Amordad Weekly Newspaper

داد کاوه از که خواهم

- نویسنده محمدعلی دادخواه*

کاش هر گندم نمای جو فروش از هر کنار در میان شهر کوران، گرم بازاری نداشت الفت اصفهانی یادواره این نوشــته سه یادآوری است که یادآور میشود : نخســت: زنده یاد دکتر آریان پور میگفت: ما نمیتوانیم تیــری را به دیوار بکوبیم و دور آن دایرهای بکشیم و بگوییم تیر را به هدف زدهایم اما در واقع خود را گول زدهایم به یاد داشته باشیم کســی که تنها به داوری میرود خود را میفریبد و بیگمان خودفریبی آسان است اما مردمفریبی دشوار. دو دیگر آنکه ویکتور هوگو سخن دلنشینی دارد بدین گونه: انســان میتوانــد از تهاجم نفوذ ســپاهیان جلوگیری کند ولی از نفوذ اندیشهها جلوگیری نمیتواند ســه دیگر آنکه در ادبیات سیاسی باختر(:غرب) زبانزد زیبایی است که میگوید ‪D PDQ ZLWK‬ ‪RXW ODQLV LV QR ERG\‬ از یاد نخواهید برد که سرزمین تنها به آب و خاک و کوه و جنگل نیست ، فرهنگ، تاریخ اســتوره و افســانه ستونهای هویت ، چیستی و کیستی ما را میافرازند. در این آمد و شــد بر مدیران شهری است که از نمادها، نمودها و آنچــه ایرانی را باورمند و برجسته میسازد پاسداری کنیم. ایران ســرزمین فرازها و فرودهاست. تندی و کندی در پذیرفتن و نپذیرفتنها بسیار برجسته اســت. این پســتی و بلندی در جغرافیای ما نیز به چشــم میخورد به گونــهای که اگر به نقشه کشــور نگاه کنیم میبینیم رخدادهای گذشته و گزارشهای دیرینه این باال و پایینی برآمدگیها و فرورفتگیها­ی خاک تا خورشید این کشــور را بازگو میکند. در پایتخت، چکاد البرز قد برافراشــت­ه و بلندای آن بر آسمان سر میســاید. هیچ تازش و شورشــی در درازنای تاریخ نتوانســته است تنپوش سپید و پاک او را از تنش بیرون آورد. در دروازهی هزارهی ســوم میادی که فرآیند جهانی شــدن، بسیاری از ملتها و فرهنگها را میروبــد و هر ملتی در پی آن اســت که با فرازهایی فراگیر و فرهمند ســربلندی خود را در برابر چشــم جهانیان اســتوار سازد، چنین برخوردهایـ­ـی پذیرفتنــی نیســت. بیگمان دلســوزان ایــن آب و خــاک اهورایی چنین برخوردی را بر نمیتابند. اندیشــهور­زان بخرد چنین یورش خردسوزی را در چرخــشگاه روزگار پر تنش ما نخواهند پذیرفت؛ شیوهای که مدیریت شهری اصفهان برگزیده و شورای شــهر بر آن لب فرو بسته: برداشتن تندیس کاوه آهنگر از میدان آزادی. برای آنکه خوانندگان زیرک به روشنی دریابند کاوه چه جایگاهی در تاریخ استوره اصفهان دارد برگی از جلد ۸3 لغتنامه دهخدا را باز مینگارم «کاوه نام مردی اســت در شهر سپاهان - که لشکر ایران در آن جمع و از آنجا به هر جا مامور شدند و ریاســت صنعت اسلحهی رزم داشته و جبهخانه (جباخانــه)، کــه زره و مغَفر و آالت جنگ میســاخته، در دست او بوده و به سلسله پیشدادیان ارادت و اعتقاد صادقانه داشته...» تندیــس کاوه آهنگر یکچند در میدان آزادی بــر فراز بود تا رهگــذران از آن درس زندگی، کرامت، بزرگی و پایــداری بیاموزند؛ تا آن که شهرداری به بهانه قطار شهری آن را برداشت. اکنون آن نیاز برطرف شده اما تندیس بر جای خود ننشسته است. در این آمدوشد: نخســت یادآور شــوم گزارشــگرا­ن فرهنگ و پیشــینهی ایــن آب و خــاک کاوه را اصفهانیزاد­های دلیر و پرتوان دانستهاند که از این شــهر به پا خاســت و از دشت هامون به سوی ضحاک تازی یورش برد که داستان آن را حکیم توس بازگفته اســت. به هر ســو کاوه پرآوازهتری­ــن انســان آزادیخواه این آب و خاک است. نویسندگان زندگی کاوه و سرگذشت اصفهان هر دو بر این رخدادها قلم گشودهاند. دو دیگــر آنکه کاوه و اصفهان ســرزمین کاوی به گونهای بیانگــر اصفهانی آهنگر است و این همبستگی و دلبستگی میتواند بازتابی ژرف در چشم و دل مردم داشته باشد تا آنان را نیکنگر و روشنگر سازد. خودداری مدیریت شهری از برپای ساختن دوبارهی آن به دور از پاســداری کیان، هویت و فرهنگ این ســرزمین اســت. اگر نگاهی فراگیر و فرهنگی را ابزار جستوجو قرار دهیم فرجام چنین کاری ناخوشایند است که مدیریت یک شــهر از نماد روحبخش یک پیکره، تن زند که وجود آن میتواند مهر، دادگری، پیوند و همبستگی را در میان مردمان بر پا دارد. یک سخن شــنیدنی پرآوازه است که اگر توان ســاختن و افراختن راه نو و گام نو را ندارید، دستکم از پاسداشت و نگهداری دستآوردهای پیشین کوتاهی نکنید. رفتار شــهرداری اصفهان داستان پندآموز حاتم طایی و برادرش را به یاد میآورد که مادرشان به برادر حاتم گفت تو نمیتوانی همانند حاتم به دهش و بخشش بپردازی و او بر چاه زمزم شــد و کاری ناروا کرد تا نامش بماند و در برابر پرخاش مردم گفت بدنامی بهتر از گمنامی است. جای آن است که مدیریت نصف جهان کاه خود را قاضی کند و به گفتهی حکیم طوس دل را تــرازو گردانــد و در برابر یک کنش سودمند ـ که فرهنگ و هنر و تاریخ و هستی یک ملت را باز میگوید ـ ایستادگی نکند. ســخنم ناگفته و پیامم ناشنیده باشد. هیچ یک از کســانی کــه با برپایــی دوبارهی تندیس همسویی ندارند دلبستگان ضحاک تازی نیستند و چشم به دیو سفید ندوختند و بــا روش و منــش کاوه اصفهانی که در گوشــهای از دل همه مردمان جای گرفته خشم و رشکی ندارند و پایداری و پایمردی او را نادیده نمیگیرنــد؛ پس چرا این گره میافکنند و به گشایشی ساده و آسان دل مردم به دست نمیآورند؟ به راســتی نمیدانم در شناسنامه چند نفر از فرزندان ایرانزمین نام خالد استانبولی نوشته شده که نام خیابانی در پایتخت ایران است! اما به روشنی میدانم نام هزاران نفر از فرزندان این سرزمین کاوه است که سرچشمهی همه این نامها از کاوه دادخواه است که خردنامهی فردوســی چندوچون آن را بازگو کرده است. بیاییمبرای­چشمروشنیجو­انان،روشنبخشی دل برنادالن، پاسداری از آنچه نیکی، آزادی و شادی است در زمانهای که یورش فرهنگی و بــارش بیامان ویرانگــری هویت فضای مجازی را پر کرده و از این رهگذر پیشینه و دستاوردهای ما را مورد آماج قرار داده است، با یک گام فرهنگی و نمادی از نمود سرمایه کرامت و آزادی و حیثیت پاسداری کنیم و با برپاساختن تندیس کاوه در شهری که در آن زاده شده است دین خود را ادا کنیم تا در گذر تاریخ در فراز و فرودها ناممان فرو نیفتد و در شمار کسانی که با اندیشه و باور کاوه ناهمسو بودند همنشین نشویم. فرجام سخنم که پیشکشی ارزشمند برای مدیران امروز است که این هنگام فرخنده را از دست ندهند و با برپایی دوبارهی تندیس کاوه بــر جایگاه آن نامــی نیک از خود به یادگار بگذارند. دمی با نیکخواهان متفق باش غنیمت دان امور اتفاقی

* حقوقدان و فعال حقوق بشر

(شناسه: )36824

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran