Iran Varzeshi

مدیران هزینه، باشگاه ورشکسته!

- وصال روحاني ‪Vesal Rohani‬

تغییرهــای مکرر و معموال کماثر هیأت مدیره اســتقالل طی ســالهای اخیر باشــگاهی را بر جای نهاده که نه بیالن دقیقی از گذشــتهاش دارد و نه یک نشان و آدرس مشخص به سمت آینده را گواهی میدهد.

آنقــدر اظهارنظرها­ی ضد و نقیــض و آمار متفاوت درباره مخارج اســتقالل و دیونش طی شــش هفت سال اخیر مطرح شده که آدمی به صحت تمامی آنها شک میکند و حتی اگر مدارکی پشــت برخی از این آمار باشــد، این اعداد متناقض خبر از فقدان ثبات در باشــگاه میدهد و از این میگوید که هر هیأت رییسهای فقط یک حسابرســی در خصوص کارهای خویش انجــام داده و پس از ارائه آن کار خویش را پایان یافته تلقی کرده اســت. هر یک از این هیأتها در پایان زمامداریها­ی خود که اخیرا به دشــواری به یک سال یا یک سال و نیم بالغ شده، مدعی گشته باشگاه را با میلیاردها تومان بدهی تحویل گرفته و «پاک و صاف» بعد از پرداخت بدهیها تحویل نفرات بعدی داده و آنها که ســر بیباکتری دارند، حتی مدعی شــدهاند میلیونها میلیون تومان را به دست هیأت رییسه بعدی دادهاند.

این یک عادت رایج اســت که مدیران انتخابی و انتصابی سرخابیها را براساس آنچه قابلیتهای مالی مینامند، گزینش میکنند و ادعایشان این است که دستکم نیمی از این نفرات به ســبب توانشان در درآمدزایی جذب این باشگاههای پرحاشیه شــدهاند. آمار ارائه شده پس از جدایی آنها از باشگاه چیزی خالف این را میگوید و افراد مورد بحث به جای «مدیران کنترل هزینه» بودن یا مدیران انباشــت هزینه از آب درآمدهاند و یا در تولید درآمد قدم مهمی برنداشــته­اند. نمونه آخر در این زمینه در باشگاه آبیپوش اکبر عباســی ملکی بوده که کارمند بازنشسته یکی از بانکهای کشــور و البته مردی شریف است اما چیزی به سرمایههای باشگاه نیفزود و پیش از وی نیــز دهها نفر به جمع مدیران آبی آمــده و بعد از مدتی بیالنی را برجای نهادند که نمونه و سند ناکارآمدی و فوران تصمیمهای غلط اقتصادی در باشگاه بوده است.

امروزه این باور نه چندان صحیح در امر هدایت اســتقالل و پرســپولیس وجود دارد که اگر مدیرانی به باشــگاه تزریق شــوند که توان بخشــیدن خودکفایی نسبی مالی را به آنها داشــته باشــند، کارنامه قبولی گرفتهاند حال آنکه در باشــگاهها­ی دیگر دنیا بحث اقتصادی و مســائلی از این دســت به دپارتمانها­ی مختص این امر ســپرده شده اســت و هیأت مدیره باشگاهها مملو از ورزشــیها و ستارههای دیروز و امروز فوتبال اســت و هیأت رییســه بایرن مونیخ با آدمهایی مثــل رومنیگه، هوینس، نرلینگر و البته قیصر کبیر (فرانس بکن باوئر) ســند و مثال روشنی در این خصوص است.

نکته مهم بعدی تزریق برخــی افراد ناکارآمد به هیأت رییســه سرخابیها در ســالهای اخیر و ســپس جدایی آنها بدون هیچ حسابرســی معنوی از آنهــا اســت. پایان دوره حضور آنها در اســتقالل و پرســپولیس معموال به معنای بینقص شــمردن کارشــان بوده و یا اینکه برچســب بیکفایت بودن به آنها وارد نشده اســت حال آنکه عضویت صرف در این باشــگاهها مثل یک رانت قدرتمند عمل کرده و این افراد را به ســالح شهرت اجتماعی و به تبع آن مزایای بعدی در جامعه نایل ســاخته و به همین ســبب است که آنها همیشــه از عضویت در هیأت مدیره باشگاههای نامدار استقبال کرده و از آن ایام لذت روحی بردهاند.

مشــکل استقالل فقط ناکارآمدی اقتصادی مدیرانش نبوده و هر یک از مدیران انتخابی سالهای اخیر آنان نقشی ناقص و معیوب در تجهیز باشگاه به لحاظ پرسنل و نفــر و نیــرو هم ایفا کردهاند. در ازای هر خرید خــوب و مؤثر حداقل 4 نفر جذب اســتقالل شــدهاند که ناکام مانده و در کوتاهمدت جواب گفته شدهاند. فوتبال یک بازی تخصصی و حرفهای و در عین حال مبتنی بر تعامل و تجارت اســت و بهعنوان مدیرانش کسانی را میخواهد که فقط به تأمین هزینههای موردنظر مربیان نپردازند بلکه خودشــان قادر به تشــخیص صالح و مصلحتهای فنی و مالی باشگاه باشند و بر این اســاس اقدام کنند. اگر اینگونه بیندیشیم، علی فتحا...زاده آخرین مدیر موفق در جمــع آبیها بوده و پس از وی مقداد نجفنژاد، بهرام افشــارزاد­ه و رضا افتخاری هرگز نه مدیریت هزینه معقولی داشــتند و نه راهگشایی فنی ماندگاری که استقالل را صاحب یک تیم غیرقابل دســتیابی در داخل میدان کند. مدیران اخیر پرسپولیس در مقام مقایســه با همتاهای استقاللیشا­ن البته بهتر ظاهر شدهاند اما یادمان باشد که بیالن موفقتر آنها را ســرمربی تیم شــکل داده و اگر برانکــو اینقدر جام برای قرمزها نمیآورد و از این بابت ســتودنی جلوه نمیکرد، نژادفالح، طاهری، گرشاسبی و اکنون عرب نیز همانقدر زیر سوال بودند که حاال امیرحسین فتحی در جمع آبیها زیر سوال است.

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran