Amordad Weekly Newspaper

آموزههای مزدک فوران باورهای گوناگون

- نویسنده علیرضا کرباسی

ریشههای ناایرانی و گنوسیستی اندیشههای مزدکی (بخش پایانی)

در روزگار پیروز، فرمانروای ساسانی، دو رویداد فشار بســیاری بر ســامانهی فرمانروایی وارد کرد که بازتــاب آن در طبقات باال به دخالت بــزرگان در کارهای کشــور انجامید و بازتاب آن در طبقــات پایین به ناخشــنودی هازمانی (:اجتماعی) و گرایــش بخشهایی از تودهی مردم به اندیشــهها­ی آرمانی و اشتراکی شد. این دو رویداد بر این پایه بود: .1 خشکســالی هفت ســاله در ایران که با مدیریت پادشــاه آن روزگار و کاردانی وی از پدید آمدن یک رخداد ناگوار جلوگیری شد. .2 جنگهای نافرجام پیروز با تیرههای (:اقوام) خاوری (:شرقی) به نام هپتالها بود که کشته شدن وی به همراه بخش بزرگی از سپاه ایران و همچنیــن تاخــت و تاز هپتالهــا به خاک خراسان را در پی داشت. پس از درگیریهای فراوان میان عناصر پرشمار قدرت، قباد با پشتیبانی هپتالها به فرمانروایی مینشــیند. در روزگار قباد زمینههای پدید آمده در هازمان ایران دچــار دگرگونیهای­ی - خواه باوری و خواه هازمانی - میشــود که برخورد دو گونه اندیشــهی سیاســی را در پی داشت. اندیشهای که بر بنیاد داستانهای استورهای و ملی، باور به آیین پادشــاهی مبتنی بر عناصر پرشــمار (:متکثر) قدرت اســت و اندیشــهای که در پی نیرویی مطلقه برای پادشــاه اســت. از دید هازمانی و دینــی نیز پیدایش فرقهها و اندیشههای التقاطی در میان روحانیان زرتشتی بود که از دید باورمندی هازمان را برای برخورد با بزرگان آماده میســاخت و در گفتمانهای خود از هازمانی آرمانی بدون طبقات و همراه با برابری دم میزد. از این رو قباد برای دگرگونی شرایط به بخشی از روحانیان زرتشتی میپیوندد که خواهان گزارشی درست و نژاده از آموزههای زرتشت هستند. یکی از این روحانیان، که شاید امتیاز سخنوری نیز داشــت، مزدک بامدادان نامیده میشــد و شــاید با روحانی سرشناس زرتشــتی روزگار شاپور دوم، آذرباد مهرســپندا­ن، خویشاوندی داشــت (دینکرد هفتم، بخش 7، .)20-21دنب بــه گمان بســیار زادگاه وی را در باختر ایران میدانند، زیرا در این ســرزمین بود که بخش بســیاری از باورها و اندیشــهها­ی فرقهها و دینهای گوناگون گســترده بودند. ابوریحان بیرونــی و خواجــه نظامالملــ­ک از وی با نام موبــد موبدان و حمزه اصفهانــی از وی با نام موبد زرتشتی یاد کردهاند (کلیما6831، رویهی .)257 البته کلیما؛ وی را موبد زرتشتی نمیداند بلکه از وی با نام سخنگوی مردم یاد میکند کــه گمان میرود به یک فرقــه مانوی پیوند داشته است (کلیما6831، رویهی .)259 روشن اســت که این دیدگاه نمیتواند درست باشد، زیرا نخست آنکه قباد هیچگاه نمیتوانسته این دگرگونیهای بزرگ را بدون پشتیبانی بخشی از روحانیان و تنها با پیروی از آموزههای یک ســخنگوی مردمان انجام دهد و دوم اینکه این آموزهها که بســیاری از آنها ریشههای ژرف دینــی داشــت، نمیتوانــد از زبان یک ســخنگو آورده شود. زیرا چیرگی بر مفهومها و همچنین گزارش نوشتهها نیاز به تخصصی باال در کارهای دینی داشــت. زبان بهکاررفته در آموزههایش نیز به گفتهی فردوســی زبانی «دینی» اســت. گمان میرود وی در کارهای دینــی صاحبنظر و باورمند بوده اســت، زیرا دســتکم هم فردوســی و هــم دینکرد این موضوع را یــاد میکنند (دینکرد هفتم، بخش 7، بنــد .)22 از این رو اســت که بخشــی از بزرگان و گروهی از خاندان شاهی نیز به آیین مــزدک روی آوردند و قباد با پناه بردن به این گروه توانست بار دیگر به تخت شاهی بنشیند (پیگولوسکای­ا ،1372 رویهی .)426 خواجه نظامالملک مینویســد: «مزدک گفت: مرا فرستادهاند تا دین زرتشت تازه گردانم که مردمان معنای زند و اوســتا فراموش کردهاند و فرمانهــای یزدان نه چنــان میگذارند که زرتشت آورده اســت. وی گفت: بدان آمدهام که دین زرتشت را خالف بسیار است و در وی شبهه بســیار ظاهر گشته من همی به صالح آرم و معانی زند و اوستا نه آن است که به کار میدارند» (پیگولوسکای­ا ،1372 رویهی .)425 به گمان بســیار این گفتهی خواجه از سخنان مزدک درست است. زیرا بنیادهای اندیشههای مزدک، که حاصل رخنهی اندیشههای بیگانه به ساختار اندیشــهی زرتشتی بود، آموزههای زرتشــت را با برداشــتها­یی کــه فرقههای دینــی از ویژگیهای هازمانهای نخســتین و شــکلگیری مالکیتهای خصوصی به کار میبردنــد، ارایه مینمود. از ایــن رو گرایش روحانیتی کــه مزدک به آن وابســته بود، بر این باور بودند که آموزههای راســتین زرتشت نیز باید نوید هازمانی را بدهد که انســانها در آن به گونهی مشــترک در همهی زمینهها با هم میزیســتند و نشانی از مالکیت خصوصی و نابرابریهـ­ـای هازمانی در آن نبوده اســت و چــون بســیاری از بخشهــای گاهانی را درنمییافتن­د بــه گزارش نوشــتههای دینی روی آوردنــد (دریایــی09­31، رویــهی .)83 این گروه از روحانیان همان کســانی هستند که در داســتان یوشع اســتیلیتی از آنان با نام «مغــان زرتشــتکان­یه» یاد میشــود (کلیما ،1371 رویــهی .)22 مغانی کــه - بر پایهی گــزارش رخدادنگارا­ن عــرب و ایرانی - پیرو کسی به نام زرتشــت خورگان بود که در فسا آموزههایی تبلیغ میکرد که جنبش مزدکی از آن مایه میگرفت. آموزههای هازمانی مزدک دربرگیرنده­ی دیدگاههایی است که در درازای بیش از شــش سده به پختگی و کمال رسیده بود و مــزدک برآیند ترکیب آنهــا را گفت. بیشــتر رخدادنگارا­ن باســتان چه ایرانی و چه ناایرانــی بخشهایــی از آموزههای مزدک را آوردهاند که آنها را کوتاهوار در زیر میآوریم: .1 اشتراک در دارایی (آب، آتش و چراگاه) و زنان؛ .2 پرهیــز از کشــتن جانوران و هــواداری از کارهای پرهیزکاران­ه و حتا گیاهخواری؛ .3 رستگاری در پرتو کردار نیک و بدون انجام آیینهای نمادین (:شعائر ظاهری) وارون گفتههای گاهنگاران باســتان بیشــتر پژوهشــگرا­ن کنونی بر این باورنــد که این دیدگاهها از روی داد نیســت و آرمان مزدک از اشــتراک زنان این بود که همهی کســان باید دربــارهی شــمار زنان خــود از برابری برخوردار باشــند، نه اینکه از شــماری زن به گونهی مشــترک بهره برند. به دیگر ســخن، آرمان از اشــتراک زن، برابری بود نه اشتراک به چــم گروهي. بیشــتر این پژوهشــگرا­ن بنیاد را بر ناراســت بودن و ســودجویان­ه بودن نوشــتههای گذشــتهی دربــارهی مزدک و جنبش وی گذاشتهاند و اینگونه نتیجهگیری کردهاند. ایشــان بیتوجه به سیر اندیشههای یوتوپیاییا­ی که از افالتون و پس از آن مکتب نوافالتونی و دیگر فرقههایی که از آن یاد شد میخواهند برداشتی امروزی از جنبش مزدک داشته باشند. با آنکه دیدیم اندیشههای مزدکی گونهی تکاملیافته و ایرانیشــد­هی بیشــتر دیدگاههایی بود که در شــش سدهی گذشته بر اندیشــهی مردم باختر آسیا ســایه افکنده بود و اندیشمند و دعوتکنندها­ی پیدا نمیشد که اثری از آن باورها در آموزههایش نباشــد. جنبــش مزدک فوران همهی ایــن ایدهها در بســتر هازمانی بود که به شوند (:سبب) جنگ و خشکســالی و گرایش به نیروی مطلقه به گامهای از بحران هازمانی رســیده بود اما این بحران، که میتوانســت با دوراندیشی بیشتر و صرف زمان و اندیشــه دربارهی آن به طور پذیرفتنــی­ای حل شــود ـ همانگونه که در روزگار انوشیروان انجام شد ـ به دست مزدک بــه موجی از تاراجگریها و بیســامانی­هایی دگرگون شد که دســتاوردی جز ناهنجاری و آشفتگی سیاسی و اقتصادی را در پی نداشت و بیگمان آرامآرام بنیاد قدرت را در ایران دچار فروپاشی میکرد. اگر مزدک در پی اشــتراکی نمودن زنان نبود، چرا بســیاری از فرقههایی کــه پس از آن در دورهی اســالمی تحت تاثیر باورهای مزدکی بودند هنوز به این موضوع باور داشته و گاهی اشــتراکی نمودن زنــان را اوج کمال کرداری آموزههای خود میدانســتن­د (مقدسی ،1374 رویهی049؛ صدیقــی ،1372 رویهی .)224 آیا این اندیشــهها در پیشینهی یونانی و شاید کارپوکراتـ­ـی آنها نبود؟ اینکه برخی بخواهند کارهای مزدک را نمونهی اصالحاتی راستین و کاربردی و وی را اصالحگری بزرگ در ایران باستان بپندارند به دور از درستیهای تاریخی اســت. مزدک بیتوجه به شرایط جغرافیایی و تاریخی ایران دســت بــه کارهایی میزند که هیچگونــه همخوانی و کاربردی درســت در ایران نــدارد و نابودی قدرت را در پی میآورد اما این فرقه با دوراندیشی خسرو دوم از میان رفت و از فروپاشــی سیاسی و جنگ قدرت در ایران جلوگیری شد. اندیشــهی دینــی در ایران باســتان، هازمانی سلحشــور و جنگجو ســاخته بود که در برابر هر سختی و دشــواری ارادهای برای رویارویی داشــت، ولی آنچه ابزار ناتوانی باورهای ایرانی و سستی در برابر سختیها را برای مردم فراهم ساخت، پیدایش اندیشــهها­ی گنوسیستی بود که در آموزههای موبدان زرتشتی نیز گسترش یافته بود و از دل این آموزهها، اندیشهی مزدکی پیدایی و کمــال یافت. ارزشــمندت­رین عامل همگانی شــدن جنبش مــزدک در چگونگی آموزههای وی نبود، بلکه در همراهی پادشاه با وی بود و بنیادیترین عامل شکســت وی نیز آگاهی پادشاه از ناکارآمدی آموزههای مزدک در ســرزمینها­ی فرمانروایی بود. بیگمان شرایط اندوهبار روزگار پیــروز، همراه با این موضوعها زمینه را بــرای رویکرد تودههای کشــاورز به این خوانش از دین فراهم ســاخت وگرنه بسیار دور بود که جنبشــی هازمانی با رویکردی ضد ســاختار طبقاتی به این شــکل و شیوه پدیدار شــود. از این رو، قباد با پیروی از این دســته از روحانیان زرتشــتی، شــرایط را برای کارآمد ساختن ایدههای آنان فراهم ساخت. از دید وی آنچه در آن شــرایط دین زرتشتی را نمایندگی میکرد، اینگونه گزارش از نوشتههای دینی بود زیرا او آشکارا میدید که نهتنها بخش بسیاری از تودههای مردم، بلکه بخش مهمی از روحانیان زرتشــتی نیز پیرو این آموزهها هســتند. وی با پشــتیانی از مزدکیان نه دین نوینی آورد و نه اینکه به دین یا فرقهی ویژهای ایمان آورده بود. او از دستهای از روحانیت زرتشتی پشتیبانی کرد که از دید ایشان زندهکنندگا­ن راستین آموزههای زرتشــت پیامبر بودن،. اما آنچه قباد را در آینده نســبت به این آموزهها بیزار ساخت نه ویژگی ماکیاولیست­ی وی، بلکه ناکارآمدی این آموزهها در هازمانی بود که تکتک نهادهای آن در بستر تاریخ پدید آمده بودند. شــاید از نگاه قباد این آموزهها میتوانســت هازمان را از دشواریهای مادی و مینوی رها ســازد، ولی آنچه روی داد بیشتر از آنچه به ثبات و امنیت یاری میرساند ناهنجاری و آشوب در کشــور را در پی داشت و ســرآغاز نابودی آن را فراهم میساخت، زیرا بســیاری از آموزههای مزدکی عناصر وارداتی آتوپیایی بود و بیشتر برگرفته از ایدههای آرمان گرایانه برخی اندیشمندان ناایرانی بود. شاید قباد در پی نابودی خاندانهــا­ی فرمانروای ایرانی نبود، بلکــه در پی برخی اصالحات برای بهبود اوضاع کشور بود، اما آرمانهای انقالبی مزدک خواستار درهم شکستن قدرت این خاندانها و بزرگان و اشــتراکی نمودن داراییها و زنان نزد همگان بود. چیزی که نه در هازمان ایران و نه در هیــچ هازمان دیگری امکان پدیداری آن به اینگونه نبود.

* کارشناس ارشد تاریخ ایران بستان

یارینامه: 1 - آذرفرنبغ پســر فرخــزاد و آذرباد پســر امید، کتاب ســوم دینکرد(دفتردوم)، یادداشت و برگردان از فریدون فضیلت، تهران: نشر مهرآیین 1384 2 - پیگولوسکای­ا.ن، شهرهای ایران در روزگار پارتیان و ساسانیان، برگردان از عنایت اهلل رضا، تهران: نشر علمی و فرهنگی، چاپ دوم 1372 3 - دریایی، تورج، شاهنشــاهی ساســانی، برگردان از مرتضی ثاقبفر، تهران: انتشــارات ققنوس، چاپ پنجم 1390 4 - مقدسی، مطهربن طاهر، البدء و التاریخ ، برگردان از محمدرضا شفیعیکدکنی، ج1 و2، تهران: نشرآگاه،4731. 5 - صدیقی، غالمحســین، جنبشهای دینی ایرانی در قرنهای دوم و ســوم هجری، تهران: نشر پاژنگ، چاپ نخست،2731 6 - کلیما، اوتاکر، تاریــخ جنبش مزدکیان، برگردان از جهانگیر فکري ارشاد، تهران: انتشارات توس، .1386 7 - ... ، تاریخچــه مکتب مــزدک، برگردان از جهانگیر فکری ارشاد، تهران: نشر توس، چاپ نخست 1371

 ??  ??
 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran