Amordad Weekly Newspaper

دستبرد به تاریخ در دو برداشت

- نویسنده فرشید ابراهیمی

تاریخ در ترازو

پژوهشهای تاریخی و باستانشناس­ی دورهی باستان، به مثابهی یک دانش هزار الیه و نه به عنوان یک جهتگیری فکری، تا به آن هنگام که به بنمایهها (:منابع)، گواهها و چارچوبهای نظری خود وفادار بماند، نگهدارندهی اســتواری برای سنجههای (شاخصههای) هویتی و ملی یک سرزمین اســت که توان محک و آزمون در هر نهاد دانشی و پایگاه پژوهشی را دارا است. اما تا هنگامی که الیههای این دانش هزار الیه، دستخوش بازنگریهای تندرو ملیگرایانه، و یا برداشتهای شتابزدهی چپگرایانه میشود، و تا هنگامی که جهتگیریهای سیاســی و یا مصارف درونی جریانهای گوناگون به دگرگون سازی روایتهای تاریخی میپردازند، نمیتوان چشم به راه پیشبرد اندیشه در سرزمینی بود که برداشتی راست و روشــن از تاریخ و پیشینهی فرهنگی خــود بــه دســت آَوَرد. از مردمانی سخن میگویم که بیشــتر نیازمند دیدگاههای کارشناسانه و موشکافانه از گذشتهی خود هستند، تا خشکاندیشی، یکسونگری، خیالپردازی و نگاه قشری به هر نوشتار تاریخی...!!! این درســت همان بالیی اســت که از دیرباز در دو رده و در دو گســترهی ناهمگون، بر سر پژوهشهای تاریخ و تمدن ایران باستان (پیش از اسالم) آمده است! نخســتین، بازگویی احساسی، ســادهانگا­رانه و متناســب با نیازهــای روز ایرانیان و دومی، کینهای درازآهنگ و هماوردجویا­نه در راستای هرگونــه آشــناییزد­ایی از هویــت و زدودن ریشههای میهنی... نمونهی روشــن بــالی نخســتین را امروز میتوان در ترجمههای گوناگون و ســاختگی از اســتوانهی کورش بــزرگ دید که چگونه نوشتار سنگنوشــته­ی اکدی را برای فروش بیشــتر یا خوشــایند خوانندگان، دستخوش ترجمههــای دلخــواه و آرمانگرایا­نهی خود ســاختهاند و در آنهــا کورش پارســی که بــرای آرامش بابلیــان خود را فرســتادهی مرودک (ایزد بابلی) دانســته بود، فرستادهی اهورامــزد­ا و پیامبــر کیش زرتشــت ترجمه میکنند! و یا در همین روند چنان دســت به انتشــار کتابهایی با درونمایهی وصیتهای کــوروش و اندرزهای داریوش بزرگ میزنند که گویی نویســندگا­ن مقتصد این وصیتها، حتا خود را از گزارشهای کالســیک یونانی همچون گزنفون (نویسندهی کوروشنامه) به زمانهی کورش نزدیکتر میبینند! با آنکه در هیچ یک از سنگنوشــته­های پارسی باستان (میخی هخامنشی) نوشــتاری با درونمایهی وصیت کــورش و داریوش بــه هنگام مرگ دیده نمیشود. بنابرایــن به گمانم آنچه بیش از نقدهای نامی و نمکین زنده یاد ناصر پورپیرار (نویســندهی مجموعهی دوازده قرن سکوت، نشر کارنگ) و کتابهای منتشــر شــده بــا گرایشهای پانترکیسم ریشــهی هر گونه راستنگری و روشنســازی را پیرامون تاریخ ایران باســتان خواهد زد، همان برداشتهای سلیقهای است که تنها خوراکی نامناســب را بــرای تودهی کممطالعه فراهم میآورند. و امــا دومین برداشــت به ما نشــان میدهد کــه تاریــخ ایران باســتان تنهــا یک موش آزمایشگاهی برای همروزگاران (معاصران) ما نیست که شوربختانه این فرهنگ شکوهمند و این تاریخ پرافتخار از دوران جنگهای مدیک (نبردهای ایران و یونان در دورهی هخامنشی) تا به امروز متولیانی