Vizhenameh

طیبه واعظی؛ مبارز

-

بیــن شــهدای انقــالب اســالمی زنــان شــاخص بســیاری هســتند کــه آنطــور کــه بایــد و شــاید بــه آنهــا پرداخته نشــده اســت؛ زنانی مثل طیبه واعظی دهنــوی که برای آرمان هایش تالش کرد. او ســال ۷۳۳۱ در یکــی از روســتاهای اصفهــان در خانــوادها­ی مذهبی و فقیر به دنیا آمد. در ۷سالگی خواندن قرآن را در خانه پدرش یاد گرفت و ازدواجش با پســر خالهاش ابراهیم جعفریــان که مبارز بود مســیر زندگــی او را بهطور کلی دگرگــون کرد و تغییر داد. او کتابهای مذهبی خواند و تفســیر قرآن را مطالعه کرد. در همان روزها همسرش علیه رژیم طاغوت مبارزه میکرد و طیبه هم به گروهی کــه همســرش در آن عضویت داشــت یعنی مهدیون پیوســت. از سال 4۵۳۱ چون همسرش به دلیل مبارزه از سوی ســاواک تحت تعقیب بود زندگی مخفی را در تبریز آغاز کردند. 0۳ فروردین 6۵، یکی از اعضای گروه در تبریز دستگیر و یکی از گشتهای بازرسی به ابراهیم مشــکوک شــد و او را دســتگیر کــرد. در بازرســی بدنــی او اجــاره نامــه خانه را پیــدا کردند و خانــه را تحتنظر گرفتنــد. ابراهیــم و طیبه از قبل قرار گذاشــته بودند که اگــر ابراهیم دیــر به خانه آمد، طیبه اســناد و مدارک را بســوزاند و خانــه را ترک کند. طیبه همیــن کار را انجام داد اما چون خانه زیر نظر بود صبح که طیبه بر سر قرار بــا برادرش مرتضی رفــت مأمــوران او را دنبال کردند. در قــرار بــا مرتضی ماجــرای نیامدن ابراهیــم را گفت و مرتضی هم شناســایی شــد. وقتی به خانه بازگشــت تــا خانــه را از نارنجک و اســلحه پاکســازی کند ســاواک منتظــرش بود. طیبه، مقاومــت و با مأموران ســاواک مبــارزه کــرد اما وقتی فشــنگ هایش تمام شــد همراه فرزنــد چهار ماههاش محمدمهدی دســتگیر شــد و با دستگیری طیبه، مرتضی که از دور شاهد ماجرا بود در دفاع از طیبه به مأموران شلیک کرد و او هم شهید شد. طیبه، ابراهیم و پسرشــان محمدمهدی به بازداشتگاه ســاواک منتقل و چند روز شــکنجه شــدند و پس از آن از تبریز به کمیته تهران منتقل شــدند. ماهها شــکنجه ابراهیم و طیبه ادامه داشت و سرانجام سوم خرداد 6۵ هم طیبه و هم ابراهیم زیر شکنجه به شهادت رسیدند. خبری از شــهادت ایــن دو به خانواده آنها داده نشــد و خانواده پــس از پیروزی انقالب اســالمی از سرنوشــت این زن و شوهر مبارز باخبر شدند. محمدمهدی فرزند آنها توسط ساواک به پرورشگاهی سپرده شد. مأموران ســاواک به پرورشگاه گفته بودند پدر و مادر این کودک بــر اثر اعتیــاد از دنیــا رفتهاند و بــرای اینکه کســی او را نشناســد، نام او را شــهرام گذاشــته بودند. دو سال بعد فرزند آنها با پیگیریهای فراوان خانواده در پرورشــگاه پیــدا شــد و آنها توانســتند محمدمهدی را بــه خانواده بازگردانند.

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran