Iran Varzeshi

حسرت يك رويا

-

وســط باال پايين كردن فضــاي مجازي بوديم كه ســامان زمانزاده از كانادا پيغام داد كه ســاموئل مرده!ســرچ كردم. خبر صحبت داشت. جي لويد ســاموئل به خاطر تصادف اتومبيل در سي و هفت ســالگي مرده ! بهت زدهام. گيجــم. گنگ حتي. آدمــي نبود كه بــه اين زوديها بميرد. سرشــار بود از زندگي و بايد با حســاب عقل زندگي و علم محاســبات تا پنجاه سال ديگر هم زندگي ميكرد اما مــا چه ميفهميــم زندگي چيســت؟ ما چه ميفهميم زندگي براي هر كداممان چه در چنته دارد؟ ما كجاي روزگاريم وقتي نميدانيم زندگي و زيستنمان قرار است چگونه پيش برود؟ از جي لويد ســاموئل يك خاطــره دارم كه هيچ گاه از ســرم نميرود. آمده بــود دفتر روزنامه كه با مديرعامل باشــگاه جلســهاي بگــذارد و پولي بگيرد. مديربرنامه­اش داشت با مديرعامل صحبت ميكرد و خــودش بيكار بود. با او صحبت كردم و پيشــنهاد دادم كه نزديك كريسمس است. بيا و لبــاس بابانوئل جور كن و با عكاس برويم ســمت يك بيمارســتا­ن كودكان يا شيرخوارگاه­ي يا يك موسســه خيريه و به آنها هديه بده. بامداد (مدير برنامهاش) شنيد. اخم كرد. كف به لب آورد. گفت كه بازيكنش همچين كاري نخواهد كرد! تعجب كردم. پرســيدم چرا؟ گفت خودش موافق نيست. از ساموئل پرسيدم موافقي؟ گفت بله. كار خير اســت. چه ايرادي دارد دل چند بچه را شاد كنيم. بامداد نگذاشت. نميدانم چرا. برايم مهم هم نيست. جلسه پيش رفت. من بيرون رفتم. ساموئل را هيچ وقت با لباس بابانوئل ســمت هيچ بچهاي نبردم. هيچ وقت نديدم كه اين لباس را تهيه كند. هيچ وقت بــا هم روي اينكه كجــا برويم و براي بچهها چــه هدايايي بخريم صحبتي نكرديم. هيچ وقت نشــد كه با عكاس هماهنگ كنيم كه برويم و جي لويد را برداريــم و بعد بزنيم به دل جاده و ســه تايي آهنگ گوش بدهيم و بتازيم تا برسيم به بيمارســتا­ني يا شــيرخوارگ­اهي يا خيريهاي و بعد جايي را پيدا كنيم كه ســاموئل لباسهايش را عوض كند. هيچ وقت نشد كه برويم داخل يك موسسه خيريه و او بابانوئل شود و كيسه هديهها را دستش بگيرد و به دخترها عروســك بدهد و به پســرها اسباب بازي. هيچ وقت روزگار، نشــد كه نشد كه نشد و داغش روي دلم ماند. حاال كه مرده، فقط به آن روز فكر ميكنم و اينكه چرا اصرار نكردم. چرا پافشاري نكردم تا اين اتفاق رقم بخورد و يك رويداد به يادماندني رقم بخورد. مرگ اما خيلي فاصله داشــت با آنچــه بايد رقم ميخورد. درست عين رويايي كه داشتم كه عملي هم نشد. خداحافظ جي لويد. شايد آن دنيا لباس بابانوئل را تنت كردم.

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran