Amordad Weekly Newspaper

چهار نکته

- نویسنده بابک سالمتی

یکــم: در این چند دههی گذشــته ســخنان پریشانگونه­ی بسیاری دربارهی فردوسی بزرگ و شــاهنامهی او گفته شده است. انگیزهی آنان نان باشــد یا نام، این کردار زشت رو به فزونی گذاشته است! از ژاژخوایی آن وزیری که دانش فردوسی را با دانشگاه روزگار خود سنجیده بود و چه یاوهها گفته بود تا واپســین آن که فیلمساز ناشــناخته­ای در دفاع از فیلمش شــاهنامه را فاشیســتی خواند! خدا میدانــد پس از این چه سخن هرزهای را خواهیم شنید. پرسش این اســت که آیا نباید مانند بسیاری از کشــورهای دیگر دشــنام بــه ارزشهای ملی کیفری داشته باشــد؟ نباید مدعیالعموم هرزهگویان را به پای میز دادگاه بکشــد؟ چرا قانونگذارا­ن به این نمیاندیشند؟! دوم: چم (:معنی) فاشیســم در واژهنامهی معین اینگونه آمده است: «نام عمومی برای هر رژیمی که اســاس آن بر دیکتاتوری، تــرور، تعصبات نژادی، سانسور، اختناق و ... استوار باشد.» کاش آقای کارگردان پای دشــنام به شاهنامه را کمی جلوتر میگذاشــت و میگفت کجای شاهنامه را فاشیســتی دیده است. آیا داستان عشق زال رودابه را خوانده است و پیام داستان را که برتــری مهر و دلدادگی بر دشــمنی و نژادپرستی است درنیافته اســت؟! آیا داستان رســتم و سهراب را خوانده است و ندیده است که چگونه فردوسی بزرگ بر پهلوان دردانهی خودآفریدهی خویش تیغ سخن میکشد و او را در آز میهندوستی و نشناختن فرزند سرزنش میکند؟! شاید ایشان تنها رج (:مصراع) هنر نزد ایرانیان است و بس را شنیده است و بس و حتا نمیداند چم هنر در شاهنامه با آنچه ایشان از هنر میشناسد یکی نیست (در این باره در آینده به گستردگی سخن خواهیم گفت). ِســُیم: فردریکو مایور، دبیرکل سازمان جهانی یونسکو، سخنرانی خود را در کنگرهی هزارهی سرایش شــاهنامه در دیماه ۹۶۳۱ اینگونه به پایان برد: «آرزو میکنم ســازمان یونسکو بتواند کار و تالش خود را با الهام از آرمانهای چکامهســرا­ی بزرگ ایرانی پیش ببرد از جمله این آرمانها اســت اعتبار و حرمت انسان، خواســت وقفهناپذیر عدالت، مدارا و آزادگی، همدلی با مظلومان، گذشــت، خویشــتندا­ری، فرزانگی، و در یک کلمه خرد، خرد فردوسی» دبیرکل یونســکو و بسیاری از خاورشناسان آمریکایی و اروپایی پیامهای انسانی شاهنامه را ستودهاند و انجام آن را حتا در روزگار خود آرزو کردهاند. چگونه اســت کــه وزیری و ســرایندها­ی و تلخکی و فیلمسازی به خود پروانه میدهد هرزهبافی کند و یاوهسرایی؟! ما ایرانیان را چه شده است که اینگونه خودستیز و بیگانهپرست شدهایم؟! برای پیشرفت کشور این نخستین دردی است که باید درمان شود! جامعهشناسا­ن و روانشناسان در این راه نباید دست روی دست بگذارند. چهارم: خاقانی شــروانی دربارهی عنصری اینگونه گفته اســت: شنیدم که از نقره زد دیکدان / ز زر ساخت آالت خوان عنصری این ســرایندهی همروزگار فردوســی با ستودن محمود غزنوی آب و جاهی برای خود فراهــم آورده بود. خدا میداند زمانی که فردوســی در تنگدستی و آرزوی نان و نبید پیشگفتار داستان رستم و اسفندیار را میســراید عنصری در چه ناز و نعمتی میزیسته است! داستان رشک او به همراه دو چکامهســرا­ی دیگر عسجدی و فرخی بر فردوسی را هم شــنیدهایم. آنان که بر شــاهنامه میتازند اگر بر خیال خام خود گمان میبرند که اینگونه از ارج شاهنامه و جایگاه بلند سخنســرای جاویدنام آن خواهند کاســت، ره به ترکستان میبرند. اگر سه ســرایندهی نامبرده توانستند سر ســوزنی از بزرگی فردوسی بکاهند، اینان نیز خواهند توانست. شاهنامهی فردوسی بیش از هزار سال است که بر تارک ادب و اندیشهی جهان نشسته است و تا جاودان اینگونه خواهد ماند. جایگاه یاوهگویان تنها سیهنامی است بر تاریکخانهی تاریخ.

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran