Amordad Weekly Newspaper

شهریاری هخامنشی برتر از امپراتوری رومی

- خبرنگار امرداد نوا پاکنیا

استاد پیروز مجتهدزاده، استاد گیتاشناسی سیاسی در گفتوگو با امرداد:

دپارتمــان گیتاشناســ­ی دانــشگاه جورج واشینگتن در سال 2013 میالدی در خبرنامهی خــود از مجتهــدزاد­ه به عنــوان تاریخدان و کارشناس جهانی سپاسداری کرد. با پیروز مجتهــدزاد­ه در دفتر امــرداد دیدار داشتم. در میان گفتوگو هر بار که نام ایران و دادگــری فرمانروایا­نش بــه میان میآمد با نگاهی سرشــار از ســربلندی و چشمانی تر نگاهش را به دوردســت میدوخت و با اندکی درنگ گفتوگو را پی میگرفت. آنچه در زیر میخوانید بخشی از گفتوگوی امرداد با این استاد گیتاشناسی سیاسی است.

ایــران به عنوان یک کشــوری با پیشــینهی چندینهزارس­اله چه ویژگیهای برجستهای در زمینهی ژئوپلیتیک دارد؟ ایران نخستین VWDWH یا کشور به معنای دانشی امروز در تاریخ جهان است. در پژوهشهایی که داشتم اســناد و مدارک خام، باستانی و یا اسناد مرجع بسیاری را به کار بردم. پس از پایان کار و هنگامی که برآیند آن چاپ شد با سندی از هگل به زبان انگلیسی برخوردم که ایران را نخستین کشور جهان میدانست. این یافته از هگل تاییدی استوار بر برآیند پژوهشهای من بود. بسیاری از دانشجویان ما نمیتوانستن­د به این دریافت برسند، چراکه اندریافتی(:مفهوم) درســت از کشــور در دست نداشتند و بر این باور بودند که کشورهای باســتانی مانند چین و هنــد 6WDWH بودهاند و پرسش این دانشــجویا­ن از من این بود که چرا ایران را نخستین کشور میدانید؟ باآنکه کشور یا VWDWH در پی پدید آمدن یک شاه، یک رییس قبیله، یک فرعون، یک سرلشکر، یک جادوگر یا یک شمشیرزن کشور نمیشود.

چرا ایران را نخستین کشور میدانید؟ اروپا هنگام آغاز کشورگشــای­ی، به عنوان کشور سرزمینی، بهشمار میآمد. هر جا که گشوده(:فتح) میشد برای آنها کشور به شمار میآمد. هنگامی که به روزگار مدرنیته پا میگذاریم اندریافت کشور نیز دیگرگون میشود. عصر ‪VWDWH QDWLRQ‬ با اندریافت کشوری که ملت دارد آغاز میشــود و گفتنی است واژهی «دولت - ملت» برگردانی(:ترجمه) نادرســت است و کشورهای «ملتپایه» برگردان درست آن اســت. ولی کشور به معنای امروزی پس از پیمان «وسپالیا» در سال 1685 به معنای یک ســاختار فرمانروایی با یک سرزمین مشخص و ســازوکار فرمانروایی کردن پدید آمد؛ یعنی سیســتم اداری یا دیوانســاا­لری مشخص را دارا است. کشور هنگامی به معنی عملی امروز واقعیــت پیدا میکند که ســازوکار فرمانروایی کردن را داشته باشد. در ایران برای نخستینبار در زمان داریوش این رویداد رخ داد. کورش یک سرزمین مشخص را در چارچــوب کشــور درآورد، این رخداد در پی یک فلسفهی انســانی ناب برای تشکیل سرزمین هخامنشیان بود. شاه بزرگ، کورش، دســتور داده بود که هنگام گشایش هر کشور در دین، فرهنــگ، زبان و ویژگیهای تیرهای و ملیتــی آن مردم هیچگونه دخالتی نشــود و آنها با فرهنگ مســتقل در ســازمان بزرگ کشــور ایران زندگی کنند. این یک اندریافت انســانی ناب است. در زمانی کشور پدید آمد و این کشور بر پایهی شناسهی(:هویت) فرهنگی و انسانی مردمان پدید آمد. در زمان داریوش ماندهی(:باقی) سازوکارهای فرمانروایی کردن و کشــورداری پدید میآید. اینجا است که راهســازی (راههای خشکی و دریایی) نقشههای دریایی به دستور داریوش با بهرهگیری از دریانوردان یونانی پدید آمد. این راههای دریایــی را «راه نامک» یعنی راههای دریایی میگفتند. شــگفت است که ما امروزه ایــن واژه را بهکار نمیبریــم، ولی تازیها از آن بهره میبرنــد. تازیها نام راههای دریایی خود را «راه نامج» گذاشتهاند. داریوش پس از آن به رساندن خبرها در ریخت نخستین یعنی چاپار و آتش گســتردن روی کوهها پرداخت. مهمتــر از همه داریوش دســتور داد بازرگانی جهانی سامانهمند شــود. مالیات را پدید آورد، سپس بخشبندی کشــوری را پدید آورد، به گونهای که ســاتراپها در امــور درونی خود استقالل داشتند ولی در امور پدآفندی(:دفاعی) و امنیتی پیرو فرمانروایی مرکزی ایران بودند. آیا هخامنشیان را میتوان امپراتوری نامید؟ نیــاز بــه یــادآوری اســت این ســامانه «شــهریاری» اســت نــه «امپراتــور­ی». «شــهریاری» برپایــهی ارج نهــادن بــه گروههــای ایرانی زیرنام ملــت ایران بوده اســت و امپراتــور­ی وارون آن اســت. در امپراتــور­ی هیچ کس حــق و حقوقی ندارد و همــه پیرو امپراتوری هســتند. امپراتوری به معنای یــک فرمانروایی بزرگ همگانی جهانی اســت. همهی جهان به گونهی برابر زیــر فرمان امپراتوری هســتند. پس به کار بردن واژهی امپراتوری هخامنشی و ساسانی درست نیســت و گونهای خوارداشت است. ســامانهی شــهریاری نمیتوانست پدید آید مگر با بخشبندیهای کشــوری یکپارچه و بســامان. در بخشبندی کشوری ریزبینی بســیاری شــده بود تا بر پایــهی الگوهای انســانگرا­یانه ملتها دارای شناسههای جدا باشند و در کشور خود زندگی کنند. از آنجا که اندیشــهی زیرســاختی برپایهی انســانگرا­یی اســت، در زمان کورش بزرگ کشــور ایران دارای چهل اســتان بود که در زمان داریوش به ریخت سیســتماتی­ک به 24 استان بخش شــد. هر یک از این استانها را ساتراپ میگفتند. سامانهی ساتراپی چگونه اداره میشد؟ در سامانهی ســاتراپی پادشاهان به گونهی جدا در جایگاه خود بودنــد و یک نماینده نیز برای سرپرســتی امور بومی به هر بخش فرســتاده میشد. این سامانهی شهریاری سامانهی ساتراپی است که امروزه بسیار پیشرفته به شمار میآید. امروزه نام اینگونه فرمانروایی را «فدرالیســم» گذاشتهاند. اگرچه بههیچروی نمیتوان سامانهی شهریاری را فدرالیستی برشمرد، بلکه آن سامانه به اندازهای پیشرفته بود که فدرالیسم امروزی را از روی آن پدید آوردند. در سامانهی ساتراپی ارتش به اندریافت امروزی نبود، ارتشــی که حق دخالت در امور اقتصادی و سیاســی را نداشت و تنها مامور پدآفند از شناسه و آزادی مردمــان بود. فرمانده کل نیز شــهریار بود. این گونــه ازفرمانروا­یی همان انگیزهای بود که اســکندر را به ایران کشاند و در شاهنامه هم آمده است. اســکندر میگوید: «من نیامدهام که ایران را فتــح کنم، من آمدهام که ایران مرا فتح کند.» ازاینرو، اسکندر از خود چونان بزرگترین جانشین کورش یاد میکرد. ازســویی، برجســتهتر­ین نوآوری داریوش پدید آوردن پــول بود که دادوســتده­ای فرمانروایی را آســان میکــرد. تاریخ گواهــی میدهد که ســکههای زرین «دریک» یــا «زریک» و حتا سکههای سیمین بهگونهی «زیگلوس» در زمان داریوش زده میشده است. داریوش بزرگترین نوآوریهای کشــورداری را در درازای 20 یا 30 سال انجام داد که بخشبندی کشوری، گردش بازرگانی، بازرسی، نگاهبانی از حقوق مردم را در بر داشت. بنمایهی اندیشهی راستین این سامانهی فرمانروایی «دادگری» است.

پیروز مجتهدزاده بیســتم بهمنماه 1324 خورشیدی در شهرســتان نور زاده شــد. آموزشهای نخســتین را در آمــوزشگاه «داریوش»، که پــدرش بنیادگذار و فرنشــین(:مدیر) آن بود، در زادگاهــش آغاز کرد. وی باستاننگار، ایرانشناس، پژوهشگر، کارشناس مسایل و مطالعات سیاسی، استاد گیتاشناسی(:جغرافیا) سیاسی و ژئوپولیتیک در دانشگاههای شهر تهران است.

سخن در میانه از هم گسست. پیروز مجتهدزاده در حالــی که با به زبــان آوردن واژهی دادگری اشک از چشمانش روان میشد گفت: «خداوندا مرا یاری بده» و در پاســخ به پرسشــی که به بزرگترین ویژگی شــهریاران ایرانی اشــاره داشت سخن را اینگونه به پایان رساند: «هیچ کشوری بدون ماموریت معنوی نمیتواند شکل بگیرد. کشورها برای رسیدن به یک خواسته به وجود میآیند، برای یک ماموریت سراسر انسانی. در گلنبشــتهه­ای برجایمانده همواره سخن از خدمت به حق و حقوق مردم به میان آمده است و آرمان، ارجگذاری به هویت انســانها است. در آن روزگار بخشبندی کشوری به گونهای شکل گرفته بود که بابل پس از گشــایش از ســوی پارسها تا سدهها همچنان با نام بابل بر جای ماند و به نام پارس دیگرگون نشد. این در حالی است که در امپراتوری کوشــش بر این است که مردم و هویت آنان را به شناســهی مرکزی دگرگون کنند. ما در دوران اســالمی مسلمان شدیم ولی چون تازی نیستیم شیعه شدیم. هستهی مرکزی شیعه برپایهی دادگری است. دادگری انوشیروان، دادگــری کورش و داریوش. اصول باور تشــیع بر پنج اصل اســتوار است. سه اصل آن با دیگر مسلمانان برابر است و دو دیگری، عدل و امامت ویژهی ایرانیان است.»

(شناسه: )36952

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran