Jeem

همه شاکیان شهرداری مشهد

-

امروز که این مطل �ب را میخوانید هیچ، ولی فردا روز شهرداری است! روزی که اگر دست روی دل برخیه �ا بگذاری �د دل پ �ر دردی از شهرداری مشهد دارند:

ه �م به عن �وان گوش پ �اک کن اس �تفاده میش �دیم و هم به عنوان خ �لال دندان! حتی میشد شمارهای پش �تمان مرقوم کرد و به آن سوی کابین پرتمان کرد! گاهی بچهها پشتمان تقلب هم مینوشتند، فقط تابستانها توی دست مردم حسابی خیس عرق میشدیم و مچاله! اما برای خودمان اعتباری داشتیم، طوری که راننده تاکس �ی که هیچ حتی صندوق صدقات محل هم قبولمان میکرد، اما شهرداری ما را به یک »م نکارت« فروخ �ت، کارتی که حتی عرضه پیچاندن راننده اتوبوس را هم ندارد.

یک بلیت پاره نشده! خدا بگم چهکارت کنه شهرداری که بساط ما رو جمع کردی! تا تو نبودی همه »ه مسطح « بودیم، یک انحنا داشتیم همچون خم گیسوی یار! آخ که چقدر کیف میداد اون همه خودرو برای رد شدن از من تو ترافیک گیر میکردند!

جمعی از دور برگردانهای سابق آقا این ش �هرداری داغونم ک �رد آقا!! برو و بیایی داشتم برای خودم. مردم سر و کول سالم نذاش �ته بودند واسم، بس که عکس میگرفتن ازم آقا! اما حالا چی؟ این قدر ش �هرداری اول سال المان رنگاوارنگ بهاری گوشه و کنار شهر نصب میکنه که اصلا حس عکس گرفتن مردم تا س �ال بعد از بین میره چه برس �ه به این که کسی به ما نگاه کنه.

آبنمای وسط فلکه م �ردم به من میگفتند نهن �گ! بس که آدم داخلم جا میش �د. صبح علی الطلوع که از ته نخریس �ی راه میافتادم، اواسط روز میرسیدم به قلعه وکیلآباد! در عوض توی مس �یر مردم با هم رفیق میشدند، هر چند به خاطر صدای در و پیکر و اگزوز من، صدا به صدا نمیرسید ولی عالمی داشتیم برای خودمان. حالا یک بچه قرتی چینی آوردهاند که نیم س �اعته از این ور شهر میره اون ور شهر! لاستیکم نداره پنچرش کنیم نالوتی رو! آخه شما بگین مسافرت درون شهری هم نیم ساعته میشه!

اتوبوس دو کابین اسقاطی خط 10

 ??  ??
 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran