Amordad Weekly Newspaper

از مردم ایران میترسم!

- نویسنده دكتر اميد هاشمی

چند سال پیش که در استان گیالن و شهر رشت برف سنگینی بارید و شهر چند روزی دچار آشفتگی شده بود از دوستی شنیدم که هر بســتهی نان لواش تا بیست هزارتومان فروخته شد. پیش از زلزلهی کرمانشاه قیمت کانکس یک و نیــم تا دو میلیون بود و پــس از زمینلرزه قیمت کانکس به نزدیک هفت میلیون رسید. یک برف شــهر تهران را به بحران کشید و قیمت کرایهی تاکســی از فرودگاه امام تا شهر تهران به یک میلیون رسید. اینکه مســووالن مدیریت بحران نمیدانند شــگفتانگی­ز نیســت چون مدیریت یک تخصص آموختنی است که این گرانمایگان نیاموختهان­د. ولی چه بالیی بر ســر انسانیت آمده است؟ بسیار دوست دارم کسانی که در شهر رشت نان لواش را بستهای بیست هزار تومان به مردم فروختهاند از نزدیک ببینم. برایم جالب اســت که بدانم فروشندهی کانکس هفت میلیونی خانواده دارد یا نه؟ راننده تاکســی کــه کرایهی یــک میلیونی از مســافرش میخواهد، به کدام خدا باور دارد؟ حتما فیلم دوربین مخفی ایرانی را که چندی پیش پخش شــد دیدهاید که مردم عادی کوچــه و خیابان چگونه پولهای یک نابینا را با گستاخی تمام میدزدند! من از مردم ایران میترسم! از خــودم به عنوان یک اســتاد دانشــگاه شرمسارم که در پرورش این نسل مسوولیت داشــتهام و درســت نپروریدهام، آموزگاران مدرســه، روحانیان و وعاظ، صداوســیما، آموزشوپــر­ورش، وزارت فرهنــگ و ... همهی کســانی که به هر گونه سهمی در فرهنگسازی داشتهایم باید شرمسار باشیم . هنگامی که شــنیدم در بحران هســتهای و سونامی شــهر فوکوشــیما برای خنک نگهداشــتن رآکتــور هســتهای پنجاه تن داوطلب شــدند تا مردم شــهر فرصت پیدا کنند از شهر بیرون بروند، درجه شرمساریام بیشتر میشود. هنگامی که شــنیدم در زمــان فرو ریختن برجهای دوقلو در یازده سپتامبر تاکسیهای شــهر نیویورک مــردم را رایــگان جابهجا میکردند، از شدت شرمساری آب میشوم. من از مردم ایران میترسم! من به خاطر همهی کوتاهیهایم در زمینهی (:عرصه) فرهنگ هازمانــی (:اجتماعی) از تاریخ ایران شرمسارم.

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran