Amordad Weekly Newspaper

خشکسالی اژدهای ترسناک ایـران

- نویسنده شهالفرهودی

اژدها استورهای کمابیش مشترک میان همهی مردمان دارای پیشــینهی استورهای است. در این جســتار گفتاری کوتاه دربارهی پیشینهی استورهای این جانور در میان ملتها و مردمان باســتانی به میان خواهد آمــد و همچنین به اســتورهی اژدها در فرهنگ ایران نیز خواهیم پرداخت. اژدها در استورههای مردمان گوناگون نمادهای ناسازی (:متضاد) همچون زورمندی (:اقتدار)، هرج و مــرج، ابر بارانزا، ســتم، خودکامگی (:استبداد)، خشکی و بیبارانی، دشمن راستی، نادانی، دزدی دریایی و نیز نخستین دریا، باران و دزد آب اســت. هیوالیی است که بهگونهی خزنــدهای بــالدار و بزرگ یاد میشــود. بر سرش برجستگی بهســان تاج خروس است، چنگالهایی ترســناک دارد و از دهانش آتش بیرون میآید و همگان را میترســاند. گاهی خــدای زمین یــا جهان زیرزمیــن و نگهبان گنجینهها است. چهبسا گونهای مار بزرگ بوده کــه آدمی او را دیده و هرگــز آن را فراموش نکرده برای آن داستانهایی پرداخته است. کتاب «فرهنگ جهانگیری» اژدها را چهارگونه بازشناسی کرده است: یکم مار بزرگ که آن را به گونهی واژهی اژد+ها به چم (:معنی) مارها به کار بردهاند؛ دوم به چم دلیر، دالور و تندخو است؛ سوم آن است که پادشاهی ستمگر باشد (ضحاک) و چهارم درفش (:پرچم) با نماد پیکر اژدها است. واژهی «اژی» در اوستا و «اهی» در سانسکریت به چم مار آمده است و آن را با ویژگیهای «رویشکمروند­ه»، «زودخزنده» و «چابک» یاد کردهاند. «اژی» در اوستا چندین بار با واژهی «دهاک» آمده اســت و ســاختار «اژیدهاک» همان اســت که در استورههای ایرانی «ضحاک» شده است و در فارسی دری «اژدهــاک»، هم به چم اژدهــا و هم به چم چهراد (:شخصیت) ضحاک آمده است. در اســتورهها­ی بابلی از آمیزش آب شــیرین (اپسو) با آب شــور (تیامات) همهی آفریدگان پدیــد میآینــد. تیامات اژدهایی اســت نماد تاریکی و بههمریختگی. این اســتوره در آغاز نماد دریای آشــوبگر و چهرادی زنانه است و ســپس برای ســتیز با خدایان مارهای بزرگ و تیزدنــدان و زهــردار میآفریند. مردوک بر اژدها پیروز میشــود؛ نگارهها او را در پیروزی بر اژدها کشیدهاند. نماد خود مردوک نیز یک اژدها است. در استورههای بابلی دیوی به نام لبارتو بود که در دستانش ماری گرفته است و در یکی از نگارههای کهن بابلی دو مار بر گرد یک چوبدست آیینی پیچیدهاند. در «مکاشــفهی یوحنا» گزارشی از اژدهایی (نمــاد بدنهادی و اهریمن) که در پایان جهان به دست فرشــتهی میکاییل نابود خواهد شد دیده میشــود. اژدها بالدار اســت و از دهان خود آتش میپراکند. در «ریگ ودا» این جانور ســهپوزه، ســهکله و ششچشــم کــه دزد آبها بود به دســت «ایندرا» کشــته میشــود. در هند «ایندرا» بود که «ورثرغن» (اژدهاکش) نام داشــت. در بابل «مردوک» بود که «تیامت» را کشت. در یونان باستان «زئوس» «تیفون» را و «آپولو» اژدهای زمین (پیتون) را میکشد. اژدها در سراســر جهان به جــز چین نمودار نیروهــای پلید و ناپاک اســت. مــردم چین خود را فرزنــدان اژدها میدانند. اژدها ریختی آمیختــه از چند جانور دارد. شــاخهای گوزن، سر شتر، چشمان دیو، گردن مار، شکم صدف دریایی، فلسهای ماهی، چنگالهای شاهین، پنجههای ببر و گوشهای گاو نر ســاختار تن اژدها اســت. این جانور نمــاد جهان طبیعی، دگرگونی و سازگاری است. نشان نامور یین و یانگ که نشانگر جاودانگی است نیز دو اژدها هستند که یکی سیاه و دیگری سپید در وارون و گرد یکدیگــر میچرخند. هوانگ دی، نیای مردم چین، در هنگام مرگ بر پشــت اژدهای زردی که برای بردنش آمده بود نشســت و به آســمان رفت. برخی اســتورهها­ی کهن چین روشــنایی خورشید و بادها و ... را نیز برآمده از جنبشهای یک اژدهای بزرگ میدانند. بر این پایه، اژدها به آنچه طبیعت میدانیم پیوســته اســت. اژدهایی آســمانی از جایــگاه خدایان پاســداری میکند. اژدهایی که آفریدگار آب و هوا است. اژدهایی رودخانهها و آب روی زمین را نگهبانی میکند و اژدهای نگهبان گنج که در غارهای زیــر زمین زندگی میکند. جایگاه استورهی اژدها در خورشیدگرفت­گی و نگهبانی از گنج و پاســداری از انسان در فرهنگ بومی ایران نیز همچون چین دیده شده است. یکی از نمادهای اســتورهها­ی آریایی آن است که پهلوان در یکی از داستانهای خود با اژدها پیــکار میکند. «فریدون» با اژدهای سهســر (ضحاک) نبرد میکند و خواهران جمشــید را رها میسازد؛ «رستم» با اژدهایی نبرد میکند؛ گشتاسب با اژدهایی در روم میجنگد؛ اسفندیار با اژدهایی در تورانزمین و اردشیر با «هفتواد» که گونهای اژدها اســت میجنگد. گرشاسب اژدهای شــاخداری که برادرش را کشته بود و آبها را دزدیده بود کشت. در «زامیاد یشت» و بخش بیستم کتاب «سد در» از کشته شدن اژدها از سوی گرشاسب یاد شده است. از اژیدهاک در اوســتا با نام «شاه» یاد نشده است، او اژدهایی اســت که مردم و آنچه بر زمین اســت نابــود میکنــد؛ او نیرومندتری­ن دروغی است که اهریمن در برابر گیتی آفریده اســت. در اوستای کنونی ســخنی از نشستن او به جای جمشــید، فرمانروایـ­ـی او بر جهان و فروافتادن او از پادشــاهی از سوی فریدون نیست. در ادب پهلوی او مردی تازی (:عرب) است که همهی خوبیها را از میان میبرد و به جای آن زشتی پدید میآورد. آزمندی، پلیدی، جادو، دروغ، و افسارگسیخت­گی از ویژگیهای او اســت. به ایران میتازد و بر جمشید چیره میشــود. ارمایل وزیر ضحاک که مردی نیکو بــود باید هر روز دو مرد را گرفتار میکرد و به دژخیم میسپرد تا از مغز سرشان برای ضحاک و مارهای شانهاش خوراک بسازد. ارمایل برای جلوگیری از کشــتن مردان هــر روز یکی از دوتن را رها میکرد و در کوه دماوند برایشــان پناهگاهی ساخته بود. مردمی که آزاد شده بودند به یک صد تن رســیدند. ارمایل آن مردمان را بفرمود تا شــب هنگام هر یک جداگانه آتشی افروختند و یک صد هیمهی آتش در آن شب از کوه دماوند فروزان شــد که برابر با جشــن سده بود. ضحاک پس از هزار سال فرمانروایی بد ســرانجام از فریدون شکست میخورد و به دست وی در کوه دماوند زندانی میشود و در پایان جهان از بند رهــا میگردد و به نابودی جهان دســت میبرد و آنگاه گرشاسب او را از میان برمیدارد. اژیدهاک به چم «اژدهای نیشزننده و گزندرسانند­ه» است چون این واژه با خوی ستمکارانهی اژیدهاک یا ضحاک به خوبی سازگار است بر وی نیز نهاده شده است. هرچند امروزه بسیاری از مردم اژدها را با آتش در پیوند میدانند، آخشــیج (:عنصر) بنیادین او آب اســت. این پیوند آبگون اژدها را از دیگر جانوران اســتورهای جدا میســازد. مردمان کویرنشــین نیز بر این باور بودنــد که اژدها بیشــتر زمانها در ژرفای چاه اســت. بن چاه بیشتر با چشم اژدها یکی پنداشته میشد و این یکی دیگر از ویژگیهای اژدها اســت. اپوش، اژدهای خشکسالی، تباهکنندهی زندگی است. در برابر او تیشتر، ستارهی تابان و شکوهمند، نخستین ستاره و بنیاد همه آبها و سرچشمه باران و باروری اســت. بر پایهی ادب اوستایی دیو اژدهاوش اپوش باران آسمانی را از بارش بازمیدارد. اپوش اژدهای سهمناکی است که خانه در میان آســمان دارد و دیو بازدارندهی باروری، زایندگی و فراوانی اســت. نبرد میان تیشــتر و اپــوش از کهنترین داســتانها­ی اژدهاکشــی در ایران و شوندی (:دلیلی) برای آن اســت که دیوان اژدهاوش در نبرد با باران و پدیدآورنده­ی خشکسالی هستند. گذشتگان بر این باور بودند که اژدها بادی سیاه است که در ژرفای دریا اســت و چون به هوا میرســد مانند توفان به ســوی ابرها میرود و همگان میپندارند که مارهای ســیاه است که از دریا برآمده اســت. برخی هم اژدهــا را جنبندهای میدانســتن­د که در ژرفای دریا پدید میآید و بزرگ میشــود و جاندارن دریــا را میآزارد و خداوند ابر و فرشــتگان را میفرستد تا آن را از میان جانوران دریا بیرون آورند و به گونهی ماری ســیاه است که برق و صدایی دارد و دم آن به هر ســازهی بزرگ یــا درخت یا کوهی برســد آن را در هم میکوبد و گاهی با بازدم خود درختان تنومند را میسوزاند. از دیدگاه مهرداد بهــار آبیاری از بزرگترین انقابهای بشــری اســت. رودخانهها مانند مار و مانند اژدها ویرانگر هستند. انسان آب را رام میکنــد و در اســتورهها این بر دوش خدایان نهاده شــد و در حماسه پهلوانان این کار را انجام میدهنــد. پهلوانان در نبردهای خود درفشی به همراه دارند که نشان ویژهای بر روی آن است. رســتم با آنکه از خاندان سام است، درفشی آراســته به نگارهی اژدها دارد که نماد خاندان مهراب شاه کابلی است. در نــگاه گــذرا اینگونه دیده نمیشــود که نــگارهی اژدها با آن چهره بر درفش رســتم شــاید پدید آوردن ترس در دل دشــمن کند و بــرای پهلوانان آرمان ویژه همین اســت. مهراب کابلی از نژاد اژیدهاک اســت. رستم نیز در واژهشناسی به چم رودخانهای است که به بیرون روان باشد. نام مادر رســتم هم رودابه اســت و رودابه و مهــراب هر دو از دیدگاه واژهشناســ­ی با آب در پیوند هســتند. اژدها در میان اســتورهها با آب در پیوند اســت. خاندان مادری رســتم از نوادگان اژیدهاک هســتند و اینها همه شــوندی برای جای گرفتن نگارهی اژدها بر درفش رستم است. با نگاهــی به آنچه یاد شــد میتوان چنین برداشت کرد که اژدها در ایران نماد اهریمن، بدی، خشکســالی، ویرانی و تباهی اســت؛ هرچند فریدون نیز به ریخت اژدها درمیآید. بهمن ســرکاراتی نیــز باور دارد اســتورهی اژدهاکشــی برداشتی اســت رمزی از پویش سخت تکوین خوی (:شــخصیت) آدمی که در میــان آن جان آگاه در درخواســت کمال و آزادی و فردیت و برای رســیدن به غایت شــناخت و معرفت خویشتن ناچار است که با اژدهــای درون (نفس)، که به فرنام (:عنوان) نمــادی از محتوای روان نــاآگاه بازدارنده و پرآوازه است روبهرو شــود و بستیزد. منصور رستگار فسایی در کتاب خود با نام «اژدها در اســاطیر ایران» با بررسی برخی از سرودهها و نوشــتارها به بررســی اژدها و ویژگیهای بیرونی آن پرداخته و به این ســان بنمایهی بســیار با ارزشــی در این زمینه در دسترس پژوهشگران گذاشته است.

در ایران باســتان داستانهای بســیاری دربارهی اژدها روایی داشته است. این جانور اســتورهای نماد بدنهادی (:شرارت) و پســتیهای اخالقی بود. در اوستا داستانهایی دربارهی اژدها هست كه به آسانی میتوانستها­ند آنها را به یك چهراد تاریخی، كه مردم از آن بیزار بودهاند و نامی همانند اژیدهاك داشــته، نسبت دهند؛ ولی پیوند اژدها با آب خود نمادی از رنج آدمی برای چیرگی بر سختیهای طبیعت و به ویژه خشكسالی است.

 ??  ??
 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran