«یک فنجان آرامش»
ابتلا/ عصبانی که باشم اول نگاه به چشمهای طرفم میکن �م بعد حرف �م را صریح میگوی �م. چه کنم چشمهای تو یک جوری ست که نمیشود بهشان زل زد! یک جوری هم هست که نمیشود ندیدشان!
ابتلا/ عصبانی که باشم اول نگاه به چشمهای طرفم میکن �م بعد حرف �م را صریح میگوی �م. چه کنم چشمهای تو یک جوری ست که نمیشود بهشان زل زد! یک جوری هم هست که نمیشود ندیدشان!