Amordad Weekly Newspaper

ارمغاِن ُمغان!

نگاهی‌به‌یک‌رمان‌آمریکایی

- نویسنده گروهتاریخ

ردپای داستان تاریخی سفر سه فرزانهی خاوری (:شرقی) در پی ستارهی عیسا مسیح، دیدارشان با او و نیز ستایش خردمندی آنان، در ادب اروپایی بسیار شایســتهی نگرش اســت. از آن جمله نگاهی است که ویلیام شکسپیر در نمایشنامهی نامداِر «شــ ِب دوازدهم» به این دیدار خجســته دارد. همچنین شــاید یکی از واپسین نمونههای پردازش این رویــداد را بتوان داســتانی زیبا از ا.هنری ‪)R KHQU\(‬ دانست. ویلیام سیدنی پورتر (۱۱ سپتامبر ۵ - ۲68۱ ژوئن ۰۱۹۱) که با پاژنام (:لقب) ا.هنری خوانده میشود، یکی از سرآمدان داســتانها­ی کوتاه در آمریکا اســت. او در نتیجهگیری داستانی زیبا، که به آن خواهیم پرداخت، بر این باور است که بهترین و زیباترین گونهی ارمغانی که میتوان به انگیزهی زادروز مسیح (کریسمس) به دیگری پیشکش کرد همانا پیشکش ارزندهای است که آن مغان خاوری نزد پیامبر نوزاد آوردند. او در همانجا و به روشنی گزارهای اندیشهبران­گیز را دربارهی سه موبد پیش رو میگذارد: «آنها بودند که آیین پیشکش دادن کریسمس را پایه گذاشتند.» ایــن درونمایــه، بنــد پایانی داســتان زیبا و عاشقانهای است که پورتر، به انگیزهی همان بند نــام آن را «ارمغان مغان» ‪7KH *LIW RI WKH(‬ )0DJL نهاده است! ارمغان مغان یا پیشــکش موبــدان، که برای دریافت بهتر داســتان در زبان پارســی به نام «هدیهی کریســمس» ترجمه شده، دربارهی همسران جوانی است که در تنگدستی به سر میبرند، اما هنگام زادروز عیسا مسیح، نومیدانه میکوشــند بــرای یکدیگر پیشکشــی آماده کنند.... درست همان زمان که «دال»، بیآنکه همســرش «جیم» آگاه شــود، ارزشمندتری­ن دارایی خــود، موهای زیبایش را میفروخت تا زنجیری پالتینی برای ساعت جیم بخرد، جیم هم، بیآگاهی دال، ارزشمندتری­ن دارایی خود، ساعتش را، میفروشد تا دو شانهی گوهرنشان برای موهای زیبای دال بخرد... ســپس دال کاغذ دور بســته را باز کرد و جیغ آرامی از شــادی کشــید. اما آنی پس از آن، اشــکهای غــم از گونههایش جاری شــد. چندتا شانه بود. شــانههایی برای موهای بلند و زیبایش....اشکال نداره جیم، بسیار زود دوباره موهایم بلند میشوند... در آغاز نیز گفتیم که ا.هنری داستان زیبای خود را با چنین آموزهای پایان میدهد: «.....همانطور که میدانید، ســه مرد خردمند شرقی - مردانی بســیار خردمند - کسانی بودند که هنگام تولد عیسا-مســیح در محل اختفای حضرت مریم، برای او هدایای ارزشمندی بردند. آنها بودند که سنت دادن هدیهی کریسمس را اختراع کردند. از آنجــا که آنان انســانهای خردمندی بودند، بدون شــک هدایایشان هم هدایای خردمندانه ای بودند...» (ترجمهی علی رضا دوراندیش) از این داستان پس از نگارش در سدهی بیستم بارها برداشت، بازنویسی یا بازگویی شده است و برای خوانندهی ایرانی یادآور ترجمهای زیبا از آن در کتاب ادبیات پارسی سال دوم دبیرستان است که امروز دیگر افسوس...!

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran