Amordad Weekly Newspaper

تفاو‌تهاي‌دو‌منظوم ‌هي‌«خسرو‌و‌شیرین»‌و‌«اسکندرنامه»

- نوشتار آناهید خزیر

مثنوی اســکندرنا­مه یادگار نظامی گنجوی است. اســکندرنا­مه دارای دو بخش است؛ شــرفنامه و اقبالنامه. نظامی در سرودن این مثنــوی از یارینامههـ­ـای گوناگونی که دربارهی اسکندر نوشــتهای(تاریخی یا داستانی) داشــتهاند بهره برده است. خسرو و شــیرین نیز اثــری منظوم و عاشــقانه از نظامــی گنجوی اســت. وی همچنین منظومــهی لیلی و مجنون را هم ســروده اســت. این اثر، داســتان دلدادگی خســرو پرویز، واپسین پادشــاه بزرگ شاهنشاهی ساســانی به شــاهزادهی ارمنی، شــیرین است که سپس ملکهی ارمنستان میشود. بیشــتر چهرههاي «خســرو و شــیرین» بانوان هســتند امــا در «اســکندر نامه» تنها هفت درصد جهرهها بانوان هســتند. نگــرش بــه انســان در آثــار حماســي بر روي توان و خشونت آنهاست در حالي که این نگرش در نوشتههاي غنایي بر روي احساسات و عواطف است. چارپایان نقش بیشــتري در «اسکندرنامه» و فضاي ذهني سراینده دارند. بیشترین بسامد حیوانات در «خســرو و شیرین» مرغ است و مار و شیر و آهو، اما چارپایانی که در «اسکندر نامه» نام برده شدهاند، شیر و پلنگ، مار و پیل است که با فضاي اثر همخوانی دارد. سعدي هم که همانند نظامي در فضایي غنایي بهسر ميبرد، آنجایي که در «بوستان» ميخواهد بگویــد توانایي حماسهســرا­یي را دارد، از نام چارپایان بهره میگیرد و چنین بیتي ميآورد: «چو گنجشــک روز ملخ در نبرد / به کشتن چه گنجشک پیشش چه مرد» سعدي قهرمان اثرش را به گنجشک و رقیب او را به ملخ همانند ميکند و فضاي حماسي را ميشکند. این نشان ميدهد که او اینگونه فضاها را نميشناسد. در حالــي کــه در فردوســي چنیــن لغزشي دیده نميشود و فضاي رزمي شاهنامه را تا به پایان نگه میدارد. چه در نثر و چه در نظم، سراینده تاثیر گرفته از هیجانات دروني خــود، جملهها را کوتاه و بلند ميکند. در فضاهــاي آرام، جملهها بلنــد و در فضاهاي هیجاني، جملهها کوتاه و بریده بریدهانــد. بنابراین انتظار داریم که در اثر حماســي، آنجایي که ســراینده نبرد را ستایش ميکند، جمالت او بلند نباشد. در حالي که نظامي در «اسکندر نامه» در ستودن نبردها همچنان از جملههاي بلند بهره میبرد. در کتابهاي بالغــي گفتهاند که اگر بخواهیم بر واژهاي تاکید کنیــم، باید آن را در آغاز جمله بیاوریم. به ســخن دیگر، باید فعل جلوتر آورده شود. در شاهنامه از این توانایی زباني بهدرستي بهره گرفته شــده است و جملههایي که با فعل آغاز ميشوند، نزدیک به دو برابر «اسکندر نامه» است. یک نکتهي دیگر بهرهگیری از فعلهای پیشــوندي اســت. پیشــوندها، تاکید و مبالغه ميآورند و جاي آنها در اثر حماســي است. به همین شوند فعلهای پیشــوندي در «اسکندر نامه» بســیار بیشتر از «خسرو و شیرین» است. این را نیز باید افزود که بســامد واژگان عربي در «اسکندر نامه» کمتر از «خسرو و شیرین» است. در «اقبال نامه» این بســامد بیشتر است؛ چون نظامــي در این بخــش از «اســکندر نامه» از اصطالحات علمي، بیشتر بهره میبرد. دربارهیعنا­صراستورهای­وافسانهایه­مدر«اسکندر نامه» به عناصر اســتورهای بیشــتری در فضای اندیشهی سراینده برمیخوریم. عناصر استورهای که نظامی برمیگزیند، درخور اثر است، مانند غول، اژدها و ... اما در «خســرو و شیرین» از عناصری بهره گرفته شده که با فضای غنایی اثر همخوانی دارد، مانند آب حیوان، پری، هما و ... اگر ســراینده در اثر حماســی، عناصر رزمی را با عناصر غنایی همانند کند. زبان حماسه را آسیب زده است. یک نمونه از آن، این بیت «اسکندر نامه» است: «حمایل یکــی تیغ زهر آبدار/ کمندی چو زلف بتان تابدار» نظامی کمنــد را به زلف بتان مانند میکند و زبان حماسی بیت را از میان میبرد. ما چنین لغزشی را در شاهنامه نمیبینیم و فردوسی هیچگاه عناصر رزم و عناصر بزم را بهجای هم بهکار نمیبرد. )35545‌:هسانش(

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran