KHABAR VARZESHI

كل يوم كيروش

-

چند ايامي ميشــود كه از راست ميرويم، ميخوريم به كيروش و چپ كه قــدم برميداريم، باز هم جنابكيروشس­رشدرميآيدا­ز توي سينه ما! همه چيز كيروش، همــه جا كــيروش! پــول مال كيروش! حقوق از آن كيروش! پاداش -همه و سه برابر «همه»- هم سوژه ديگري است از مطالبات كيروش!

اينكه كــيروش كار كــرده و بايد حقوقــش را در ازاي حقالقــدم و قرار و مداري كه دارد بگيرد، امري است بديهي ولــي اينكــه «كيروشنامــ­هاي» داير كردهايم مفصلتر از لغتنامه دهخدا، چيز ديگري است! قهرمان جهان هم شده بود، اينهمهريخت­وپاشنوشتار­يوگفتاري بــس بود! و مــا نميدانيم كــه چرا بس نميشود و بس نميكنند! و آن هم مربي پارهوقتبود­نراكهامريا­ستمندرآورد­ه و ابداعي كه از چشم طمع و دندان طمع هــر دو حكايت دارد! كمــي از كيروش فاصله بايد گرفت! دوران بيكيروشي و يا با كيروشــي، با مطالعه و دقت نظر بايد معلومشود!الكيكهنميش­ود!دوزاريتان افتاد؟ به بهانه نپرداختن به كيروش، باز هم نوشتيم از كيروش!

تام و جري يا موش و گربه موش و گربه كيروش، همهجوره و براي هر ذائقه و تمام ســليقهها چيز دارد! چيزهاي خواندنــي! چيزهاي نخواندني! و چيزهاي سركاري! وقتي اين همه چيز براي گفتن دربارهشــا­ن، نوشــتن پيرامونشــ­ان و شايعهسازيه­ايفاقداصال­توجودخارجي دارد، چرا بايد به ناچيزها پرداخت و چر بايد از صبحانه خوردن كيروش تا ناهار و شام، بقيه انواع دســت به جيب شــدن را نديد! كيروشآمد،نههنوزنيام­دهاست!كيروش فردا ميرود، نه تا پسفردا و پس پسونفردا هســت و خواهد بود! كيروش كجا برود از اينجا بهتر؟ سرزمين اســتعداده­اي ناب انســاني، خــاك گهرخيــز و ثروتهاي زيرخاكي! پول يك طرف كه بايدش چند ميليارد چنــد ميليارد خرجش كرد و پاي كدامزرنگيك­هازكارلوسك­يروشزرنگتر باشــد؟ كاربلد و زبانريز و شيرينگفتار! هيچكس به خوبي او راهش را بلد نيســت! انگار دچار كابوس كيروش شدهايم! هست يا نيست؟ چيز است يا چيز ديگري است!

عملي است كه تكراريست شكنكنيمكها­ينكارلوسكي­روشوتيم اياديهايشو­آنهاكهدرفد­راسيونفوتب­ال حرف گوش ميكنند و به ســان طوطي ســخنگو، آنچــه اســتاد ازل گفت بگو ميگويند،برايفرداها­ينزديك،فرداهاي ميانه و فرداهاي دور نقشه دارد و صاحب «پالن»است!اجازهبدهيد­آقايان«نخوانده مــال»ي فوتبال را كمي مورد خطاب قرار دهيم و بگوييم به هرجايش كه دســت ميزنيد، خراب است و خرابكاري است و خرابآبادهـ­ـاي واقعا كمرشــكني را در كمين خود نشانده! داستان پاداش به تيم كه هم بايدش داد و هم ضرورت دارد و بايد كــه گرفتش، ميــزان پرداختي كه براي

واليبال عمــري را كفايت ميكند ولي در فوتبال جلوي گربه بگذاري ده تا پيف پيف و 5۱ تا ميو ميو ميكند و حداقل بزرگواري را نشــان ميدهد، از همين حرفهاست! پــول را بايد داد! پول حرفهايگري را بايد داد! پولهاي ديگري هم هســت كه بايد داد، و اال بازيدن حالوت ندارد!

كيروش اينجا و آنجا و همه جا انتقاد، اگر به موقع باشد -يعني سر وقت و بدون اندكي پس و پيش زماني- انتقاد بايد خوشنيتوازص­افيدلباشد!دريككلمه، انتقادبايد­انتقادباشد­درغيراينصو­رت،چه باشد و چه نباشد! باز هم در غير اين صورت، انتقاد بهتر آنســت كه نبايد و نيز اينكه: ... جواني كه راه و زمان و زبان و حجم گفتاري انتقاد -مخصوصا انتقاد از خود و يا خودانتقادي­رابلدنباشد­اينطورميشو­د! عارف غالمياش در يك قدمي تيم ملي محذوف ميشــود! و در غير اين صورت، ســياوش يزداني و حســين مرادمند و مهــدي قايدي و حسينزاده جوانش كه پارسال قرار بود آدمي بشود كه چشــم و چراغ تيمش و جوان شيرين تيم ملي باشد، اين ميشود كه شد! خب، حاال ما پرسماني داريم كه جوابش يك گفتمان چندوجهي اســت! تيم ملي لت خورده، تيم استقالل لطمه ديده، بازيكنان دمغ و دلخور، باشگاه نيز مغبون، اكنون چه ميشود؟

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran