Jeem

یک مشت پولی که نجس شد!

-

وقت �ی خبر درگذش �ت «عس �ل بديعی» را شنيديد...

ابت �دا خب �ر م �رگ مغزی ایش �ان را ش �نیدم. میدانس �تم مرگ مغزی چه معن �ای تلخی دارد و یک مس �یر کاملاً برگش �ت ناپذیر است. چند س �اعت بعد از ای �ن به طور رس �می خبر فوت «بدیع �ی » منتش �ر ش �د، خیلی طبیعی اس �ت که ناراحت شدم چرا که او بازیگر خیلی خوبی بود و علاوه بر آن نقش �ی سال 1376 در فیلم «بودن یا نبودن» من بازی کرد که خودش را کاملاً غرق آن نقش کرده بود و خاطره خوبی از همکاری با او در این فیلم دارم.

زنده ياد «عس �ل بديعی» برای نخس �تين بار مقابل دوربين شما به ايفای نقش پرداخت چه طور ش �د كه نقش اصلی فيلمت �ان را به او به عنوان يك تازه كار سپرديد؟

افراد بیش �ماری برای ایف �ای نقش به دفتر ما مراجع �ه کرده بودند و «عس �ل بدیعی» هم برای ب �ازی در فیلم �م مراجعه کرده ب �ود. او به دلیل انطب �اق فیزیک �ی با نق �ش دختر ارمن �ی فیلمم انتخاب ش �د، یعنی ویژگیهای نقش را داش �ت و انتخابش کردم.

علاوه بر ويژگیهای فيزيکی مشابه با نقش، شما به بازيگری تازه وارد، اعتماد و اين خطر را كرديد؛ آيا توانايی ارائه نقش دختری ارمنی (آنيك) را داشت؟

ب �ه ط �ور قطع نگ �ران اس �تعداد بازیگر بودم ضمن این که او بسیار بازیگر با استعدادی بود و خودش را نشان داد.

در نخستين بازیاش مقابل دوربين استرس نداشت؟ در كار چگونه بود؟

اس �ترس نداش �ت بلکه اعتماد به نفس بالایی داشت و میدانست از پس نقش برمیآید؛ ضمن اینکه با نقش عجین ش �ده بود و خودش کمک بزرگی به بازیگر است.

نکته جالب و عجيب اين است كه زنده ياد «بديعی » در فيلم «بودن يا نبودن » نقش دختری را بازی كرد كه قلبی به او اهدا شد؛ و خودش بع �د از مرگش هم 7 عضو ب �دن خود را اهدا ك �رد و م �رگ او و اهدای قلبش با فيلم ش �ما پيوند جالبی داشت.

این حرکت او برای همه جالب بود، «بدیعی » 7 عضو بدنش را به چند نفر اهدا کرد و تأثیر روانی فوق العادهای در جامعه داشت، به همیندلیل بود که تشییع پیکر او خیلی عجیب برگزار شد.

شما در مراسم خاكسپاری «بديعی » شركت كرديد چگونه بود؟ چرا كه در خبرها خواندم مس �جد ب �لال از برگ �زاری مراس �م خت �م او خودداری كرد؟

از تصمیم مس �جد ب �لال اطلاعی ن �دارم. اما ب �ا توج �ه به این ک �ه تعداد خانمها در بهش �ت زهرا)س( خیلی بیش �تر از آقایان بنابراین ش �اید ملاحظاتی باعث ش �د که این مراس �م در مسجد بلال برگزار نشود چون ممکن بود مشکل آفرین میشد. ش �اید چیزهای هم دیگری است که من نمیدانم. مراس �م تش �ییع «بدیعی » شکل عجیبی داشت و باشکوه برگزار شد.

از ويژگیهای اخلاقی ما بگوييد.

خیل �ی خ �وش خلق بود. ایش �ان وقتی س �ر صحنه کار نداشت به یاد ندارم به جز سکوت و گوشهنش �ینی کار دیگری کرده باشد یا در اغلب موارد اینگونه بود.

«عس �ل بديعی» برای

چه قدر در رسيدن به نقش از شما راهنمايی میخواست و جويای كسب تجربه بود؟

«بدیع �ی » خیلی با اش �تیاق پیگیری میکرد و درباره مسئله پیوند تحقیق میکرد و میخواست با نقش خود بیش �تر عجین ش �ود و این خصلت بسیار خوب و برایم جالب بود.

بعد از درگذش �ت ايشان، ش �ايعاتی درباره درگذش �ت او منتش �ر ش �د كه خانوادهاش را متأثر و ناراحت كرد. آيا اين شايعهها میتواند درست باشد؟

نمیخواهم پاس �خی به این سؤال شما بدهم! ایجاد ش �ایعه یک امر عمومی نیست فقط کافی است به قدرت رس �انه هایی مانند فیس بوک پی ببریم چون 2 نفر مطلبی نادرس �ت را مینویسند و در یک سطح گسترده و فراگیر منتشر میشود؛ خلاصه انتش �ار ش �ایعه به همین آسانی است و اینجاس �ت ک �ه روز به روز اخلاقی �ات در این ارتباط تیرهتر و برجستهتر میشود. وقتی درباره مرگ «عسل بدیعی» پرسو جو میکردم فهمیدم شایعات صحت نداش �ت و ایشان بر اثر عارضه خونریزی مغزی دچار مرگ مغزی شد و دلیلی ندارد که به این ش �ایعات با طرح سؤال بخواهیم دام �ن بزنیم، چون ممکن اس �ت از جانب راوی کس �ی چیزی درباره «عس �ل بدیعی» بگوید اما استنباطها گاهی اوقات عنان گسیخته این مسئله و شایعات را تشدید کند.

در مدتی كه در فيلمتان بازی كرد خاطرهای از او در ذهن داريد؟

اس �تعدادش در فراگیری زب �ان خیلی خوب ب �ود چون در فیلم «بودن یا نبودن» نقش دختری ارمن �ی را بازی کرد و خیلی خوب زیر نظر زنده یاد «لوریک میناس �یان » که نقش مادرش را بازی میک �رد، ارمنی را یاد گرفت به گونهای که دیگر ارامنه تشخیص نمیدادند که او ارمنی نیست.

همه در غم از دس �ت دادن «عس �ل بديعی» ناراحت هس �تند ام �ا او با انجام عمل انس �ان دوس �تانه اهدای اعض �ا در قلب ه �ا و يادها هميش �ه هس �ت. در پاي �ان در وصف ايش �ان سخنی مانده بفرماييد.

جای «عس �ل بدیعی» در س ایران خالی خواهد بود.

�ینما و تلویزیون

داستان چيست؟ رمان «من نوکر بابا نیستم» نوشته «احمد اکبرپور» کتاب مختصری است که میتوانید به راحتی وقتهای اضافهای که از گوش �ه و کنار پیدا میکنید را با خواندنش شیرین کنید. داستان مربوط میشود به چیزی که بش �ریتی را س �رکار گذاش �ته و ول کن ماجرا هم نیس �ت! بسته پولی از جیب پدری خسیس و سختگیر در چاه مستراح میافتد و پ �در تصمیم میگیرد یک �ی از بچههایش را ب �ه زور در چاه بفرس �تد. بچهها مقاومت میکنند و کش �مکش بالا میگیرد. داستان به تصویرگری جالب «حمید بهرامی» آراس �ته ش �ده و این ارتباطگیری با ش �خصیت های داس �تان را س �اده تر میکند و وجه طنزآمیز کت �اب را پررنگت �ر. ماج �را در یک �ی از روس �تاهای جنوب رخ میده �د؛ گو اینکه نویسنده اعتراف میکند اصل داستان مربوط به یکی از روستاهای کرمانشاه بوده!

نويسنده كيست؟ احمد اکبرپور نویسنده موفق حوزه کودک و نوجوان اس �ت که پا به دهه پنجم زندگی خود گذاشته، در شهرستان لامرد اس �تان فارس پا به کره خاکی نهاده و دانشآموخته رش �ته روانشناس �ی دانشگاه شهید بهش �تی است. داس �تان های کودک و نوجوان این نویس �نده توانسته است تا کنون جوایز متعددی به خود اختصاص دهد. «قط �ار آن ش �ب » او جای �زه کت �اب س �ال جمه �وری اس �لامی را از نصیب نویس �نده کرده و به خاطر «امپراتور کلمات» اش دیپلم افتخار

IBBY پکن را گرفته است. «شب بخیر فرمانده» او نیز برگزیده یونیسف ش �ده و توس �ط همین انتش �ارات در ایران منتش �ر شده اس �ت. برای اطلاع باید عرض کنی �م که «من نوکر بابا نیس �تم »اش برگزیده کتابخانه بینالملل �ی مونیخ آلمان و برگزیده جش �ن فرهنگ فارس و نامزد کتاب سال و پکا و کان �ون پرورش فکری ب �رای بهترین رمان نوجوان شده!

ي �ك گاز از كت �اب! لاال �هالاا...، اگر آدم چهار تا بد و بیراه نگوید و سر چند تا بچه یا پیرزنی داد نکشد که دقمرگ میشود! مرتیکه بیحیا، مفت و مجان �ی نان و نمک دولت را میخورد، اما عوض اینکه دنبال دزد و یاغی باشد، دست تو جیبهایش میکند و گوشش به دهان زنها و چند تا آدم فضول اس �ت که امروز فلان �ی میخواهد بچهاش را ادب کند. آنوق �ت س �وار اُتولش میش �ود و مثل برق حاضر میش �ود که بعله نبینم بچهها یتان را اذیت کنید! یا میان زنها و مردها قدم میزند. فی �س و اف �اده میفروش �د و همینطور که کلاه �ش را جا به جا میکند، میگوید : «همه ما در مقابل قانون فلانیم و بهمانیم. »

 ??  ??
 ??  ??
 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran