واژگانی از دل فرهنگ و تاریخ ایران
بوشاسب
بوشاسب در اوستا به گونهی «بوشیاسته» و به چم(:معنی) «آنچه پیشآمدنی است» آمده است. برپایهی اســتورههای ایرانــی هنگامیکه سروش در شبگیر(:سحرگاه) خروس را به خواندن وامیدارد تــا مردمان را بیدار کند بوشاســب میکوشــد تا همه را در خواب نگاه دارد. این دیو در اوســتا مادهدیو خواب سنگین است و بیشتر با فروزهی(:صفت) درازدست آمده است.
اَئشَمه دیو خشــم و برآشفتگی و بیادبی یا برانگیختگی بســیار و نمود سنگدلی و همیشــه جویای ســتیز و جنگ بودن است. هنگامیکه دیگر او را یارای آسیب رســاندن به آفرینش نیک نیســت رو به آفرینش بــد مــیآورد و در قلمرو دیوان ستیز را پی میریزد. ائشــمه در تــازش خویــش به مردمــان از گفتار بــدکاران بهره میگیــرد، چراکه آنان برانگیزندهی خشــم و برآشفتگیاند و در این راه ائشمه کسانی را که تحت تاثیر مسکراتاند همراهی میکند و دیوان ژولیدهموی فرزندان خویش را به کار میگیرند. در یسنا، بخشی از اوستا، بدکاران پیرو ائشمه و پارسایان دشــمن اویند، در یشتها، بخش دیگری از اوستا، نیز ائشمه دشمن اشا (راستی) و پیامآور انگرهمینو (اهریمن، تباهکار) است. ســروش، نمود اطاعت دینی و فرمانبرداری، مانع ویرانگریهای ائشــمه و خود او است و ســرانجام جهان را از خشم رهایی میبخشد. هنگامیکه فریدون دســت به کشتن ضحاک میبرد ســروش اســت که او را از این کار باز میدارد و میخواهد خشم خود را فرو خورد و ماردوش را در دماوند به بند کشد.
ائشمه
سرچشمه: هینلز، جان راسل. شناخت اساطیر ایران. ترجمه و تالیف باجالن فرخی، انتشارات اساطیر، 1393
(شناسه:
)36854