Amordad Weekly Newspaper

سخن نخست

-

بپرسید دیگــــر که در زیستــــن چه سازی که کمـــــتر بــود رنج تن چنین داد پاسخ که گــــر با خــرد دلـــش بردبــار است، رامش بــرد (فردوسی) به راستی رویکرد دوباره به شادی و بردباری در بزنگاههای تاریخی، یکی از خویشکاریها­ی ملــی و تاریخــی ایرانیــان اســت، چراکه پیشــینهی رویارویی با سختیها و دشواریها در این ســرزمین نشان داده کــه هــرگاه این مردمــان از دو آموزهی یادشــده دور ماندهانــد، بیدرنــگ گونههایی از فروخوردگی و افسردگی در کالبد جریانهای صوفیگــری و بداندیشــی، مشــکات و دشــواریها­یی را فرافکنی میکنند که با ابزار شــادمانی و شکیبایی به آســانی حلشدنی و گرهگشا بودهاند. بر پایهی پژوهشهای روانشناختی، افسوس و افسردگی، دریغ و رنج، تا میزان چشمگیری میتوانــد نــگاه امیدوارانـ­ـه و گزینشهای خردورزانه را بکاهد. همچنانکه واژهی افسرده خود در زبان پارسی به چم (:معنای) یخزدگی (انجماد) و دلسردی است و نشاندهندهی جمود، بهت، بیتفاوتی و نارکاآمدی است؛ بایی که سایهی فراگیرش سرزمینمان را به کمین نشسته است. زمستان و سرما به پیش اندر است که بر نیزهها گردد افسرده دست عرفــان و جهانبینــی دیرپــای ایرانی، در برابر تصــوف و منفیبافیای، کــه همواره نکوهش شده است، شــادمانی و شادخواری را پیــش مینهد که خــود بردباری و آرامش را بــه ارمغان میآورند و پیونــدی دیرینه با خردگرایی دارند. برابر با اندیشــهی نیــاکان زیبااندیش که در روند هزارهها دشــواریها­ی شگفتآوری را پشت سر گذاشــته و از آزمونهای جانگداز تاریخ بــا ســربلندی برون جســتهاند، مهر و عشــق یکــی از بزرگتریــن انگیزههای شادمانی و سرخوشــی و نبرد با تیرهروزی و نگونبختی است! نام خود عاشق نهادی، چیست این افسردگیها؟ عاشقان را سینه آتشخانه باید دیده، خانی عشــق به میهــن، مهرورزی بــه هممیهن، گونهای از سازش و رواداری را پدید میآورد که بســتری اســت ارزنده برای فراهمآوری رامش و آرامش ... اینگونه سازش و رواداری با همنوع، ناســازگار­ی و نبرد با ســختیها و دشــواریها را ســامان میدهد تا آدمی در برابرشــان در خود فرونرود، بــه خودباختگی نرســد و بــا نیــروی امیــد و آیندهنگــر­ی از پای ننشیند. به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست از ســویی دیگر، طنــازی و طنزپردازی یکی از ویژگیهای ایرانیــان در پیچهای دلهرهآور و شــکنندهی تاریخی اســت. سرتاســر ادب بهجاماندهی پارســی، از سعدی و عبید زاکانی تا سنایی و فردوسی، همهوهمه دستاوردهای شــکوهمند و تاثیرگزار خود را با پیرایههایی از طنز و لبخند آمیختهاند. بیگمــان تنها چنیــن مردمانی هســتند که با آسانســازی دشــواریها و خوار انگاشتن ســرخوردگی­ها و افســردگیه­ا، جهان را به ســوی راســتی و آبادانی رهنمون میشوند. جهانی سرخوش از آشتیجویی و نیکاندیشی، ارمغانهایی از فرهنگ ایرانی ... چنین بادا ... اکنون که ز خوشدلي به جز نام نماند یک همـدم پخته جز می خـام نماند دست طرب از ساغر مي بـاز مگیـر امروز که در دست به جز جـام نماند

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran