Amordad Weekly Newspaper

تیری از بُن جان تا مرز آزادی

دهم‌تیرماه،‌جشن‌تیرگان‌فرام ‌یرسد

-

به فرخندگی جشن تیرگان در دهم تیرماه

تابستان هر سال همراه با گرمای جانفرسای آن نوید خنکای تیرگان را به همراه دارد. جشنی که از سویی با آخشیج آب و از سوی دیگر با فداکاری و مهر به میهن گره خورده اســت. سرچشمهی تیرگان را نیز چون بسیاری از جشنهای ایرانی به رویدادهای تاریخی پیوند زدهاند.

تیری برای آشتی و جشن

پس از چیره شدن افراسیاب تورانی بر منوچهر، این شــاه ایرانی در تبرســتان محاصره شد. ناگزیر پیمانی میان ایران و توران بسته شد تا مرز این دو کشور با تیری که از سوی ایرانیان پرتاب میشــود روشن شــود. پیمانی از برای خواری ایرانیان، مگر یــک تیر تا کجا پرتاب میشــود؟! از میان ایرانیان مردی پاک، دانا و دیندار برخاســت بانگ برداشت و جامه درید؛ تن برهنهی خویش را به مردمان نشــان داد و گفت: ای پادشــاه و ای مردم! به تنم بنگرید. مرا زخم و بیماری نیست، ولی آگاهم که پس از انداختــن تیر تنم پارهپاره و من جانســپار (:فدای) شــما میشوم. نامش آرش بود. دست بــه چلهی کمان برد، با نیروی خدادادی تیر از شســت رها کرد و همان شــد که گفت. جان آرش از میان پیکر پارهپارهاش گســیخت و در آن تیر تا شــصت فرسنگ پر کشید؛ آن چنان که مرزهای ایران را تا آمودریا (جیحون) پیش برد. تیر آرش، لشکر خیرهسر توران و افرسیاب در هم شکســت و تورانیان سرگشته و بناچار آشتی میان ایران و توران را پذیرفتند. ایرانیان این روز را (روز تیر از ماه تیر) که جشن تیرگان هم بود شادی و پایکوبی کردند. همواره یکی از رازهای ناگشــودهی شــاهکار فرزانــهی توس بــرای پژوهشــگرا­ن نبودن هیچ نامی از آرش در شــاهنامه بوده اســت. همانگونه که دیدیم در اوســتا نیز تنها یادی از آرش شــده اســت و آنچه از داستان آرش برای ما به یادگار مانده بیشــتر از نوشتههای آثارالباقی­هی ابوریحان بیرونی اســت. آرش در اوســتا، در کردهی چهارم تیریشت، با فروزهی بهترین تیرانداز ایرانی یاد شــده است. نام او در اوســتا «اِرخَش» و فــروزهاش (:صفتش) «خشویویایشو» به چم (:معنی) سختکمان و دارای تیــر تیزرو آمده اســت. همچنین در پهلوی با صفت «شــپاکتیر» و در فارسی در کتاب مجمل التواریــخ و القصص با فروزهی «شیواتیر» و در کتاب ویس و رامین به گونهی آرش کمانگیر یاد شده است. آن چنان که در تیریشــت آمده است تیر آرش از کوهی به نام «اَیریوخشوَث» پرتاب میشود و به کــوه «خوانونت» مینشــیند. ابوریحان جایگاه پرتاب تیر را کوه رویان در تبرســتان و جایگاه فرود آن را در کرانهی آمودریا میداند. همچنین فخرالدین اسعد گرگانی در منظومهی ویس و رامین جایگاه آرش را ســاری و جای فرود تیر را مرو میداند: اگر خوانند آرش را کمانگیر که از ساری به مرو انداخت یک تیر همچنین نویسندهی روضهالصفا جایگاه پرتاب تیر آرش را کوه دماوند میداند. گرچه بیرونی در بخشی پیرامون آرش میآورد: «در این هنگام فرشــته اسفندارمذ حاضر شد و فرمان داد تا تیر و کمانی چنانکه در ابســتا (اوستا) بیان شده است برگزینند.» این سخن ابوریحان گویای آن اســت که اوستای روزگار او کاملتر از اوستای کنونی بوده است و در آن داستان آرش با تفصیل بیشتر بازگو شده است.

پیوند تیرگان با آب

تیرگان یکی از جشــنهای ماهیانهی زرتشتیان است که هنگام برابری نام روز و ماه در گاهشمار زرتشتیان برپا میشــوند. روز تیر از ماه تیر (برابر با 10 تیرماه خورشــیدی سالنمای رسمی کشور) نیز جشــن تیرگان است. تیر در گویش اوستایی، تیشــترَیه و در پهلوی تِشــَتر نام دارد. در ادبیات اوســتایی و استورههای ایرانی، تشــتر یا تیر نام ایزدی اســت که به باریدن باران یاری میکند، همچنین در باور دیرین ایرانیان، نام ستارهای است که هنگام پدیدار شدن در آسمان نوید بارش باران را میدهد. پس تیر با آخشیج آب در استورههای اوستایی و ایرانی پیوندی تنگاتنگ دارد. همچنین در داســتانی در روزگار ساســانیان و پادشاهی فیروز، هفت سال در ایران خشکسالی روی داد. مردم ناگزیر به دشــت و بیابان روی آوردنــد و با نیایشهای خود درخواســت باران کردنــد. پس از چندی بارش باران آغاز شــد و ایران از این خشکســالی دیرسال (:طوالنی) رهایی یافت. از آن سال، ایرانیان در چنین روزی به یکدیگر آب میپاشند و شادی میکنند.

اوستا پیونددهنده­ی آرش و تشتر

پیوندگاه میان ایزد تیر یا تشتر با استورهی آرش را میتوان در تیریشــت جســت. جایی که در بندهای 6 و 37 این بخش از اوستا شتاب تِشَتر، ســتارهی رایومند فرهمند و ایزد باران، به سوی دریای فراخکرت به شتاب تیر آرش همانند شده است. از سویی دیگر در کتاب نوروزنامهی خیام آرش به عنوان کسی که ابزار نبرد (:سالح) تیر و کمان را پیشرفتهتر کرد شناخته میشود.

آيینهای تیرگان

تیرگان بــه مانند دیگر جشــنهای ایرانی از آیینها ویژهای داشته است. در روزگار کنونی در کنار رسم آب پاشــیدن، شادی و پایکوبی، دو آیین «چک و دوله» و بستن دستبند «تیر و باد» از آن به یادگار مانده است. چــک و دوله یا همان فال کــوزه در روز پیش از جشــن تیرگان و یا بامداد روز جشن برگزار میشود. در این آیین دوشیزهای را برمیگزینند و کوزهی سفالی ســبزرنگ دهانگشادی به او میدهند که «دوله» نــام دارد. او این ظرف را از آب پاکیزه پر میکند و یک دســتمال ســبز ابریشمی را بر روی دهانهی آن میاندازد، آنگاه دوله را نزد باشــندگان­ی (:حضــار) میبرند که آرزویی در دل دارند و آن ها جسم کوچکی مانند انگشتری، گوشواره، سنجاق سر، سکه یا مانند اینها در آب دوله می اندازند. ســپس دوشیزه دوله را به زیر درختی همیشه سبز چون سرو یا مورت میبرد و در آنجا میگذارد. شامگاه جشن تیرگان و پس از آیین آبریزان، همهی کســانی که در دوله جسمی انداختهاند و آرزویی داشتهاند در جایی گرد هم میآیند و دوشــیزه، دوله را از زیر درخت به میان باشــندگان میآورد. سپس سالخوردگان با آوایی بلند به نوبت چکامههایی (شعرهایی) میخوانند و دوشــیزه در پایان هر چکامه دســت خود را درون دوله میبرد و یکی از نشانهها را بیرون میآورد. بدینگونه دارندهی آن جســم درمییابد که چکامهی خوانده شده درپیوند با آن آرزو و خواستهی او بودهاست. دیگر آیین جشــن تیرگان، بستن دستبندی از نخهایی با هفت رنگ رنگینکمانی است که تیر و باد نام دارند. با فرارســیدن جشن تیرگان این دستبند را به دست میبندند و پس از 10 روز، در روز باد ایزد و تیرماه در گاهشمار زرتشتی برابر با 19 تیرماه سالنمای رسمی دستبند را همراه با آرزوهای نیک به دست باد میسپارند.

سرچشمهها: 1 - دوســتخواه، جلیل. اوســتا. چاپ دوم، نشر مروارید، تهران 1374 2 - بیرونی، ابوریحان. آثار الباقیه 3 - روضهالصفا، میرخواند، تصحیح جمشید کیانفر 4 - خیــام، عمــر. نوروزنامه. تصحیــح مجتبی مینوی. کتابخانهی کاوه 5 - نیکنام، کورش. یادگار دیرین. نشــر بهجت. تهران 1394

 ??  ??
 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran