Amordad Weekly Newspaper

اثبات ایرانیگری و هویت ملی در آثار سنایی

- گزارش آناهید خزیر

سنایی نمایندهی دورهی گذار است سنایی شکوهمندانه از خرد سخن میگوید سید مهدی زرقانی در شهر کتاب:

دکتر ســید مهــدی زرقانی، همونــد (:عضو) هیاتعلمــی دانشــگاه فردوســی مشــهد و ســناییپژو­ه در نشســتی از مجموعــه درسگفتارها­یی دربارهی ســنایی که در مرکز فرهنگی شــهر کتاب برگزار شــد به بررسی «سنایی نمایندهی دورهی گذار» پرداخت.

زرقانی در این نشست از پارادایمها­یی که سنایی در آن میزیست یاد کرد و گفت: سنایی در دورهای میزیست که خاور :( شرق) ایران از دید فرهنگی در حال جابهجایی از یک پارادایم به پارادیم دیگر بود. در پاردایم نخست، سنجههایی (:مولفه) مانند خردگرایی، جهانگرایــ­ی، ایرانیگرای­ی، نژاده و برتر است و در پارادایم دوم این سنجهها به کنار میروند و عناصر دیگری جایگزین آنها میشوند. سنایی چکامهسرایی (:شاعر) است که بهتر از هر چکامهسرای دیگری توانسته ویژگیهای دورهی گذار را در شعرش به کدهای زبانی دگرگون کند. بخشی از شاکلههای معنایی پیچیده و تضادها و تناقضهای آثار او برآمده از همین زیست اندیشه در دورهی جابهجایی پارادایمی است.

در دورههــای گــذار با چهرادها (:اشــخاص) و آثــاری برمیخوریم که هم بــا دورهی پیش و پس از خــود دارند؛ و هم ویژگی و زیســتن در دورهی گذار این گونه اســت و نشان میدهند که چگونــه فرهنگ از یک جایگاهی به جایگاه دیگر دگرگون میشود. چکامهسرایا­نی هستند که جریانسازند و میتوانند راههای تازه را بنیاد نهند و چون در دورهی گذار زیست میکنند دوگانگی و ناهمسانی در چکامههایشا­ن بسیار است. هنگامی که حدیقهی سنایی را میخوانیم در جایی از آن شــکوهمندا­نه از خرد سخن میگوید و در جایی دیگر خرد را به گونهای دیگر بازگو میکند؛ شاید یکی از شوندهای (:علت) که بر حدیقهی سنایی بازنمودی (:شــرح) نوشته نشده است تضادهای ژرفی است که در این اثر هست. ما در دورهی گــذار با هازمانی (:جامعه) روبهرو میشــویم که ویژگیهای دو دوره را دارد و در این دوره است که فرهنگ به یکباره دگرگون میشــود. به باور من، ســنایی چکامهسرایی تاثیرگذار است که در این دوره زیسته است. در آثار سنایی تضادهای بسیاری دیده میشود که این تضادها به شوند زندگی در دورهی گذار است. هنگامی که واپسین آثار ســنایی را میخوانیم درمییابیــ­م که گاهی او به خرد، بســیار توجه میکند و در جایی دیگر اصال خرد را نمیپذیرد و آن را بــه ریشــخند میگیرد. شــاید همین دوگانگیها باعث شده تا کنون بازنمود درخوری مانند گزارش مثنوی موالنا بر آثار سنایی نوشته نشود. هیچ چکامهسرایی را نمیتوانید پیدا کنید که توانایی ســنایی ویژگیهای دورهی گذار را به نشانههای زبانی دگرگون کرده باشد. همین ویژگیهاست که باعث شده تا برخی بر این باور باشند که ســنایی نمایندهای بیکم و کاست از دورهی گذار است.

با بررســی آثار ســنایی درمییابیم استوره در دورهی پارادایــم یکم مورد توجه قرار میگیرند و زنده میشوند و بینندهی نگارش آثاری مانند شاهنامهی فردوسی هستیم. اینها نشانههایی اســت که میخواهیــم ایرانیگــر­ی و هویت ملی را ثابت کنیم. در ســدهی چهارم و پنجم چیستی (:هویت) ایرانی، چیستی ملی با آفرینش شاهنامه فردوسی ادب و فرهنگ و زبان ایرانی استوار میشــود و برای پاســداری از فرهنگ ایرانی کوشــش میشود و پس از سدهی ششم گفتمان برتر ایران به سوی تصوف پیش میرود و از ابرهایی که در آســمان ایران فرمانروا است تصوف میبارد. از سدهی ششم تا دهم گفتمان برتر تصوف اســت. پس از سدهی ششم دنبال چیستی دینی هستیم، دورهی نخست پرسمان (:مســاله) هویت ایرانــی و در دورهی دوم به هویت دینی توجه میشود. اگر یک سو شاهنامه را داریم در سوی دیگر مثنوی را داریم. ولی به یکباره در پارادایم بعدی توجه به دین پررنگتر و همه چیز دچار دگرگونی میشود. ســنایی چهرههای سامی و آریایی را در آثارش درهم میآمیزد بــرای نمونه در کتاب «حدیقه الحقیقه» ما درمییابیم که رســتم، کیخسرو، افراسیاب، شــیث، ابراهیم، یوسف و یعقوب در کنار حضرت نوح و دیگر چهرههای دینی آورده شدهاند که این نشان میدهد در آثار سنایی هر دو دوره مورد توجه بوده اســت. گرامیداشــ­ت چهرههای شــاهنامه و استوره را در سرودههای سنایی داریم. هنگامی که چهرههای استورهای را به هستی دگرگون میکند و رستم و اسفندیار را در گفتمان تصوف میبرد رســتم حماسهی ملی نیســت بلکه نبرد انســان بــا نفس اماره میشود و استورهها چیستی تازه مییابند.

سنایی دورهی گذار را در آثارش نشان میدهد و این دوگانگی و لغزش سنایی نیست و نشان دادن ویژگــی دورهی گذار اســت. در آثار او میتــوان دریافت که او به پیش و پس از خود وابسته است. در چکامههای آغازین او اسفندیار چهرهای استورهای است و سنایی از او به فرنام (:عنوان) ابزاری برای نمود چیســتی ملی بهره میبرد ولی رفته رفته اسفندیار به جنگ نفس اماره میرود و اســتورهها یکییکی تبلیغ دین میکنند. سنایی در چکامههایش نشان میدهد که چگونه وضعیت در حال دگرگونی اســت. از دیگر نشــانههای این دوره این است که در پارادایم نخســت نگاه ویژهای به خرد زمینی شــده اســت ولی در پارادایــم دوم بینندهی خرد آسمانی هســتیم. تنها منظومهی عرفانی که با خرد آغاز میشــود «حدیقــه الحقیقه» است. گرایشهای کالمیای که در سدههای چهارم و پنجم هســت گرایشهایی است که به خرد دلبســتهتر هستند و معتزله را به فرنام گرایشهای کالمی خردگرا میشناســیم. تنها منظومهی عرفانیای که تا سدهی دهم همانند ندارد حدیقه اســت و یک باب آن در ستایش خرد اســت. باید پرسید چرا سنایی یک باب را به خرد ویژه کرده اســت و در پاسخ باید گفت که تنها سنایی است که خرد را ستوده است و تنهــا اثر عرفانی و منظومهی عرفانیای که با خرد آغاز میشود حدیقه است.

سنایی هویتی تازه به استورهها میدهد دورهی گذار دوگانگی و نقص سنایی نیست غمگینیایرا­نیهاپسازسد­هیچهارموپن­جم

عاشقانههای سده چهارم و پنجم زمینی هستند و پــس از آن دگرگون میشــوند. دانشهای تجربــی جهانی اســت که در ســده پنجم بر پزشــکی و فلسفه چیره اســت؛ این دو همراه هم در ســده چهارم و پنجــم در خدمت تامین سالمت مردم بودهاند یکی تن و دیگری جان. آدابنامهها و سیاستنامهه­ا در این دوره نوشته شده اســت و در این دوره پرسمانهای جهانی مهم بوده اســت. فارابی «مدینــهی فاضله» را مینویســد برای طرح این جهان و نشــان میدهد که نگارهی جهان دربنیاد زشت نیست و فلسفهی زیستن معطوف به جهان است. پس از سده ششم فلســفهی پرهیزکاران­ه زیستن به فلسفهی زیستن دگرگون میشود. جهان پس از ســدهی ششم بسیار زشت است و در آن ویرانه و مردارهای بســیاری هســت و این تمثیل به مانند «عجوزهی هزار داماد» است که خودش را زیبا آرایش کرده اســت. پرســمان ما پس از سدهی ششم آخرت است و بیشتر برای آبادانی سرای دیگر نوشته شده است. در برخورد جهان و آخرت یکی باید ســرکوفت بخورد ولی ما در حدیقه درمییابیم که سنایی به هر دو پرداخته اســت. سنایی چکامههایی دارد که در آن توجه آشکاری به عرفان و ستایش شده و این دو را با هم آمیخته اســت. این ترکیبها در آثار سنایی بسیار دیده میشود و آشکار است. یکی از ویژگیهایی که ایرانیهای سده چهارم و پنجم دارند شــادخواهی اســت و پس از آن اوضاع دگرگون و بســیاری چیزها باعث شــد که ما ملت غمگینی باشــیم؛ شــاید زیستن در شهرگراییها­ی (:تمدن) گوناگون باشد و زیستن در این چهارراهها باعث این پرسمان میشود و همچنین جنگها نیز غمساز هستند. جشنهای پرشماری که از ایران باســتان داشتیم از میان میرود و نشــان میدهد که غیبت پرهیزکاری انسان را ماللانگیز میکند. واپسین ویژگی این اســت که گویا اســناد و مدارک نشان میدهد در ســدهی چهارم و پنجم ما جمعگرا هســتیم ولی پس از سدهی شششــم فردگرا میشویم، حماســهی ژانر جمعگرایی اســت ولی عرفان دربنیاد برای رهایی هازمان دســتوری ندارد و این پرسمانی جدی برایش نیست و پرسمان آن رهایی تکتک افراد است.

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran