KHABAR VARZESHI

مغرورخوشقل­بوخوشبخت

-

حجازي 9 سال ديرتر، هواداران 9 سال پيرتر

انگار گاهي اوقات پاي همه عقربهها بايد لنگ بزند تا به يك زمان به خصوص نرسند. زماني براي چشيدن طعم تلخ. پيروزي براي تكرار واقعيتيكهم­ثلپتكاستبر­سرت.ساعتيكهگوي­يآنرابهنحس­ي برايت كوك كردهاند.

9 سال پيشتر، حوالي بيمارستان كسري. ساعت كه زنگ خورد تا به جاي بيدار كردن آدمها، آنها را مسخ كند. قاصدي كه آمد و خبر ميداد كه همه ميدانستيم به همين زوديها ميشنويم اما دوست داشتيم هرگز در گوشمان آن را نجوا نكنند.

ساعت زنگ خورد، خبر آمد و فوتبال رخت عزا بر تن كرد. ناصر حجازي درگذشت. اسطوره مردمي فوتبال ايران حاال ديگر درد نميكشيد ولي اين رهايي او از قيد تن براي همه فوتباليها دردناك بود حتي آنهايي كه سر و كاري با توپ گرد و مستطيل سبز نداشتند، سر در گريبان فرو بردند و در خفا، چشمانشان به مهماني باران رفت. حجازي پولدار نبود اما ثروت بسياري داشت، ثروتي به نام آبرو و احترام. ناصرخان براي ماندن اهل خرج كردن روي ســكوها نبود ولي تا هميشه ماندگار شد. خيلي بيشــتر از آدمهايي كه در روزهاي بودنش، براي نبودنش تراول در جيب ديگران كردند و روي سر حاميان خودشان سيمكارت شاباش ريختند.

مغرور دوستداشتني اهل ماندن نبود ولي ماندگار شد چون براي پست گرفتن صندلي را از زير پاي ديگران نكشيد.

حجازي بزرگ ماند چون براي بزرگي به جاي اره كردن زانوهاي ديگران، قد خودش را بلند كرد.

‌حاال‌9‌سال‌ديرتر فردا دوباره دوم خرداد ميرســد و صداي زنگ برايمان تكرار ميشــود، زنگ بيدارباش و يادآوري البته نه براي رفتن حجازي بلكه براي ماندن راه و رسمي كهاوراماند­گاركرد.براياينكهف­راموشنكنيم­مرديراكهمي­توانستدستش را به ســوي خيليها دراز كند و بارش را ببندد اما دست پس كشيد و آن را به سمت مردم برد تا چمدانش را مملو از احترام كند.

حجازي كلي ســختي كشيد ولي خوشــبخت بود. دقيقا مثل ديالوگ فراموشنشدن­ي اســتاد عزتا... انتظامي فقيد در فيلم روسري آبي كه گفت: «خوشبختي توي دل آدمهاست» و ما چقدر خوشحاليم كه هنوز خاطرات خوشت در دلمان است. دلمان برايت تنگ ميشود لجباز دوستداشتني.

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran