اگر آرامگاه کورش، همچنان خوابگه مادر سلیمان میماند
بر سر تربت ما چون گذری همت خواه که زیارتگه رندان جهان خواهد بود (حافظ) «قبر مادر حضرت سلیمان» نامی بود که بومیان پارس و پاسارگاد پیش از آنکه شناسهی (:هویت) راســتین صاحب آرامگاه (کورش) آشکار شود، بــه آن میدادهاند و به این گونه روان کورش با پاژنام (:لقب) «مادر ســلیمان» همهساله زائران دلشکســته و دلدادگان سرگشــتهای را برای حاجت و راهنمایی به دیدار خود فرامیخواند! ولی افسوس پس از آنکه باستانشناسان و سپس سیاستمداران و فرمانروایان (در جشنهای دو هزار و پانصد ساله) برای نخستین بار و واپسین بــار به دیدار او آمدند، او دیگر روی نذرونیازها و فاتحهی زنان روستایی را به خود ندید! مادام ژان دیوالفوای فرانســوی، که در دورهی قاجار آرامگاه را دید، دربــارهی رفتار بومیان در برابر آرامگاه چنین مینویسد: «انگلیســیها آن را مقبرهی سیروس (کورش) دانســتهاند و ایرانیان آن را قبر مادر ســلیمان مینامند دهقانان در درزهای ســقف ســنگی میخهای چوبی فروبــرده و چراغهای فلزی به آن آویختهاند و لباسهای کهنهی الوان هم به طریق نذر و نیاز در آنجا گذاردهاند. زنان دهقانان کوشــش میکردند که مرا از آنجا بیرون کنند، زیرا که لباس من مردانه بود و مردها نبایســتی به احترام مادر سلیمان در مقبره داخل همچنین نمونهی برخــورد بومیان با دیوالفوا و نگهبانی از آرامگاه به دست مردم را از زبان استاد جمشید صداقتکیش میخوانیم: «در روز یکشنبه، 25 شــهریور ،1375 که بــرای پژوهش میدانی دربــارهی باورهای مردم نســبت به آرامگاه کورش به پاسارگاد رفتــه بودم، آقــای صمدخانی 73( ســاله، کشــاورز، اهل و ساکن پاســارگاد) اظهار داشــت که 10 ســاله بودم که پروفسوری که در پاسارگاد حفاری میکرد، میخواست بــه زیر آرامــگاه نقب بزنــد. همهی مردم بــه رهبری قنبرمیرشــکالاحمد از کار وی جلوگیری کردند، چون مردم تصور میکردند که آرامــگاه خراب خواهد شــد و یا اصوال بیحرمتی نسبت به آرامگاه مادر سلیمان (ع) بوده است.» (تریدی نیست که این موضوع مربوط به زمان حفاریها هرتسفلد در سال ،خ1308 به بعد بوده است.)
یارینامهها: .1 ســفرنامهی دیاالفوا در زمــان قاجاریه، ترجمهی فرهوشی (مترجم همایون)، کتابفروشی خیام، ،1361 رویهی 364 تا ؛365 .2 آرامــگاه کورش و باورهای مردم فارس، جمشــید صداقت کیش، نشر خجسته، ،1380 پاورقی رویهی .77