Amordad Weekly Newspaper

هممیهن، پاسدار میراث فرهنگی باش

- نویسنده ساناز‌مراديان

«هودو» در آستانهی ویرانی است ماجراجویی‌در‌منطق ‌هی‌تخت‌سلیمان،‌از‌دودکش‌جن‌تا‌دریاچ ‌هی‌آرام‌و‌رم ‌زآمیز

سفر به تخت سلیمان پیشنهادی است که هر ایرانی باید آن را در کارنامهی ســفرهای خود داشته باشــد. تخت سلیمان بیگمان یکی از شــگفتانگی­زترین جاهای گردشگری ایران اســت کــه در واژه نمیگنجد و شــاید بهتر بگوییم یــک بار برای رفتن بــه این بخش بســنده نیســت. تخت ســلیمان در استان آذربایجان غربی و در روســتای نصرتآباد از شهرستان تکاب است. روستایی که مردم آن مهماننواز هســتند و برای اقامت چند روزه میتوان مهمان آنها بود تا با آش دوغ بومی از شما پذیرایی شود. چند ســال پیش که نوشــتارها­ی پهلوی را میخواندم همیشــه برای من نام آتشکدهی آذرگشســب ســپند(:مقدس) بود، تا آن که توانســتم به این ســفر باارزش بروم، سفری که خالــی از ماجراجویــ­ی نبــود. در راه به ســوی تکاب از اســتان زنجان و شهرستان ماهنشان گذشتیم. آنچه در این شهرستان بر گیرایی(:جذابیت) سفر افزود، دودکش «جن» بود که در 20 کیلومتری شهر ماهنشان و 120 کیلومتــری زنجان جــای دارد. این پدیدهی طبیعــی در زبانزد(:اصطالح) زمینشناســ­ی «هودو» )+RRGRR( نامیده میشــود و در اصل نوعی سنگ به گونهی قارچ است که در پی فرسایش پدید آمده و همانند منارهی بلند و نازکی است که سنگ دیگری روی آن جای گرفته اســت. دودکش جن نگر(:نظر) بیشتر گردشگــران را به خود میکشــد. هودوها بیشــتر در آمریکا، کپهداغ ترکیه، صربستان و کوههای آلپ دیده میشوند.

در روســتای «وردیج» در نزدیکی منطقهی وردآورد نیــز نمونههایــ­ی هســت کــه به شــوند(:دلیل) گونــهی فرســایش آنها را هودو مینامند، ولی تنهــا در زنجان آنها را دودکش جن نام گذاشــتهان­د که در این باره شوند آشــکاری در میان نیســت و شاید به باورهای کهن مردم این گســتره برمیگردد. هنگامیکه از بومیان پرسیده میشود که چرا به آن دودکش جن میگویند آگاهی چندانی ندارند ولی همین جســتار «ماهنشان» را به شــهر افســانهای دگرگون کرده است. کمی پیشتر میرویــم، نمونهای دیگــر از هودو در ماهنشــان دیده میشــود که بــه آن دژ «بهستان» میگویند. دژ بهستان که 64 اتاق و دو راهپلــه دارد و ثبت ملی هم شــده، ولی آنجا نیز به شــوند نبود نگهداری درست رو به ویرانی اســت. دژی در کنار رود قزلاوزن کــه دیرینگــی آن به روزگار هخامنشــی و پیــش از آن برمیگــردد. مجموعــهای از ستونهای ســنگی و خاکی که در اثر عوامل فرسایشی، هر یک بناچار فرسایش سختی را تــاب آوردهاند. در دل خــاک اتاقکهایی در اشکوبهای(:طبقههای) گوناگون کنده شده کــه با پلهها و داالنها به یکدیگر چســبیده بودهاند. شــوربختان­ه دژ بهســتان و دودکش جن به شوند پاسداری نادرست آسیب جدی دیده است. پس از اقامت چند ساعته به سوی روستای نصرتآباد رفتیم. جادهای ناهموار و خطرناک که با نگرش به ارزشمندی منطقه و رســیدگی نکردن به راه دسترسی به تخت سلیمان جای شگفتی داشت!!! خورشید فرو رفته بود که به مجموعهی تخت سلیمان رســیدیم. آرامش، سکوت و سخنان ناگفتهای که همهی بنــای این منطقه برای گفتن داشــت. ســالهای ســال رنج دیده، رویدادها را نگریسته اســت، چه بیدادگرانه تازیان بر این مکان ســپند(:مقدس) تاختهاند ولــی نیاکانمــا­ن بــا نیرومندی پــاسدار ارزشهای خود بودهاند. غــروب دریاچــهی تخت ســلیمان گیرایی شگفتی داشت، گویی اشــکهای چند هزار ســالهی سرزمین است که در دل این دریاچه گرد آمده است. تخت ســلیمان مجموعهای باستانی است دربرگیرنده­ی دریاچهی طبیعی، آتشکدهی آذرگشنســب، نیایشگاه آناهیتا، ســازهی چهارتاقی، تاالر و کاخ شــاهی که بر روی رویهای ســنگی که از رســوب مواد کانی و در میلیونها ســال پدیدار شده است، ساخته شــد. این مجموعه که امروزه (یا بهتر اســت بگوییم پس از تازش تازیان به ایران) تخت ســلیمان نامیده میشود، در گذشته به آتشکدهی آذرگشنســب نامور بوده اســت. اوج شــکوه این بخش به روزگار ساســانیان باز میگردد که پــس از آفند(:یورش) تازیان تا مدتها نقش آن کمرنگ شــد و در زمان ایلخانی دوبــاره آب و رنــگ گرفت. گویند خسرو انوشــیروا­ن برای این سازهی باستانی ارزشی وصفناشدنی قایل بوده است. در کنار این ســازه زندان سلیمان است که آن هم در پی فرسایش پدیدار شده است. زندان سلیمان تپهای اســت به بلندای 170 متر از ســطح زمین و سرو گونه(:مخروطیشکل)، که زمان ساسانیان جایگاه نیایش موبدان زرتشتی بوده و البته بازماندهی ســازههای دور ســرو گونه زندان ســلیمان، نشانگر ارجمندی این جای سپند است. گمان میرود دو هزار سال پیش مخروطی که تهی از آب اســت و در دهانهی تپه است، پر از آب بوده و بازماندهی آبانبارهای پیرامون سرو گونه نشــان میداد که از آب این دهانه و دریاچــهی درون آن بهــره نمیبردند. آب این دهانه و دریاچهی درون آن اســت؛ ولی رفتهرفته و در پی حجم رسوبات و فرو ریختن به دهانه شــکافهای ایــن دریاچهی که در ژرفنای 70 متری جای داشــتند، بسته شده و سرو گونه خشــک شده است. گفتنی است همهی این آفریدهها(:آثار) ثبت ملی شدهاند، با این همه، توجه بیشتری از سوی سازمان میراث فرهنگی خواستار است. برایم جالــب بود که راهنمــای بومی به ما هشــدار داد که در دریاچه شنا ممنوع است ولی با ایــن روی بســیاری از گردشگران برای شــنا به درون دریاچه شیرچه میزنند و دیگر خبــری از آنها نمیشــود؛ چراکه دریاچهی تخت ســلیمان در مدار مغناطیسی انرژی زمین در کنار سهگوش(:مثلث) برمودا و کعبه جای دارد؛ از این رو شــنا کردن در این دریاچه خطر غرق شدن را به همراه دارد که شوربختانه بسیاری از هممیهنان بیتوجه هســتند و جان خود را به خطر میاندازند و دردناکتر از آن اینکه به درون آب دریاچه پسماندهی خوراکیها را میاندازند. مگر نه این اســت که نیاکان ما آب را میســتودند و نیایــشگاه آناهیتا نیز در ایــن مجموعه جــای دارد؟ پس چــرا ما بیتوجــه از کنار بسیار از مسایل ســاده ولی مهم میگذریم. ایرانیان را چه شــده است که این روزها هر جا مــیرود پسماندهی خوراکیها را از خود به جای میگذارد. شاید این جستار(:مطلب) درد دل من به عنوان یک گردشگر اســت کــه هممیهنانــ­ش بیگدار بــه آب دریاچه نزنند و اردویســور آناهیتــا را نیازارند و چه نیک اســت که هنگام ورود بــه این مکان سپند جامهی ســپید به تن کرده و پاسدار آیین نیاکان باشیم.

 ??  ??
 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran