Vizhenameh

زندگیز یباست

- نوشته یاسمن خلیلیفرد

«اولین امضا برای رعنا» جدیدترین ساخته علی ژکان است؛ فیلمسازی که او را از سال های دور دهه شصت سینمای ایران میتوان به یاد آورد. الگوی روایی فیلم جدید ژکان دست کم برای نگارنده یادآور درامهای خانوادگی رایج و معمول همان سالهای 60 و 70 است. درواقع اگرچه فیلمساز اجرا و کارگردانی شستهرفته و تمیزی را ارائه کرده اما فیلمنامه تاحدودی نخنما و کهنه باقی مانده است. فیلم شروع خوبی دارد و دغدغهها و دنیای زیستی کاراکتر اصلی (علیرضا جاللیتبار) در بافت و لحن کار جاافتاده است. اما به مرور و پس از مقطع جدایی زن و شوهر، فضا ناگهان انگار عوض میشود و مرکز ثقل متن از دعواها و جدالهای زوج که بیپولی و بالتکلیفی مرد عامل محرک آن است و قرار بوده بحران اصلی درام باشد به مسائل پراکنده و تکهپاره دیگری منتقل میشود که فیلمرابهسر­اشیبیمیغلت­انند. فیلمساز در ابتدا، موفق میشود دنیای ذهنی یک نویسنده شکستخورده و مستأصل را تاحدودی باورپذیر جلوه دهد و جلو

ببرد اما هرچه درام پیش میرود وجوه کلیشهای و تکراری در پیکره شخصیتی مرد پررنگتر میشود و در طراحی شخصیت او ضعفها و نقصانهای بسیاری آشکار. به موازات نقصانهای شخصیتپرداز­ی، واقعههایی که در داستان رخ میدهند نیز به مرور نخنماتر میشوند و در مقطعی کار بهجایی میرسد که آن را فاقد هرگونه منطق روایی میبینیم. مثالً آشنایی جهانگیر با مرد متمولی که قصد دارد داستان زندگی پدرش را به رشته تحریر درآورد اگرچه در ابتدا موقعیت جالبی بهنظر میآید اما ژکان نتوانسته آن موقعیت را بدرستی به داستانی منسجم و واجد کارکرد در درام تبدیل کند و چنین نقطه عطفی آنقدر که باید مهم و برجسته نمیشود و نمیتواند ریتم کار را از رکود و یکنواختیاش خارج کند. همچنین به نظر میرسد وقتی جهانگیر برای پیدا کردن رعنا (شهرزاد کمالزاده) به ترکیه میرود قرار است اتفاق خاصی رخ دهد که او و مخاطب را با غافلگیری جدیدی مواجه کند اما باز هم تیرمان به سنگ میخورد. فیلم عمالً تا همانجایی پیش میرود که مرد زنش را طالق میدهد و بعد از آن دیگر رکود مطلق است و هیچیک از داستانکهای فیلم (مثالً پیشنهاد صاحبخانه مرد برای ازدواج جهانگیر با دخترش، یا پیشنهاد کاری عجیبی که به جهان میشود) این رکود را در هم نمیشکنند.

همانطور که گفته شد، «اولین امضا برای رعنا» فیلمیاست متعلق به دورانی دیگر. شاید اگر چنین فیلمی را در سالهای میانی دهه شصت میدیدیم جذابیتهایش برایمان بیشتر بود اما حاال و در میان خیل عظیمی از درامها و ملودرامهای تکراری خانوادگی که فیلمنامهها­ی پیچیدهتری هم دارند، تماشای فیلمی چون «اولین امضا...» آنقدرها تکاندهنده و وسوسهانگیز نیست. شاید از بارزترین و بهیادماندن­یترین نمونههای چنین فیلمهایی بتوان از فیلم «پاییزان» نام برد. اما نکتهای را نباید فراموش کرد؛ «اولین امضا...» فیلم ناموزونی نیست. درام هرگز دچار چندپارگی و تغییرلحن نمیشود. اجرای تمیزی دارد و شاید عنصر خارقالعاده­ای در آن دیده نشود اما بهلحاظ اجرا و میزانسن عیب و ایرادی هم ندارد. بازیهای خوبی دارد و فیلمساز توانسته است فیلم شریفی بسازد و بهشیوه خود پیام اخالقی مدنظرش را نیز در الیههای زیرین متن آن بگنجاند. اما یکی از ایرادهای دیگر درام پایانبندی آن است. علی ژکان یک پایان خوش تحمیلی را برای فیلمش در نظر گرفته است؛ پایانی که شاید خیال تماشاگر را راحت کند و او را با خاطری آسوده به خانه بفرستد اما در منطق روایی فیلم نمیگنجد؛ خصوصاً پساز ترسیم چنین فراز و فرودهایی برای کاراکترهای اصلی. درواقع هیچ کنش مهمی از سوی جهانگیر رخ نمیدهد که بتواند همسرش را مجاب به بازگشت به زندگی کند؛ آنهم زنی را که از همه چیز فرار کرده و آنقدر خسته و افسرده بهنظر میرسد که نمیتوان به این راحتیها نرمش و اغماضی را برایش متصور شد. «اولین امضا برای رعنا» شاید فیلم خوبی نباشد؛ اما فیلم محترمیاست. فیلمی شریف که یادآور آثار فیلمسازان دهه شصت است. فیلمسازانی که با اندک بضاعت خود آثاری مبتنی بر اخالق و در جهت تحکیم بنیان خانواده میساختند.

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran