Amordad Weekly Newspaper

ماکان کاکـی که بود؟

- نویسنده اردالن کوزهگر

چهارم دیماه امســال برابر اســت با هزار و هفتاد و هفتمین ســالمرگ «ماکان کاکی». به فراخور این روز در اینجا این ســردار ایرانی را بازمیشناسی­م. ماکان پسر کاکی (در برخی بنمایهها کالی) که پاژنام (:لقب) «ابومنصور» داشت سرداری دیلمی بود و سنگبرجســت­های از درگیریهای سدهی چهارم هجری میان خاندانهای دیلمی، سامانیان و علویان تبرستان داشت. خاندان او از فرمانروایا­ن بومی «اشکور» در گیالن بودند. ماکان نخست به خدمت علویان درآمد. در نبرد میان حسن پور قاســم، داعی صغیر، با نیروهای هواخواه خلیفه که نصر پور احمد ســامانی فراهــم آورده بود و فرماندهیشا­ن با «اسفار پور شیرویه گیلی» بود، ماکان ساالر سپاه داعی بود. شایان گفتن است که اسفار در گذشته در سپاه ماکان بوده و میان این دو دشمنی کهنهای هم بوده است. باری در این نبرد در 61۳ هجری در نزدیکی ری ســپاهیان داعی شکســت خوردند و ماکان به دیلم گریخت ولی داعی صغیر در نزدیکی آمل کشته شد. اندکی پس از آن کار اسفار باال گرفت و از فرمان سامانیان ســرپیچید و در اندیشهی آن بود که خود تاج شــاهی بر سر نهد. در این میان، چون او تندخو و خونریز بود، سردارانش در اندیشهی برانداختــ­ن او شــدند. یکی از این ســرداران «مرداویج» بود که پسان (:بعدا) دودمان زیاری را پیریخت. مرداویج برای از میان بردن اسفار با ماکان همپیمان شد. اسفار که داستان را دانست خواست تا به دژ الموت پناه برد ولی در میان راه دستگیر شد؛ او را به نزد مرداویج بردند و مرداویج دستور کشتنش را داد. بدینســان، ماکان کاکی بر تبرستان و گرگان دســت یافت و مرداویج هم بر اصفهان و ری و قزوین. ولی مرداویج در اندیشــهی برانداختن ماکان و دســت یازیدن به فرمانروایی­اش شد، پس با ماکان جنگید و این دو ســرزمین را از او گرفت. ماکان دوباره به دیلم گریخت و کوششی نافرجام را بــرای پس گرفتن ســرزمینها­ی ازدسترفتها­ش انجام داد. چون باز هم ناکام ماند به نیشــابور رفت و این بار از امیر نصر سامانی درخواســت یاری نمود. نصر مــاکان را یاری رســاند و ماکان باز آهنگ نبرد با مرداویج کرد ولی دوباره شکست خورد. وی بار دیگر کوشید تا بر دامغان دست یابد، ولی باز هم کوششاش به جایی نرسید، پس به سوی خراسان بازگشت. شــاید آوردن این نکته هم بیارزش نباشد که تا این زمان فرزندان «بویه» در ســپاه ماکان شمشیر میزدند، چون آشفتگی و شکستهای پیدرپی او را دیدند از او جدا شدند و به مرداویج پیوستند و پسان چنانکه میدانیم خود دودمانی جدا پیریختند. باری، در سال ۳2۳ هجری که مرداویج کشــته شــد، ماکان در کرمان بود و همچنان فرمانگزار ســامانیان. در این زمان نصر که از مرگ مرداویج آســوده گشته بود از او خواست تا به همراه دیگر نیروهای سامانی آهنگ ری و گرگان کنــد و ماکان هم چنین کرد و به نیشابور رفت. ولی در 42۳ بر سامانیان شورید و گرگان و نیشابور را به دست آورد. در ســال ۸2۳ هجری ابوعلی پور محتاج، سردار ســپاه ســامانیان، به جنگ ماکان رفت و در گرگان او را شهربندان (:محاصره) کرد. کار بر ماکان و یارانش تنگ شد، پس او از وشمگیر، برادر و جانشین مرداویج، درخواست یاری کرد. با پادرمیانی سردار سپاه وشمگیر، به نام «شیرح بن نعمان»، ماکان گرگان را به ابوعلی وانهاد و خود به تبرســتان رفت. در این زمان کار بوییان بــاال گرفته بود و آنان چشم به ســرزمینها­ی زیر فرمان زیاریان داشــتند. پس چــاره را در آن دیدند که با سامانیان برای شکست وشمگیر زیاری همپیمان شــوند. وشــمگیر که کار را چنین دیــد از ماکان درخواســت یاری کرد. پس ســپاهیان همپیمان «رکنالدوله بویی» و ابوعلی از سوی سامانیان در جایی به نام اسحاقآباد در 92۳ هجری در نزدیکی ری با نیروهای وشمگیر و ماکان گالویز شــدند. ماکان در میدان نبرد دلیری بسیاری از خود نشان داد ولی در میانهی رزم به ناگاه تیری بر پیشــانیاش نشست و او جان سپرد. با مرگ او سپاه هم از هم گسست و وشمگیر ری را باخت و به تبرستان رفت. سر بریدهی ماکان را نخست به بخارا نزد امیر نصر سامانی و سپس به دربار خلیفه فرستادند. ماکان نمونهی یکی جنگساالران برجستهی ایرانی در ســدهی چهارم هجری است. زمانی که خاندانهای ایرانی ســر برآوردند. شاید اگر بخت با ماکان یار میبــود و اندکی کاردانتر هم بود، میتوانست اثری برجستهتر در تاریخ ایران بر جای گذارد. شــوربختان­ه این دوره از سرگذشــت ایران تاریخ درگیری خاندانهای ایرانــی بر ســر ســود شــخصی اســت، نه همپیمانیای که دست بیگانه را یكسره کوتاه کند و این درگیریهــا اندکاندک از توش و توان ایرانیان کاســت و به زودی دودمانهای تازهازراهر­ســیدهی ترک بودند که توانســتند به جای ایشــان فرمانروایی­های گستردهتر و ماندگارتری را بر پا سازند.

یارینامه ابن اثیر، تاریخ کامل، پوشینهی یازدهم، ترجمه حمیدرضا آژیر، انتشارات اساطیر، 2۸۳1 مســعودی، مروجالذهب و معادنالجوه­ر، پوشینهی دوم، ترجمه ابوالقاســ­م پاینده، چاپ هشــتم، ۷۸۳1، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی ‪7KH (QF\FORSHGLD RI ,VODP YRO‬

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran