نقض حقوق کودکان به خاطر چند الیک بیشتر
بچههــا کتــاب و دفترهایشــان را روی سرشــان گذاشــتهاند و مدادها را پشــت گوش. شادمانه میخندنــد و ســمت مدرســه میرونــد، مدرسهای که تازه بازسازی شده و رنگ و رویی جدید پیدا کــرده. دارم فکر میکنم کاش قبل آمدن برای بچهها چند تا کیف و لوازمالتحریر مــیآوردم. تــوی دلــم میگویم این بــار حتماً ایــن کار را میکنــم. در واقع ایــن، اولین چیزی اســت که بــه ذهنــم میرســد. آقــای مدیر که غرق تماشای شــادی بچهها به خاطر مدرسه جدیدشان است، میگوید: «امسال کولر داریم و دیگر بچهای ســر کالس از گرما غش نخواهد کرد.» آخــر میدانیــد، گرمای چابهــار، پاییز و بهــار نمیشناســد. میگویند اینجــا زیاد پیش میآید بچهها از گرما بیهوش شــوند به خاطر همین ساعت مدرســه رفتنشان با بقیه فرق میکنــد، 6 صبــح میرونــد و 11 برمیگردنــد. مصــداق حرف آقــای مدیــر را همانجا جلوی چشمم میبینم وقتی دانش آموزی9،8 ساله سرصفشروعسالتحصیلیجدیدزیرآفتاب حالش بد میشود و غش میکند. آنجاست که میفهمم بچههای مناطق محــروم نیازهای مهمتــری دارند که شــاید به چشــم مــا نیاید. ایــن خاطره مال دو ســال پیش اســت، زمانی کــه روز اول مهر بــرای تهیه گزارش بــه یکی از روستاهای منطقه دشــتیاری چابهار در استان سیستانوبلوچستانرفتهبودم.
چند سالی است که بحث کمک به مناطق محرومبخصوصدرآستانهبازگشاییمدارس در شــبکههای اجتماعی به شــکل گستردهای مطــرح میشــود. خیلیهــا را میبینیــم کــه مقــداری لوازمالتحریــر یا خوراکــی میخرند و راهی روســتایی میشــوند تا به زعم خودشان بهکودکانفقیرکمککنند.البتهبرایخیلیها این کار بدون گرفتن فیلم و عکس و انتشار آن هیچ لطفی ندارد. به هرحال بقیه باید ببینند کهاویکنیکوکاراست.حاالاینکهانتشارتصویر آنکودکبرخالفحقوقکودکاناستواینکه ممکن اســت چه تبعاتی برای او داشته باشد، دیگر ربطی به خیر خوشحال ندارد.
مینــا کامران، تســهیلگر امــور روســتایی و فعــال حــوزه آموزش کــودک اســت. او تجربه سالها سفر به مناطق محروم و نیازسنجی در این مناطق و کار در حوزه آموزش را دارد.
اولین سؤالی که از او میپرسم این است که آیاهرکسیمیتواندخودشبهتنهایییکسری لوازمالتحریر یا هر وســیله دیگــری تهیه کند و برایکمکبهمناطقمحرومببرد؟میگوید:
«اگــر مســأله خیلــی فــردی باشــد، اینکــه خودمان شــخصاً اقدام کنیم، مشکلی ندارد. مثل اینکه فرد آشــنایی به ما بگوید کسی نیاز بــه کمــک دارد و ما وســایلی را که او نیــاز دارد تهیه کنیم و به دستش برسانیم اما وقتیُاین کار در منظــر اجتماعــی قــرار میگیــرد و بعد گســتردهای پیدا میکند، ما بــه هیچ وجه این اجازه را نداریم. کسی صرفاً با یکی دو بار سفر بــه مناطــق محــروم نمیتواند بــه این نتیجه برسد که افراد واقعاً نیازمند هستند یا نه. چون بافت زندگی آنها با ما خیلی فرق میکند و در واقع از شــکل زندگیشــان نمیتوانیم چنین نتیجهگیری کنیــم چون آنها چیزهای دیگری برایشان مهم است و ما چیزهایی دیگر. وقتی به جایی ســفر میکنیم و میبینیم کسانی در کپــر زندگی میکننــد، یک نتیجهگیری ســاده میکنیــم که پــس آنها فقیرنــد در صورتی که