یونانی دارد. گویا این پدران ناخواندهی تاریخ، سرگذشــت این سرزمین را بهتر از باشندگان آن میدانند و برابر با گفتهی کارشناسان و دانشگاهیان سرزمینمان اگر آنان از روی لطف، مهر و بزرگی دســت به نوشتار تاریخ ایران باســتان نمیزدند، مــا چگونه از تاریخ پدرانمــان آگاهی مییافتیم؟! آری آنان به ســادگی میکوشــند تا به یــاد نیاورند که در کنــار ورقپارههای پراکنــدهی یونانی، که آبشــخوری برای هالیوود (اشاره به فیلمهای 300 و اسکندر)1 گردیدند نوشتارهای بومی این سرزمین، همچون سنگنوشتهها­ی هخامنشی، اوســتا و نوشــتههای پهلوی و شــاهنامهی فردوســی نیز بازگوکننده­ی کارنامهی پدران ما خواهند بــود. همان دفترهای باســتانی و کهنســالی که کرسینشینان اروپایی آنها را استوره و سنت نام میدهند! یکسونگری و جهتگیری نوشتههای یونانی دربارهی تاریخ ایران باستان تنها مصرف درونی برای اندیشههای هلنی (یونان باستان) نداشت که وارثــان امروزین آن نیز همچنــان از این تاریخسازیه­ا بهرهمند گشتهاند. چراکه ســدهها پــس از آن همین چشــمانداز سرمایهای شــد برای آرمانی و آسمانی ساختن نمای ســاختگی پــدر اروپا (یونان باســتان) و چیرگی سیاســی باختر (:غرب) نوین (فرزندان یونان و روم) و آرمانهای استعماری آن بر خاور (:شرق) و ابزاری برای پیشینهسازی شهریگری و پیشرفت و شکوه مکانیزهی اروپایی و ریشهدار کردن چیرگی و پیروزی آن در برابر آسیا که خود آن را «چیرگی دانایی بــر نادانی» و «پیروزی شــهریگری بر ددمنشــی» نــام مینهند! تا گرزی ســاختگی و دروغین باشد بر سر همهی مردمان جوامع شــرقی (که نامشــان را جهان سوم گذاشتهاند!) که باید به خود و فرزندانشان بباوراننــ­د: «از گذشــتههای دور تا به امروز پدر باختر (مغرب) زمین (یونان باســتان - اسکندر) و امروز فرزندانش مانند همیشــه بر ما سروری و بزرگــواری کرده و خواهند کــرد، از من و تو، داناتر و توانمندتر و برترند، و این تازگی ندارد!» تا ورقپارههای گزافهپرداز­یهای یونانی انگیزهای دیرینه باشد برای هنرنمایی فرهنگ اروپایی و چکمههای آمریکایی در خاورمیانه! ... که از آن سوی آبها همچو ســربازان فیلم «اسکندر»، برای ما که چهرهای همچو سربازان فیلم 300 داریم مردمســاال­ری، شــهریگری و نابودی تروریسم را به ارمغان میآورند! «باید اعتراف کرد که در عرصهی اندیشهها. . . ، لجوجتریــن و کورنگرترین محافظه کار فصول معرفت همانا تاریخ کالســیک دوران باســتان اســت که میپندارد که با آمیختن قصه و افســانه و تراژدی به حقایق تاریخی، «مــادر و پدر بزرگ» خود را گرامی میدارد، و هنگام ســخن از «جنگهای مادی» - که خود نامی ناســزاوار است - نه تنها نیمتنهی یونانی به تن میکند بلکه حتی نعلین خاص بازی در نمایش یونانی را نیز میپوشد و این کار را با چنان اعتقاد مســریی انجام میدهد که در دورهای که حتا اصل هندسهی اقلیدس نیز مطلق بودن خود را از دســت داده اســت بعضی از قسمت های کتاب تواریخ هرودوت در نظر کســانی که بیهودهگویی­های تاریخی را نمیخواهند ببینند، این پندار برایشان یک اصل مســلم و بدیهی شده اســت که گویا یونانیان و در رأس آنــان آتنیان، در ماراتون و ســاالمیس آیندهی آزادی و تمدن را نجات

اما به راســتی روش پاالیش این دو برداشت از غرضورزیها و ســلیقهمند­یها چیست؟ نگارنده در پاســخ به این پرســش راه روشن را فراخوانــی بر بازنگــری و ویرایش تاریخ ایــران باســتان از جهتگیریهای فکری و مصارف درونــی میداند. روزگاری که در آن زندگــی میکنیم، زمانهای اســت که هرچند گاه مــا را در برابر تندباد فرهنگهای جهانی و تاریخهای فرمایشــی و سلیقهای میدهند، تا میزان شــناختمان را از پدرانمان محک بزند. اینک زمان آن رســیده تــا تاریخ ایران باستان را نیز همچون دیگر بخشهای تاریخ این سرزمین با نگاهی موشــکافان­ه و دور از هر گونه برداشتهای مصرفگرا ورق بزنیم! بازسازی تاریخ بازی سادهای نیست!

پینوشت : .1 نخســتین فیلم: ساختهی زاک اســنایدر (کارگردان طلوع مرگ) - محصــول 2007 میالدی - اقتباس از رمان تصویری و کمیک اســتریپ »300« نوشــتهی فرانک میلر اســت. داســتان دربارهی نبرد ترموپیل و بازگفتی ناقص و برداشــتی یکســویه از تاریخ است و دومیــن: ســاختهی الیور اســتون - محصول 2004 میالدی: «حوادث 11 ســپتامبر، عرق ملی الیوراستون را بیدار کرده تا بگوید حمله به بعضی کشــورها عجب کاری درست است!» .2 یونانیان و بربرها، امیرمهدی بدیع، ج4، دفتر1، نشــر توس، ،1383 رویهی 296 تا 297

از سکهها نشــانی از تنش میان قدرتها است و نمودی از جو سیاســی منطقه. جدا از نمونههایی که شرح آنان رفت بهرهگیری نامهای جغرافیایی چون «دیاربکر» در ســکهها، ضرب نشان تمغا در ســکهها، ذکر عددی برخی از سالشمارهای تاریخی، توجه به باورهای آیینی و ستارهشناخت­ی چون اندیشهی «ذوالقرنین» در برخی از سکهها و نمودهای سوگواری، مانند نمود مجلس سوگواری برای مــرگ صالحالدین ایوبی در ســکههای ارتقیان که از آن سال 589 پس از (سال درگذشت صالحالدین ایوبی) هستند همگی از جستارهایی هســتند که رویکرد و دریافت پژوهشــگر را در این گروه از ســکهها خواستار هستند. به گونهی فشرده نگرش و ژرفبینی در سکههای گوناگون این بازهی تاریخی جســتاری است که به یافتن سویههای گوناگونی از همبستگی فرهنگی این پهنه یاری خواهد کرد.

یادداشتها : .1 برای شناخت بیشتر این تاثیر: آن لمیتن، تداوم و تحول در تاریخ میانهی ایران، ترجمهی یعقوب آژند، تهران: نشر نی، بیتا، چاپ پنجم .2 برای شناخت تاریخ فشــردهی «آل ارتق» : سجادی، صادق. «آل ارتق». در دائره المعارف بزرگ اسالمی و برای مطالعهی کارســازی دودمان «آل ارتق» در روند جنگهای صلیبی: امین معلــوف، جنگهای صلیبی به روایت اعراب، ترجمهی نیک گهر، نشر نی، 1394

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran