Iran Varzeshi

بعد از زلزله بازنشستگی: مدیر فوتبالی، نایابتر از یشم

- محمد قراگزلو ‪Mohammad Gharagozlo­u‬

«فوتبال را به فوتبالیها بســپارید» یــا« فوتبال را در اختیار اهلش قرار دهید». در تمام این ســالها چند بار این جمــالت یا چیزهایی شــبیه این را از زبان بــزرگان فوتبال آنهایی که به سیســتم فشــل و ناکارآمد مدیریت فوتبالمان نقد داشتهاند شنیدهاید؟ شاید همان لحظه بیدرنگ نقدهای اینچنینی را تایید کرده و با فرد منتقد همراه شدهاید که این مدیران غیرورزشــی و دور از فوتبال به درد اداره این سیستم پرهیاهو و پرحاشــیه نمیخورند و هر چه عقب ماندگی است تقصیر اینهاست. اندکی بعد و با کاویدن بیشتر در این موضوع پرسشی بزرگ جلوی رویتان سبز خواهد شد با این مضمون که «آیا مدیــران فوتبالی و کاربلد برای اداره فوتبال داریم یا تربیت کرده ایم؟» متاســفانه از دادن جواب «نه» شرمساریم اما واقعیت موجود شرمسارمان میکند.

سالهاســت از فقدان مدیران ورزشی و باالخص فوتبالی در راس فدراســیون فوتبالمــا­ن مینالیم و هــر آنچه در ته مانده این دیگ بر صندلی ریاســت فوتبال نشســته و رفته را با تمام اشــکاالت و ایرادهایشا­ن میســتاییم و همچنان آرزو میکنیــم کاش یکی از همانهــا فوتبــال را اداره میکرد و اینقدر عقبعقب نمیرفتیم. سالهاســت باشگاههایم­ان را به مدیران نظامی و غیر فوتبالی ســپردهایم که با سیاسیکاری، مراودات و رایزنیهای رده باال در راس کار قرارگرفتها­ند و البته ناکارآمدیه­ا و ناکامیهایش­ــان آنقدر پررنــگ بوده که اندک کامیابیهای­شــان زیر ســایه حضور دردناک شان در باشگاهها بهعنوان رکن اصلی فوتبال گم شده و از بین رفته است.

مدتهاســت از مدیران فدراسیون فوتبال دل بریدهایم و حاال که بحث قانون منع بهکارگیری بازنشســته­ها مطرح شده خشــنودیم که سرانجام این دایره بســته از یک جایی شکاف خــورده و مدیران چرخه معیوب مدیریت بســته فوتبال طی تمام این ســالها کنار میروند. واقعیت را بگوییم؛ از چهره و مدل مدیریت تکراری اعضای هیات رییسه فدراسیون فوتبال، مدیران راس سازمان لیگ و بســیاری از باشگاههای دولتی و خصولتی بیزار شدهایم و دنبال راه تنفس تازه میگردیم. دنبال مدیران تازه نفس، علمگرا و متخصص که در عین اخالقگرایی کشتی فوتبال را تکانی دهند و به سیستم روتین و حرکت آرام و پیوستهاش قانع نباشند.

خشــنودیم که اصالح قانون منع بهکارگیری بازنشستهها و اصالحیههای­ی که به تبصرهها و متممها وارد شــده باالخره تکانــی به این فوتبال خواهد داد امــا هنوز لبخند روی لبمان درست ننشســته که از خودمان میپرسیم چنانچه فالن مدیر در راس فدراسیون فوتبال رفت یا بهمان مدیر صندلی ریاست باشــگاه پرطرفدار را رها کرد، گزینه مناســب جانشــینیا­ش کیســت؟ آیا اصال فرد یــا افرادی بــا معیارهای اســتاندار­د مدیریت در فوتبال دم دســتمان داریــم؟ آیا با غرور در تمام چهرههای فوتبالی و واکاوی رزومه کاریشــان میتوانیم برای سپردن مهمترین صندلیهای فوتبال در باشگاهها و بخشهای اجرایی فدراســیون سازمان لیگ فردی را بیابیم که از حداقل اســتاندار­دها برخوردار باشــد و مدام نگران تغییرات دوباره و پیامدهایش نباشیم؟

متاســفیم که بگوییم با تدوین اساســنامه فوتبال و بعد از تعلیق دوازده ســال قبل، راههای ورود چهرههای فوتبالی، علمگرا و متخصص که مدیریت و جنم در خونشان میجوشد را بســتهایم. قانونی که به شکلی هوشمندانه و زیرکانه تدوین شــده تا از مدیران چرخه معیوب فوتبــال حمایت کرده و به بســته بودن و چرخش این افراد شناخته شده اما ناموفق یا نه چندان موفق چهرههایی تکراری پیش رویمان بیاورد که انگار گریزی از ســازگاری با رفتار مدیریتیشان نداریم. قانونی که کمک کرده تا مدیران نظامی، سیاسی و هر آنچه که به فوتبال ارتباط ندارد در راس باشــگاهها و نهادهای اداره کننده فوتبال حضور داشته باشند و فقط هر از چندگاهی صندلیهایشا­ن را با هم تاخت بزنند!

به واســطه این قانون که نمیدانیم مشــابه خارجیاش هم وجود دارد یا نه و بر اســاس کدام اســتاندار­د به اساسنامه فدراسیونما­ن راه یافته، فدراســیون فوتبال ایران حاال درگیر دعوایی زرگری اســت که اگر علی کفاشیان شیفته دوومیدانی رفت، مهدی تاج بیاید که به فوالد و مشــتقاتش بیشتر از توپ گرد و جذابیتهایش عشق میورزد یا اگر همین آقای تاج بنا به هر دلیلی رفتنی شــد، محمود اســالمیان به میدان خواهد آمد که در حوزه صنعت به مراتب فرد شناخته شدهتری است تا فوتبال.

قانون دست و پایمان را بسته و انتظار ورود اهالی فوتبال به این دایره محدود شاید انتظاری عبث و بیسرانجام باشد که پایانی هم ندارد اما از دل باگهایهای این قانون و انتصابهای فدراسیون فوتبال، هستند چهرههای فوتبالی و تازه نفسی که به بدنه مدیریت فدراســیون وارد شده و حاال نزدیک به دایره قدرتند. ابراهیم شــکوری، نیما نکیســا و میرشاد ماجدی سه نمونه دم دســتمان بــا فکرهای تازه و پشــتوانه آکادمیک و نزدیک به فوتبال و اهالیاش حاال مناصب مهمی در فدراسیون فوتبال گرفته و حداقل اینکه یکیشــان بــه لطف قانون منع بهکارگیری بازنشستهها به صندلی دبیرکلی نزدیک شده است.

با ایــن حال کماکان این پرســش به شــکل پررنگی مطرح میشــود که چرا فوتبالیها به جایی نرســیدهان­د که شــعار «اداره فوتبال به دست اهالی فوتبال» محقق شده و دیگر اعتراضها و نقدهای تکراری و منطقی در این خصوص را نشــنویم؟ چرا برای فوتبالمان محمد دادکان و داریوش مصطفوی ‪new face‬ نداریم؟ چرا برای رده باشگاههایم­ان اولی هوینس و کارل هاینتــس رومنیگه مدل ایرانیاش را تربیت نکردهایم؟ چطور بگریســتین­هایی در بدنه مدیریت فوتبال ایران نداریم تا باشــگاهها سر به خدمت گرفتنشان به اندازه ماجرای جذب ســتارههای درون میدان با هم دعوا کنند؟ چرا بزرگان فوتبالمان و آن عده از اهالی فوتبال که جنم مدیریت داشتهاند و میتوانستها­ند در این حوزه بیشتر از نقدهای فنیشان اثرگذار باشند را رها کردهایم و به مسیر درست نیاوردهایم؟

امروز که بحث اســتعفای دســته جمعــی اعضای هیات رییسه فدراســیون فوتبال و برخی از باشــگاهها­ی بزرگمان مطرح است حتی اگر قانون اساسنامه دست و پایمان را نبندد، چنــد مدیر فوتبالی میتوانیم جایگزین افرادی امثال طالقانی، بهاروند، شیعی و ... کنیم؟ ایراد و کوتاهی از خود اهالی فوتبال بوده یا سیســتم آنقدر ناکارآمد بوده که مدیر فوتبالی تربیت نشــده و فرصتی برای رشد و نشان دادن تواناییهای­ش در این حوزه نداشته است؟

از کمبــود مدیر اهــل فوتبال و شــیفته فوتبال، صاحب اســتاندار­دهای الزم و آنچه در ســال 2018 کارآیی دارد رنج میبریم اما قرار اســت این خانه، تکانی بخورد. یک روز قانون منع به کارگیری بازنشســته­ها و اصالحــات بنیادینش، حکم زلزله پیدا میکند و شکســت گسلها فوتبالیها را رو میآورد. شاید باید امیدوار باشــیم پس لرزههای بعدی منجر به تغییر اساســنامه، اعتماد به مدیران جــوان فوتبالی و از همه مهمتر بیداری اهالی فوتبال شــود تا بلکه شــکل و قیافه باشگاهها، فدراسیون فوتبال، ســازمان لیگ و هر نهاد فوتبالیمان شبیه آن چیزی شــود که فرمول موفقیــت از دل آن بیرون میآید. بیداری اهالــی فوتبال را از این جهــت مهمترین بخش برای رفرم در نظر گرفتیم چرا که باور داریم خالهای موجود فرصت ظهور و حضور پدیدههای فوتبالــی در حوزه مدیریت فوتبال را فراهم خواهد کرد به شــرط آنکه زلزلــه اخیر، فوتبالیها را از خواب طوالنی بیدار کرده باشــد و همه آنهایی که احساس میکنند حرفی برای گفتن دارند جلوی ناامیدیهای­شان نقطه پایان بگذارند.

*یشــم ســبز یکی از گرانترین و کمیابترین مادههای جهان است که قیمت بسیار هنگفتی دارد.

 ??  ??
 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran