ممنوعیت رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم!
مثــل مهمانی بود، یک مهمانی باشــکوه بــا جمعیتــی کمتــر از 4هــزار نفــر، دســتکم بــرای ما که روزنامهنــگار و از اهالی توئیتر بودیم وهمان ســاعات اولیه باز شــدن سایت بلیت خریــده بودیــم و جایــگاه A6 را رزرو کــرده بودیــم، لحظات زیادی به ســام و علیــک و آغوش و لبخند گذشــت.مهمانی از آن جنــس دورهمیهــا بــود که شــادیاش ناب اما با «اندکــی درد» همراه بود. درد نبودن خیلیها.
یــک هفتــه بــا شــوخی و طنــز و کنایــه برایمــان قوانین نانوشــته ورزشگاه صدهزار نفری را فهرست کــرده بودنــد، از چــه بپوشــیم تــا چــه بگوییــم، از چــه ببریــم تــا ممنوعههــا و چــه نبریــم، از اینکــه گوشهایمــان را بایــد بگیریــم و لبانمــان را از واژههــای ســخیف بدوزیــم. یــک قــدم از حصــاری خیالی جلوتر نرویــم که موجوداتی عجیب و غریب در انتظارمان هســتند. موجوداتــی که اصاً در ظاهر و عمــل شــبیه پــدران، بــرادران، دوســتان و مــردم کوچه و بازار نیســتند و این اولین رویارویی ما با آنها خواهد بود.
امــا هیچکدامشــان نبود، مــا قوانیــن خودمان را در اولین حضور ســاختیم، نه کســی برای کسی جا و مکان نشستن تعیین کرد، نه هیچکداممان کلمات ممنوعــه و فحش شــنیدیم، نه موجواتــی عجیب و غریب دیدیم، نه اصاً شــادیمان نمایشی و عاریه بــود. همه چیز از جنس خودمــان بود. خودمانی که به یک آرزوی دیرینه رسیدیم.
ما آمده بودیم، در یک مهمانی تاریخی شــرکت کنیم و میزبان خودمان باشــیم، هرچنــد میزبانانی هــم داشــتیم، از آن پلیــس زنــی کــه در گیــت اول شــکات تعارفمــان میکــرد و میگفــت: «مــن نماینده پلیس خوب هســتم.» تا آن یکی همکارش کــه تنذیر مــیداد و میگفــت کاری نکنیــد ورودتان تکرار نشود.
از اعام رسمی پلیس بگیرید تا مشاهدات ما، نه خرابکاریای در کار بود، نه کســی دســتگیر شد، نه درگیــریای پیش آمد و در مجمــوع به قول عاقان جمع گزک دست کسی نیفتاد.
بــا ایــن حــال دلــم میخواهــد مثــل فیلــم مهمانیهــای قدیمــی و خانوادگــی کــه وقــت دیدنشــان یــاد خیلیهــا زنــده میشــود امــا همــه متفقالقــول میشــوند کــه چقــدر همه چیــز عوض شــده اســت، از مد لباس و آرایــش و ظرف و ظروف گرفتــه تــا شــکل برگــزاری و محتــوای صحبتهــا، ســالها بعــد کــه فــراوان فیلــم و تصویر و ســلفی و استوری ...و از اولین حضور رسمی زنان در ورزشگاه مرور میشود، خیلی چیزها عوض شده باشد.
روزی کــه همــه بخندیــم و بگوییم:ممنوعیــت رفت، ما ماندیم.