Amordad Weekly Newspaper

دریاچهی ارومیه در نسکهای پهلوی

- نویسنده علی‌ربی‌عزاده*

دریاچــهی ارومیه به شــوند(:دلیل) بزرگی و گســتردگی آن در درازنای تاریخ ایران از جایگاهی باال برخوردار بوده است. در ایران باســتان این دریاچه بخشــی از 30 دریای کوچک و بزرگی اســت که مزدا میآفریند و این دریاچه در کنــار دریاچهی هامون در شــمار دریاچههای «مینوی» است، چراکه در کنارهی(:ســاحل) این دریاچه است که زرتشــتپیا­مبر با بودن دشــمنیها بزرگ میشــود. در کنــار این دریاچه اســت که کیخســرو با بزرگترین آزمونهای زندگی خود رودررو میشــود. در کنــار این دریاچه است که کیخســرو پیشکش نزد ایزدبانو آناهیتا میبرد و از او میخواهد که بزرگترین شهریار روی زمین شود و آناهیتا درخواست او را میپذیرد و کیخسرو با دیوان بتپرست میجنگد و بتکدهی آنان را ویران میسازد و دژ بهمن را میگشاید و افراسیاب بیدین را هنگام گریز بــه دل این دریاچه میگیرد و به خونخواهی اغریرث و پدرش سیاوش میکشد. سرانجام در کنارهی همین دریاچه است که کیخسرو آتشکدهی آذرگشنسب را بــر پــا میکنــد کــه از ارزشمندتری­ن آتشکدههای ایران است. گمان میرود نام این دریاچه در نوشتههای پهلوی «چچست» باشد که در اوستا بهگونهی «چیچسته» و در فارسی «چیچست» شده اســت. این نام در نســکهای(:متنهای) آغازین اسالمی مانند شاهنامه دگرگون شد و به گونهی «خنجست» درآمد، این دریاچه در استان «آتورپاتکان» یا «ماد کوچک» جای گرفته بود (نام این اســتان در گذر زمان به آذرآبادگان و پس از اســالم به آذربایجان دگرگون شد). کتاب بندهش دربــارهی این دریاچه چنین میگوید: «دریاچــهی چیچســت در آتورپاتــک­ان (آذربایجان) اســت، آب آن گرم و شور است و هیچ جانــوری در آن زندگــی نمیکند، بَُنش(:سرچشــمهاش) به دریــای فراخکرد پیوسته است» (دانشنامهی کوچک ایران، رویهی ۴۲) در مینــوی خــرد که نوشــتهای پهلوی و دربرگیرنــ­دهی 63 پرسشوپاســ­خ میــان «دانا» و «مینوی خرد» اســت، میخوانیم که کیخســرو، پادشاه کیانی، پس از کشتن افراسیاب بتکدهای که در کرانهی دریاچه بوده است را ویران میکند: «و از کیخسرو این سودها بود چون کشتن افراسیاب و کندن بتکده(ساحل) دریاچهی چیچست و بر پا ساختن کنگ دژ» (بندهش، رویهی ۲9) در «روایتهای پهلــوی» نیز از ویرا کردن بتکدهی کنارهی دریاچه به دست کیخسرو یاد شده است: «سوشیانس گوید که تو همان کیخسرو، ای که به دانایی و بــه هوش دوریاب بر دیدی ایــن زمان را هنگامی کــه بتکدهای را به دریای چیچســت بکندی؟» (مینوی خرد، رویهی 6۴) در اوستا نام دریاچه به گونهی «چیچسته» به چم(:معنی) تابان و درخشان و ویژگیهایی آن ژرف، پهن و دورکرانه آورده شده است. در«آبانیشت» (اوســتای نو) کیخسرو در کنارهی دریاچه چیچســت برای آناهیتا ایزد بانو آب پیشکــش میدهــد و از او میخواهد که بزرگترین شهریار همه کشورها شود: «کیخســرو پهلــوان ســرزمینها­ی ایرانی و اســتواردا­رندهی کشــور، در کرانهی دریاچهی ژرف و پهناور چیچســت صد اســب و هزار گاو را پیشکش کرد ... و از وی خواســتار شــد: ای اردویسور آناهیتا! ای نیک! ای تواناترین! مرا این کامیابــی ارزانیدار که من بزرگترین شــهریار همهی کشورها شــوم ... » (پژوهشی در اساتیر ایران، رویهی ۲3۲) در «گوشیشت» (اوستای نو) هوم پارسا از ایزد دروسپ (ایزد نگهبان چارپایان) میخواهد که این کامیابی را به او بدهد که افراســیاب تورانی را به بند بکشــد و نزد کیخسرو ببرد تا در کنار دریای چیچست پهناور او را بکشد. در«اردیشــت» (اوســتای نو) کیخســرو، یل ســرزمین ایران، از ارد نیک میخواهد که این کامیابی را بیابد که افراســیاب تورانی نابهکار را روبهروی دریاچه چیچست بکشد و ارد نیک او را کامیاب میکند. در نوشــتهی پهلوی «زند وهمن یسن» آمده: «گویند آذرگشسب در دریاچهی ژرف چیچست گرمآب، که از دیوان دور باشــد که دین بدانجا آشکار شود ... » (اوستا، رویهی )306 در «گزیدههای زادســپرم» افــزون بر آوردن ویژگیهای این دریاچه گفته میشــود که در ساحل آن آتشکدهی آذرگشنسب جای گرفته اســت: «چیچســت دریاچهای ژرف، نمکین آب بیتــازش و بیبدی بر بارش(ســاحلش) آذرگشنســب پیروزمند نشــیند.» (زند وهمن یسن، رویهی ۵۵) این کتاب زایش زرتشــت را نیز در نزدیکی این دریاچه میدانــد و از نیرنگهای کرپنها برای کشــتن زرتشت در کودکی ســخن میگوید و خداوند خود از زرتشت نگاهبانی میکند، پدرش، پورشسب، با دیدن این نیرنگها سوگند میخورد که اگر دو روستای «راغ» و «نوذر»، که در شصت فرسنگی دریاچهی چیچست در آذربایجان هستند هم به یکدیگر برسند، باز هم فرزندش را به کسی نمیدهــد (با بودن هر دشــواریای از فرزندش نگهداری میکند)، در زادســپرم ده «راغ» زادگاه زرتشــت و ده «نوذر» زادگاه گشتاسپ، پاسدار دین زرتشــت، شناخته شده اســت و زرتشت و گشتاسپ هر دو از خاندان منوچهر دانسته شدهاند. (گزیدههای زادسپرم، فصل 3، بند ۴۲) و در پایان، در شــاهنامهی فردوسی در داستان گریختن افراسیاب از دست هوم، واژهی چیچست دگرگون شده و به گونه خنجست آمده است: ز کوه اندر آوردمش تازیان خروشان و نوحهکنان چون زنان بر این جایگه بر ز چنگم بجست دل و جانم از جستن او بخست در این آب خنجست پنهان شده است بگفتم به تو راز چونان که هست

* کارشناس ارشد تاریخ ایران باستان یارینامه: -1 متحدین، ژاله. .1381 دانشــنامه کوچک ایران. تهران: توس ۲- بهار، مهرداد. .1369 بندهش.تهران: توس -3 تفضلی، .1379.دمحا مینوی خرد. تهران: توس ۴- بهار، مهرداد.۲631. پژوهشــی در اساتیر ایران.تهران: توس ۵- دوستخواه، جلیل.۵831. اوستا. تهران: گلشن -6 راشــد محصل، محمد تقی. .138۵ زند بهمن یســن. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran