرو هستیم، هر چند که هنوز برای ترویج آنها هیچ کاری نشده! ■ مخاطبان ســاکن در کشــورهای جهان عــرب چقدر با شــاعران و نویسندگانم­عاصرمانآشن­اییدارند؟

آشــنایی آنان بــا ادبیات کالســیکما­ن در ســطح قابــل قبولی اســت، در ایــن زمینــه کمبــود چندانــی نداریــم امــا بــرای ادبیات معاصرمــان به جز معــدود ترجمههایی که متکــی به تالشهای شخصی بوده کاری انجام نشده. ■ آیا دلیل این عالقه مندان، به اشتراکات فرهنگی و دینیمان برمی گردد؟

به طور قطع این مسأله اثرگذار بوده و هست، اما نباید فراموش کرد به آشــنایی آنان با ادبیات کالســیکما­ن بازمی گردد. طبیعی اســت کــه وقتــی از شــاهکارها­ی ادبیات کالســیک ما بداننــد برای آشــنایی بــا ادبیــات معاصرمان هم کنجکاو شــوند. از ســوی دیگر ادبیــات معاصــر فارســی برخــوردار از مضامیــن فرامرزی اســت، هرچنــد که این ویژگی کلی ادبیات جهان اســت منتهی رد پای آن در ادبیات معاصرمان خیلی پررنگ دیده میشود. ■ چرا در میان کشــورهای عرب زبان تأکید شما بیش از همه به مصر است؟

ایــران و مصــر در دورهای از مهمترین و بزرگترین تمدنهای منطقــه و حتــی جهــان بودهانــد. بــا تکیــه بــر همیــن مســأله ما از اشــتراکات فرهنگی بســیاری برخوردار هستیم. حاال کاری به اینکه زمانــی «خشایارشــا» مصــر را میگیــرد ...و ندارم که بــه طور قطع منجــر به افزایش این اشــتراکات هم شــده اســت. همین حاال هم اگر توجه کنید ایران و مصر در منطقه خود هر دو از وزنههای مهم سیاسی و فرهنگی هستند. از سوی دیگر پیشینه رواج زبان و ادبیات ما در مصر به هشتاد سال قبل بازمی گردد. ■ ایــن تعامــالت فرهنگی بــه اثرگذاری متقابــل هر دو زبــان و حتی ادبیات آنها به یکدیگر هم انجامیده؟

بلــه، کمــی مطالعه کافی اســت تا بفهمیــد که زبــان و ادبیات فارســی چقدر بر ادبیات و زبان عرب اثرگذاشــت­ه و باعث غنای آن شده است. البته زبان و ادبیات عرب هم تأثیر زیادی بر داشتههای ما گذاشته، این قانونی است که در تعامالت فرهنگی نهفته، اینکه چیزی میدهید و چیزی میگیرید. بســیاری از بزرگان شــعر عرب آشنایی عمیقی با پیشینه ادبیات فارسی داشتهاند، البته بخشی از این عالقهمندی و آشنایی به این بازمی گردد که بسیاری از بزرگان شــعر گذشــته آنــان تبــار ایرانی داشــتهاند. بــا اینکــه مصریها در مقایسه با سایر کشورهای جهان عرب بهای بیشتری برای فرهنگ قائل هســتند اما ســایر کشــورهای مذکور هم با وجود غلبه نفت و مســائل اقتصادی در برنامهریزی­هایشــان عالقهمندی بسیاری به این بخــش فرهنگمان نشــان میدهند، اما همان طــور که گفتم بهرهمنــدی از ایــن عالقهمنــد­ی به میــزان تالش خودمــان بازمی گردد. شاید بهتر باشد دولتها به جای دخالت مستقیم با تزریق بودجــه و در اختیار گذاشــتن امکانات به تشــکلها و«OGN»های ادبــی به آنان بــرای انجام این کار یاری برســانند. به طور قطع این کار تنها در شرایطی به ثمر مینشیند که از آفت اعمال سلیقههای دولتی به دور باشد.

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran