Amordad Weekly Newspaper

روشنفکری و عرصه عمومی

- نویسنده هومن الزمی

«روشــنفکری و عرصــه عمومــی» نام کتابی اســت دربرگیرنــ­دهی گفتوگوی محمد صادقــی (روزنامهنگا­ر) با دکتر علی فردوسی (مدیرگروه تاریخ و علوم سیاسی دانشگاه نتردام دونامور - سانفرانسیس­کو). این کتاب به اندریافت (:مفهوم) روشنفکر، نسبت روشنفکر با کنشگر سیاسی و نقش روشنفکران در دورهی مشروطه تا انقالب ۷۵۳۱ میپردازد. در ایــن نوشــتار بخشــی چکیــدهوار از دیدگاههــا­ی دکتر فردوســی را دربارهی مسالهی روشــنفکری، که در کتاب آمده است، بازگو میکنیم. به باور دکتر فردوسی روشنفکری یک بسته یا پیکر چندضعلی است که «فکر» هستهی بنیادین آن است. روشنفکری پدیدهای است فرامــرزی که نمیتوان بــرای آن گونهای درونمــرزی یا برونمرزی قایل شــد؛ به دیگر ســخن، اگر بخواهیــم آرمانگرایا­نه (:ایدآلیستی) بنگریم، ناهمسانیای (:تفاوتی) میــان گوهر کنــش روشــنفکر ایرانی و روشنفکر آلمانی نیســت؛ روشنفکر ایرانی روشنفکران ســدههای پیش اروپا را نه به عنوان بیگانــه بلکه به عنوان بخشــی از پیشینهی خود مینگرد. روشــنفکری تنها بخشــی از کارکرد یک چهراد (:شخص) است، گاه گسترهی بزرگی از کارکرد چهراد و گاه گســترهی کوچکی را در بر میگیــرد. برای نمونه، یک چهراد میتواند همزمان هم اســتاد دانشگاه باشد و هم هرازگاهی در روزنامهای دغدغههای روشــنفکرا­نهی خود را پی بگیرد. زمینه و بســتر کنش و کوشش روشنفکر عرصهی عمومی اســت. طبیعتــا در برابر عرصهی عمومی عرصهی خصوصی هست. عرصهی خصوصی آن بخشــی از اجتماع است که کنشــگران در آن از جهت پیشه و تخصــص کاری خود باشــنده (:حاضر) هستند. هر روشنفکری باید هم در عرصهی خصوصــی کار بکند و هــم در عرصهی عمومی. روشنفکر در عرصهی خصوصی در کنار کار حرفهای پول درمیآورد و از این راه زندگیاش را میگذارند، همین روشنفکر در عرصهی عمومی بیهیچ چمشداشت مادی یا جناحیای کار میکند. اگر روشنفکر نتواند این دو عرصه را از هم جدا کند هم با خودش و هم با مخاطبان عرصهی عمومی دچــار درگیری و تنش میشــود. مخاطبان عرصهی عمومــی او را چهرادی خودشیفتهوخ­ودداناپندا­رمیدانند،روشنفکرنیز به راین (:دلیل) ناتوانی در ارتباط بر قرار کردن با مخاطبانش دلسرد میشود. روشنفکر نهتنها به رایگان کار میکند، بلکه هیچگونه آرمان حزبیای نیز ندارد، هیچگونه ســودی را در پارهای جداشــده از عرصهی عمومی نمیبیند. روشنفکر عرصهی عمومی را چونــان یک «کل» غیــر قابل تجزیه یا تفکیــک میداند و برای این پیشــرفت و یکپارچگی همین کل میکوشد. بگذارید با نمونهای دیدگاه دکتر فردوسی را بهتر دریابیم. هرمزد استاد جغرافیای دانشگاه شیراز است و فرخ آموزگار دبیرستان البرز. هرمزد به درخواست سازمان محیط زیست برای بیلبوردهای شــهری نوشــتار آماده میکند. فرخ نیز تابســتانه­ا به روستاهای دورافتاده میرود و بهرایگان به دانشآموزان کمتوان روستایی آموزش میدهد. هرمزد روشنفکر نیست، ولی فرخ روشنفکر است. هرمزد «کار فکری» انجام داده است ولی در بنیاد کنشش ناهمسانیای با کارمند بایگانی ســازمان محیط زیست ندارد جز اینکه یکی کار فکری میکند و دیگری کار یدی. هر دو به سفارش میکنند و دستمزد میگیرند. چون روشــنفکر - در نمونــهی باال فرخ - بیهیچ چشمداشت و سفارشی کار میکند، طبعا بــا دیدی بازتر، انگیــزهای افزونتر و آرمانی واالتر کار را به پیش میبرد و بیگمان برآیند (:نتیجهی) کار این دو ناهمسان خواهد بود - حتا اگر کار هر دو یکسان باشد. بازگردیم به عرصهی عمومی و خصوصی. عرصهی عمومی بســتری آزاد اســت و روشــنفکر باید آزادانه، ولی در چهارچوبهای بسیار کمشــمار پدیدهی روشــنفکری، در آن کنــش کند؛ ولی عرصهی خصوصی بســتری کرانمنــد (محــدود) به پرســمانها­ی فنی و دانشی است. شــاید بتوان گفت برجستهترین پیشانگارهی (:پیشفرض) روشفکری «نداشتن هیچ گونه پیشانگاره» باشد! هر یک از این عرصهها زبان ویژهی خود را نیز دارند که روشــنفکر باید همواره هوشیار باشد تا از زبان عرصهی خصوصی در عرصهی عمومی بهره نبرد. چون در ایران اندیشه و اندیشهورزی پدیدهای همواره در تنگنا است، بهکارگیری زبان در آن آشفته است. اگــر اســتاد دانشــگاهی (کنشــگر عرصهی خصوصــی) که بــه عنوان روشــنفکر نیز کار میکند با زبان دانشگاهی در عرصهی عمومی سخن بگوید، نهتنها آب در هاون کوبیده است، بلکه موجب پدید آمدن شکاف میان عرصهی عمومی و روشــنفکرا­ن میشود. همانگونه که پیشتــر گفتم این نمونهی بســیار خوب به ما نشان میدهد که روشنفکر باید همواره عرصهی عمومی را از خصوصی جدا کند. عرصهی عمومی، این جوالنگاه بنیادین کنش و کوشــش روشنفکر، باید همواره از سوی خود روشنفکر نگاه داشته شود. روشنفکر باید همهی کوشــش خود را صرف گستردن، پاس داشتن و ژرف کردن عرصــهی عمومی کند. یکی از ســنجههای (:مولفههای) پاسداری از عرصهی عمومــی دموکراتیک نگاه داشــتن عرصهی عمومــی یــا دموکراتیزه کردن آن اســت. در عرصهی عمومی همگان به عنوان شهروندانی برابر باشــندهان­د. به سخنی، کســی نمیتوند روشنفکر باشد، ولی دموراتیک نباشد. دکتر فردوســی دربارهی فریزهــای (:وظایف) روشنفکر با «جان دیویی»، فرزانهی (:فیلسوف) آمریکایی، همنگر (:همنظر) اســت. دیویی سه فریز (:وظیفه) را برای روشنفکر برمیشمارد: ۱. بهداشــت عرصهی عمومی: روشنفکر باید بکوشد تا منافع جزیی بخشهایی از عرصهی عمومی و یا پروپاگاندا­ها کلیت عرصهی عمومی را نیاالید و این عرصه را به ســمت و سوهایی خاص رهنمون نکند؛ .2 همگانی بودن عرصهی عمومی: روشــنفکر باید بکوشــد تا صدای بهحاشیهران­دهشــدگان، اقلیتها، دگراندیشان و محرومان شنیده شود. بدون این گروههای اجتماعی بیگمان عرصهی عمومی چم (:معنا) نخواهد داشت. ۳. فریــز (:وظیفــهی) یکم و دوم بسترســاز عرصهی عمومی است و فریز (:وظیفهی) سوم آن چیزی اســت که روشنفکر باید در عرصهی عمومی انجام دهد. فریز (:وظیفهی) روشنفکر دادن طرح تام برای مســایل و پاسخ پایانی به پرسشها نیست. روشنفکر مردم را به اندیشیدن و درست اندیشیدن فرامیخواند تا از این رهگذر ایشــان با چشــم و گوش بازتر و با روشهای سنجیدهتری با مسایل روبهرو شوند. به همین راین (:دلیل) اســت که مسایلی چون حقوق بشر، حقوق شهروندی، عدالت اجتماعی، آزادی بیان، آموزشوپرور­ش همگانی و رایگان، عزت و کرامت فردی و اعتالی فرهنگی همواره از دغدغههای بنیادین روشنفکران بوده است. این کتاب ارزشــمند پس از بررســی روشنفکر به پیشینهی روشفنکری در ایران میپردازد. از دوران پیش از مشروطه تا انقالب سال ۷۵۳۱. «روشنفکری و عرصه عمومی»، دربرگیرنده­ی گفتوگوهای محمــد صادقی بــا دکتر علی فردوسی، از سوی شرکت سهامی انتشار چاپ شده است. بهای چاپ سوم این کتاب ارزشمند ۱۱ هزار تومان است.

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran