Amordad Weekly Newspaper

مهر و دلدادگیهای ُگل و نوروز در اندیشهی خواجو

- نوشتار آناهید خزیر

کمالالدیــ­ن محمود کرمانی نامــور به خواجو، یکی از چامهسرایان(:شــاعران) سدهی هشتم ایران اســت که در کرمان زاده شد و از جوانی به گردش(:سیر) و ســفر پرداخت. نوشتههای او افزون بر مثنویهایی که به شــیوهی نظامی ســروده، دربرگیرنده­ی قصیدههــا، غزلها و رباعیات اســت. خواجو در بسیاری از قالبهای شــعری طبعآزمایــ­ی کــرده و در زمینههای گوناگون ســخن گفته است و در برخی از انواع چکامه از نوآوران است. خواجوی کرمانی میان روزگار سعدی و حافظ میزیسته است و آرامگاه او نیز در کنار ســعدی و حافظ در شــهر شیراز است. جایگاه برجســتهی خواجوی کرمانی در تاریخ ادب فارسی، ما را بر آن داشت تا نوشتهها و زندگی و زمانهی او را بیشتر بشناسیم. 160 ســال پس از نظامــی گنجوی در گنجه، خواجوی کرمانی در شــیراز خمســهای را در برابر خمســهی نظامــی پدید آورد تا ســنت خمســهپردا­زی و عشقنامهسرا­یی را زنده نگاه دارد و نوآوریهای خود را به دیگران بســپارد. خواجــوی کرمانی از این رهگذر، دو منظومهی «گل و نوروز» و «همــای و همایون» را برابر عشقنامههای نظامی ســرود تا هم دیدگاهی به نظامی داشــته باشــد و هم به شــاهنامه. ســنجش ساختار داســتانی و بنمایهها و زبان و شیوهی گفتار داســتانها­ی خواجو از دیدگاه تصویرپرداز­ی و هنرهای کالمی، دستاوردهای ارزشمندی را برای خواننده دربر دارد. پیروزشــاه در خراســان، به روزگار ساسانیان، آرزوی فرزند دارد. پس از نذر و نیاز، «نوروز» زاده میشود. نوروز به شــکار دلبستگی دارد. در شــکارگاه به کاروان جهانافروز کشمیری برمیخورد که دلدادهی دختری به نام «گل»، دختر قیصر روم بوده و از این عشــق آوارهی کوه و بیابان شــده است. قیصر شرط دامادی دخترش را کشــتن اژدها قرار داده است. گل هر ســال هنگام نــوروز تنها یکبــار بیرون میآیــد و انبوه دلدادگانش به نگاهی بســنده میکنند. نوروز با شنیدن وصف گل، دلدادهی او میشــود. همان شــب در پاي ســروي در خواب، دو مرغ ســبز را میبیند که ميگویند نوروز ســرانجام به آرزوي خود خواهد رسید. روز پــس از خواب، از پدر پروانه ميخواهد که به روم رود. پدر این پروانه(:اجازه) را نمیدهد. نوروز افســرده ميشــود. راز دلبستگی نوروز آشــکار میشــود. پندهای لهراســب، وزیر و حکیم «مهران» و پیشنهاد زناشویی با دختري از دودمان پادشــاهان بیاثر اســت. سرانجام پنهاني با مهران، به بهانهی دیدار با پیر به روم ميرود. در راه، جواني به نام شروینبن شروان را ميبیند که دلبســتهی ســلمی، دختر سلم شــاه است. در چندین داستان او را به دلدارش میرساند و به جای شاه بر تخت مینشاند. نــوروز در راه به فرماندهی ســپاهی به نام فرخروز میرســد که عاشق گل است و به جنگ شــاه رفته و شکســت خورده است. در راه کشیشــی میبیند که او را به دست یافتن به گل امیدوار میسازد. سپس کاروان فروزانبخت بختافروز ندیم و هم شــوهر دایهی گل را میبیند و او را از دست دزدان رهایی میبخشد. در راه اژدهایی را میکشد و ســرش را به قصر قیصر میبرد و پیمان قیصر را به او یــادآوری میکند. اما باید با غالمش کشــتی بگیرد. غالم را بر زمین میزند و میکشــد. قیصر او را به شکیبایی فرامیخواند. همانشــب، نوروز به رســم عیاران به شبســتان گل میرود. در خواب، خاتم خسروانی خود را به دست گل کرده و میرود. چون گل نگین را میبیند، درمییابد که از آن نوروز اســت، دلدادهی او میشود. همان شب سپاه فرخروز به قصد ربودن گل شهر را شهربند(:محاصره) میکند. نوروز به فرمان قیصر، ســپاه فــرخروز را شکســت میدهد و گل را خواســتگار­ی میکنــد. قیصر پیمان را بــه یکماه دیگر وامیگذارد. نــوروز دو بلبــل را در خواب میبیند که از کمین گشودن بر گل و ربودن گل به دست طوفان جادو خبر میدهند. به قصر میرود. گل را ربودهاند. با دنبال کردن گورخری به جوانی میرسد که جامی به او میدهد و نوید که به گل خواهد رســید و ناپدید میشود. در راه کشیشی نشانی گنبد جایگاه زندانی گل را میدهد که باالی آن خروسی اســت و با کشتن خروس در گنبد باز میشــود. گل را نجات میدهد. در راه جوانی زنجیرشــده و با گنج فراوان به نام مهران را میبیند که از سوی پدر دنبال نوروز آمده و اســیر طوفان جادو شــده است. او را نجات میدهد. بــا جواهرها و همراه گل به قصر روانه میشود. قیصر جشنی بزرگ برپا میکند. مهران، نــوروز را معرفی میکند و چون قیصر درمییابد که او شــاهزاده است، همانشــب او را به همسری گل درمیآورد. نوروز به ایران بازمیگردد. پدر جشن میگیرد اما چندی پس از آن میمیرد و نوروز جانشین پدر و دارای فرزندی به نام قباد میشود که پس از فوت گل و نوروز برجای پدر بهتخت مینشیند. (شناسه: )36145

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran