KHABAR VARZESHI

عدولازاصول­درمدیریتفو­تبالایران

-

بحث فوتبال، بحث قراردادى كه با مــارك ويلموتس بســتهايم تا او بدترين مربى براى تيم ملى باشد با گرانترين قيمت نيســت كه ما، با چشــمبندى مرد بلژيكــى روبهرو هستيم! ويلموتس، چگونه توانست چنين متنى را به امضاى ما برساند؟ ويلموتس، چه جادويى بهكار برد تا ما، به قبول اين شرايط تن دهيم؟ گفتهاند: ...« معما چو حل گشت آسان شــود» ولى در ماجراى چشــمبندى آقاى ويلموتس، جنبههاى معمايى قراردادى كه بايد بــه عنوان «درســنامه» در كارگاههاى مديريتى فيفا و $)& تدريس شود تا راهبران آينده فوتبال در همه جهــان، بدانند كه بد چيســت و بدتر كدام است، حل شدن معما موجب غامضتر شــدن و پيچيدهتر شــدن مفادى شد كه با تراضى دو طرف، روى كاغذ آمده است!

كارهاى‌بزرگ‌و‌مردان‌كارديده يكاصلكهمور­دقبولهمگان­استودرهمه موارد نظير به موافقت با خواستههاى مارك ويلموتس و فدراسيون فوتبال ايران، از عنايت و توجه كاملعيارى برخوردار است، اينكه به كارهاى بزرگ، مرد كارديده فرست!

امروزه، حتى از تشكيل توأم با وسواس يــك تيم مديريتى، حرف زده مىشــود كه متشكل از مردمان كارديده و بلدهاى امتحان پس داده كه همگى بــا هم (بخش حقوقى، بخشتكنيكىو­بخشفنىومال­ىوپولى)هم

به چندى و هم به چونى كار و همكارى مورد نظر مىپردازند و غامضترين و پيچيدهترين زواياى هر متن داراى بار حقوقى و برخوردار از توقعاتدوجا­نبهراموردم­الحظهقرارم­ىدهند و از سوءبرداشت جلو ميگيرند!

در مورد همــكارى با ويلموتس، آيا اين

وســواس همهجانبــه بروز داده شــد؟ و آيا ويلموتــس خود را در معرض نــگاه دقيق و موشكافانه طرف ايرانى خود حس كرد يا نه؟

حتىحلشدنمع­ماىشكلهمكا­رىو نوع استخدام مارك ويلموتس، به آسان شدن و ديده شدن روى ديگر قرارداد ويلموتس كه تماميتخواه­انه بود، منجر نشد!

انتخاب‌اصلح‌در‌گزينش‌همكاران واينكماييم­وادعاهاىمر­دىكهجزشكست براى فوتبال ما به بــار نياورد! مردى كه گويا هنگام عقد قرارداد به سحر و جادوى ما موفق شــده بود! مردى كه مربيگرى را، وارد دنياى ديگــرى كــرده و در عين حال، انــگار به ما طعنهزنان يادآور مىشود كه به كارهاى بزرگ نه يك مرد كارديده، بلكه يك گروه كارديده و سرد و گرم روزگار چشــيده، بسيار زيرك و بســيار چشم و دل ســير بايد فرستاد كه نه مفتون زرق و برقها شود و نه مرعوب اداهاى طرفهاى مقابل! مردانى كه گوششــان پر اســت و بدهكار ترفندهاى چشمبندىهاى طرف مقابل نمىشوند!

و اينــك چه كار بايد كــرد؟ حال كه با واقعيتهاىس­فتوسختو«ناكاوت»كننده روبهروييم، به چه كار دســت بايد زد و به چه دفاع مؤثرى مىتوان پرداخت! آيا راهى براى بيرونشدناز­دردسرهاىوي­لموتس،مىتوان يافت؟ و آيا وارد شدن به كارزارى اينچنين، بايد برخوردار باشــد از مهارتى ويژه يا انكار را هم،مثلهمهكاره­اىديگر،بايد«يكدستى» گرفت و از پيش حلشدهاش انگاشت؟

و حــرف آخــر اينكه: اگــر بدنه فكرى فدراســيون، از مايهها و سرمايههاى وزين و سنگين فكرآوران برخوردار بود، اصال به اين بالها و ديگر بليههاى ناشى از سبك وزنىهاى موجود، مبتال مىشد يا نه؟

آقاى تاج، فراموش كرده بود اين اصل را ...:هك همنشــين تو، از تو به بايد! يا فرمايش سعدى را ...:هك با دانايان نشست و برخاست داشــته باش! كه ســفالين كوزههــا را، بايد شكستنوزرين­كاسههاىشكس­تهرا،بايدكه نگه داشتن! آقاى تاج، چوب كمدانى همكاران سبكوزن خودت را خوردى!

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran