اندر حکایت ابوجارچی و بنزین هزاری...

نقل اس �ت ک �ه در س �رزمین جی �م، پیری میزیست ابوجارچی نام، از علم و فن و معرفت همه چیز میدانس �ت مگر آنها که در مدرسه به او نیاموخته بودند (!) و کرامات فراوان داش �ت. آوردهاند که یک سال هیچ نخورده بود جز خاك کف کوچ �ه و روزی س �ه وع �ده چلوکباب و همچنان میزیست و این فعل سخت تعجب اطبا را برانگیخته ب �ود. روزی مریدان نزد وی آمدند و گفتن �د یا خفن، اکن �ون که تو کرامات خویش در حد بوندس �لیگا گس �تراندهای، بر ما بگو که حکمت کلام اس �تادنا و وزیر نفتنا بی �ژن نامدار زنگنه چه باش �د که گفته: »بنزین هزار تومان �ی تا زمانی که قطعی نش �ود شایعه است. « پیرنا چون این بشنید، سر در گریبان ف �رو برد و ص �د روز در فک �ر بود و پرندگان بر سر او لانهها ساختند، چون صد روز به س �ر آمد، نعرهای زد و جامه درید و فریاد زد: »یعنی وقتی بنزین هزار تومانی شایعه باشد، کمکم قطعی شود! « و مریدان که از درك این س �خن عاجز بودن �د و آن را پیچیدهتر از س �خن اس �تادنا زنگنه یافتن �د، نعرهها زدند و جامهه �ا دریدند و ب �رای یافتن پاس �خ خود به سمت وزارت نفت رهسپار شدند.