بنمایههای استورهای در حماسهی ملی ایران
نگاهی به استورههای ایرانی در داستانهای کهن
هیچ مردمی را نمیتوان شــناخت و به ژرفای اندیشــهاش دســت یافت مگر اینکه ریشهی باورهایش را دریافت؛ باورهایی که با نشانها و بنمایههای استورهای پیوندی تنگاتنگ دارند. هنگامــی که به پیــش از تاریــخ مینگریم، زمانــی که قلم و کتــاب یاریمان نمیدهد و باستانشناســی هم درمیماند، اســتوره آماده است که ناشناختههای کشــوری چون ایران را به ما نشــان دهد. ریشــههای بســیاری از کنشهای آیینی و نمادین امروزی را میتوان در دل استوره یافت. دربارهی افسانههای آغاز تاریخ میتوان به کتاب «مطالعات زردشــتی» ویندشــمان کــه در زمــان خود نوشــتهی ارزشــمندی بوده است، نگریســت. پس از او دانشمندانی چون اسپیگل، نولدکه و مارکوارت بسیاری از تاریخ استورهای ما را بررسی کرده و در شناساندن استوره و حماسهی ملی ایرانیان جایگاه بسزایی داشتهاند. دارمستتر و هوسینگ نیز اســتورهی ایرانــی را بررســی کردهاند و گفتارهای چشمگیری را به آن افزودهاند. گیرایی اندیشیدن و جهانبینیای که در بستر استورههای ایرانی نشسته شــوندی (:دلیلی) است که در سالهای پیش پژوهندگان جوانتر باخترزمیــن (:غربــی) آن را از بنمایههایــی (:منابع) مانند شــاهنامه و اوستا بیرون بکشند و در جهان استورهشناسی برجسته کنند. افزون بر این، گوناگونی بنمایههای استورهای ایران و دیرینگی آنها تاریخ استورهای این سرزمین را پربارتر کرده است. اســتورههای ایرانی داستانهایی کهن هستند کــه جانورانی شــگفتانگیز یا فرازاســتاری (:ماوراءالطبیعــی) را در بــر میگیرنــد. این اســتورهها، که از گذشتهی افسانهای ایران بر جای ماندهانــد، دیدگاه هازمانی (:جامعهای) را بازتاب میدهند که در آغاز به آن وابسته بودند و دربردارندهی دیدگاههای این مردم نســبت به رویارویــی نیکی و بدی، کــردار خدایان، دالوریهــای پهلوانان و جانوران افســانهای است. اســتورهها در فرهنگ ایرانی جایگاهی برجســته دارند و چنان چــه در دریافت تاریخ ایران به آن بنگریم آنها را بیشــتر درخواهیم یافت. برای بررسی استورهی مردمانی چون ایرانیان، که دارای نوشتاری از روزگاران کهن، میانه و نو فرهنگ خود هستند، بهتر است آفرینههای (:آثــار) دورههــای فرهنگــی را جداگانــه گردآوری و بررســی کرد؛ زیــرا در گذر زمان در پی رخدادهای هازمانی و تاریخی گوناگون دیدگاهها و برداشــتهای تازهبهتازهای پدید میآیــد که در هر برش تاریخی بر اســتوره و برداشتهای استورهای آن مردم دیده میشود و بدان رنگ و روی ویژهای میبخشــد. پس، درآمیختــن مایههــای اســتورهای دورههای ناهمگــون (:متفــاوت) به یکدیگر شــوندی اســت که خواننده نهتنها به شناختی درست از دیدگاهها و برداشتهای هر روزگاری میرسد، بلکه از پایهی شناخت دگرگونی اندیشهی آن مردم باز میماند. هر چند درســت است که در استورهشناسی باید تکیه بر شناخت هر یک از برشهای زمانی استورهای به گونهی جداگانه (:مســتقل) باشــد، ولی شــناخت گامههای (:مراحل) پس و پیش هر برش (:مقطع) - البته اگر چنین گامههایی در دست بوده باشد - در پیوندهای ناگسستنی با یکدیگر، در گرو آن که بازدارنده (:مانع) از خودســاالری (:استقالل) و یکپارچگی (:تمامیت) استورهی دورهی مورد نظر نشود، چشمانداز گشادهتری را در برابر ما میگشاید و در نهایت ما را توانمند به دریافت بهتر و ژرفتر استورهی آن دوره میسازد. بنمایههای اســتورهای هر برش از تاریخ، در زمانهای دیگری نیز پی گرفته میشــود، به گونهای که شــوند نمایان شــدن باور مردم هازمان نســبت بــه جســتاری (:موضوعی) ویژه میشــود. برای نمونــه، آفرینش، مرگ، طبیعت، تکرار الگوهای نخســتین، همهوهمه از بنمایههای استورهای پیشین ایران هستند. استورههای کهن ایران را میتوان به دو دسته بخش کرد: .1 اســتورههای باستان (پیش از زرتشت) .2 اســتورههای زرتشتی که در آینده بازگفتهای (:روایات) اســتورهای دیگر نیز بر آنها افزوده شد. ردپایی از استورههای نیاکان ایرانیان را پیــش از جدایی از آریاییهای هند میتوانیم به روشنی در بازگفتهای نخستین پیش از اوستا ببینیم که پارهای از بنمایههای اســتورهای آن در اوســتا و دیگر نوشتههای زرتشــتی نیــز پی گرفتــه میشــود. گر چه نوشتارهای پیشین اوستا گویای این است که زرتشت کوشید تا بســیاری از آنها را از دین خود بزداید اما پس از وی آمیزشی جداییناپذیر با دین او پیدا کردند. زمانی که آریاییها به ایران رسیدند کولهباری ســنگین از داستانهای اســتورهای از نیاکان خویش را به همــراه آوردند. این داســتانها وابسته به زمانی بود که آنها با برادران هندی خود در یک سرزمین میزیستند. با گذر زمان و دگرگونیهای اندیشــهای و جهانبینی که در پی کوچ بزرگ و خانهگزینی در ســرزمین نوین پدید آمده بود داســتانهای مشترک دو تیره نزد ایرانیان رنگــی دیگر به خود گرفت؛ چنانکه برخی از آنها از بن دگرگون شــدند. بازگفتهای ملی، اســتورههای دینی، حقایق تاریخی، سرگذشت پهلوانان ایران، یادگارهایی که پیش از کوچ و از دورهی زندگی در آسیای مرکزی در خاطرات ایرانیــان به جامانده بود، شــرح لشکرکشــیها و آفندها (:حمالت) و پدافندها (:مدافعات)، داســتان هنرنماییها و پهلوانیها در گشــودن بخش گوناگون ایران غــرور و کبریایی نژاد آریایی و شــکوهی در نژاد خود میپنداشــتند و دلبســتگی بسیاری به دیدگاههای دینی و ایزدان و امشاســپندان داشــتند که همه پشــتیبان ایــران و ایرانیان بودند. کارنامه پادشــاهان و فرماندارانی که از خاور ایران برخاســتند و در ساخت فرمانروایی آزاد ایــران رنج بردند چــون به هم درآمیخت داســتانهای پیوســتهای پدید آورد که بنیاد آنها تاریــخ و نمای آنها داســتان و روش آنها اســتورهای و دینی بود. مــا نمونهای از همین داستانها را در اوســتا میبینیم که در جایگاه خود سرآغاز داستانهای ملی ایران در دورههای دیگر شد. اکنون اگر ما به بنمایههای اســتورهای ایران پیش از زرتشت و دورهی زرتشت، استورههای پس از زرتشــت را بیفزاییم استورههای ایران دربردارنده سه دوره مهری، زرتشتی و پس از زرتشــتی میشــود. پس با بررسی هر الیه از این استورهها با نگرش به ریشهی آن در زمان پیشــینش و کارایی (:تأثیر) آن در زمان پسین (:بعدی) میتوان چگونگی دگرگونی آن را در درازای (:طول) زمانهای گوناگونی دریافت. مهرداد بهار بر این باور اســت که اســتورهی مزدیسنا وابسته به واپسین دورهی ساسانی و دو سدهی آغازین اسالم نسبت به استورهی باستانی و دورهی پــس از خود برتری ویــژهای دارند. ادبیات مزدیسنا بخش بزرگی از ادبیات میانهی باختری ایران را پدید میآورد. به همین شوند از دیدگاه استورهای، توانگرتر (:غنیتر)، پرمایهتر، گســتردهتر و جدا از ادبیات مزدیسنای باستانی ایران است. این امر بدان شوند است که اوستا به راستی گردآمدهای (:مجموعهای) از سرودهای نیایشی است؛ هرچند آنها اشارههای بسیار به پرسمان اســتورهای دارند، ولی همواره اوستا از بازگفتهای بلند اســتورهای تهی است؛ با آنکه نوشتههای مزدیسنا (میانه) انباشته از نوشتههایی گسترده (:مفصل) است. دربارهی درونمایههای مزدیســنا باید گفت که استورههای کهن دین زرتشــت، مانند همهی دینها، سرچشــمهی بنیادیــن (:اصلــی) زندگــی دینــی روزانهی باورمندان (:مؤمنان) اســت. این استورهها برای آیینهای دینی روشنگری (:توجیهی) میآورند. در دین زرتشتی، استوره و آیین به درستی با هم آمیختهاند و یکی دیگری را پشــتیبانی، بازنمود (:تبیین) و روشــنگری میکند. هم در استوره و هم در آیین دیدگاههای بسیار کهنی را دربارهی جهان و ســهم مردمان در آن میتوان یافت. با این همه، هیچیک از ایــن دو پدیداری دیدگاه ناب نیستند، بلکه با هم بنمایهای کارآمد (:مؤثر) و نیرومند هســتند که برای هر یک از مردمان، سود و شایستگی در زندگی، پشتیبانی در هنگام مــرگ و نوید خوشــبختی در آینــده را فراهم میآورند و از هســتی جهان پاسبانی میکنند و این در صورتی اســت که استورهها و آیینها را کسانی بخوانند و انجام دهند که خود از نیروی بایسته (:الزم) برخوردار باشند. بنمایههای اســتورههای زرتشــتی و پیش از زرتشــتی در بســتری پهناور پرورش یافتهاند که نیاز به بررســی و نگرشــی ژرف دارد تا در پایان، بنمایهی بنیادین همهی اســتورههای ایرانی شــناخته شــود، برای این امر بایســته اســت تا از مرزهای سیاسی نو بگذریم و تاریخ رخدادهای ایران را بنگریم. ســرزمین پهناوری که بخشهــای بزرگی از آســیای میانه را در فراسوی مرزهای ایران امروزی در بر میگیرد، جایگاه باارزشی در استورهشناسی انجام میدهد. باستانشناسی از شــهرگراییای (:تمدنی) که به شش هزار ســال پیش از زاده شدن مسیح بازمیگردد، سخن میگوید. هزارهی دوم پیش از میالد، روزگار کوچ نامگذاری میشــود؛ زیرا پیدا شــدن گونــهی نویی از ســفال در ایران باختــری (:غربی) که همانند ابزار ساختهشــده در شمال خاوری (:شــرقی) ایران در دورههای پیشتر است از ورود مردمانی تازه میگوید. این ســفالها که رنگ آنها از خاکستری روشن تا سیاه است، وابســته به حدود سال 1400 پیش از میالد است. پــس ما بــا ســرزمینی روبهرو هســتیم که شهرگراییای به پیشینگی تاریخ و پیش از آن دارد؛ تاریخی به گســتردگی ژرفای اندیشهی بشری در گامههای گوناگون پیشرفت و برنایی (:بلوغ) اندیشــهای و گامهی مهم خودآگاهی. دانســتههای ما از اســتورهی این ســرزمین پهناور از بنمایه گوناگون پرورش مییابد که مهمترین آنها اوستا، اســت. یسنا، یشتها، وندیــداد، ویســپرد و خردهاوســتا پنج بخش اوستا را در بر میگیرد. گاتها در بخش یسنا سخنان اشوزرتشــت و کتاب سپند (:مقدس) زرتشــتیان اســت. گاتهــا دربرگیرنــدهی ســرودههایی اســت که در آیینهای دینی به کار میرود. اگرچه اوستا در دوران ساسانی به گونهی امروزین نگاشــته شد ولی درونمایهی آن بسیار کهنتر است. ادبیات پهلوی یا فارسی میانه از دیگر نوشتههای بنیادین اســتورهی ایران اســت. کمی دورتر از ادبیات پهلوی باید از نوشــتارهای ســپند هند باستان یعنی وداها به ویژه سرودهای ریگودا یاد کنیم. در وداها بســیاری از باورهای هند و ایران باســتان نگهداری شده است و از این رو میتــوان آنها را در بازســازی باورهای ایران پیش از زرتشــت، با هوشــیاری (:احتیاط) به کاربرد. همچنین ســنگ نوشــتههای شاهان ایــران، گزارشهای نویســندگان کالســیک (یونانی و رومی) آثار هنری سکهها، سنگهای برجســته و آثار باستانشناسی در کنار بنمایه بنیادیــن برای تکمیل آنها در میان هســتند. اکنون پایــهی درآمدی که در باب بنمایههای استورهای ایران گفته شد میتوانیم برخی از این بنمایهها را در شاهنامه فردوسی بررسی کنیم.
*پژوهشگر و کارشناس ارشد تاریخ یارینامه: مجموعه داستانهای کوتاه آوته و بربال سیمرغ