Amordad Weekly Newspaper

خداینامه به روایت شاهنامه

- نویسنده فرشيد ابراهيمي

پژوهندهی روزگار نخست

در دورهي فرمانروایـ­ـي ساســانیان نگــرش پادشــاهان به کردار و رفتار شهریاران پیشین و شــیوه و آییننامهي شهریاري خردمندانه و کشــورداري اهورایــي در جهانبیني ایراني و اوستایي (خشثره وئیریه= شهریور= شهریاري آرماني= آرمانشــهر- اتوپیا= مدینهي فاضله) ســبب گشت تا همواره پادشــاهان و دستگاه ساساني چشــم به کارنامهي پر شکوه نیاکان بدوزنــد و به هــر هنگامي و هــر انگیزهاي کردارها و کارنامهي گذشــتگان را برخوانند و به کار گیرند و همواره به یکدیگر ســپارش و اندرز دهند که : «مده کارکرد نیاکان به باد» ... بــراي نمونــه، در بخشهــاي بســیاري از شــاهنامهي فردوســي در روند سرگذشــت ساســانیان به زمانهایي بر ميگردیم که در خور آنچه نیاز بوده، پادشــاه بــه تاریخهاي پیشین و کارنامهي گذشــتگان مینگریسته است: «فردوســي آورده اســت که در راه شــکار، داســتانها­ي جمشید و فریدون را براي بهرام گــور 421( - )م439 نقــل ميکردند. هم او در مــورد هرمز 579( تــا )م590 ميگوید که در زندان از رامشــگري خواست که با رود در "ســرود پهلواني" داستان روییندژ اسفندیار را بــراي او بخواند. همچنین بــه روایت جاحظ، انوشیروان در گردشي قصهگوي خود را احضار کرد و از او خواســت تا داستان جنگ اردشیر بابکان را با پادشــاه خزر نقل کند، اما وي که این داستان را قبال از شــاه شنیده بود، چنین وانمود کرد که اصال این داســتان را نشــنیده است. آنگاه انوشیروان خود این داستان را نقل ظاهرا حتي در زمان بهرام گور "نامهي باستان" وجود داشته است که داستان هاي آن را در مجالس بزم در همینباره در شاهنامه ميخوانیم که: خســرو پرویز پدر خویش هرمزد را در کاخش بازداشــت ميکنــد، هرمــزد میخواهد که دســتکم براي رهایی از تنهایياش، کسي را فرســتند تا براي او تاریخ گذشتگان را از دفتر باستان برخواند: اگر آن که داننده مرد کهن که از شهریاران گذارد سخن نوشته یکي دفتر آرد مرا بدان، درد و سختي سر آرد مرا و یا هنگامــي دیگر آنجا که بــزرگان ایران فشــردهاي از تاریخ ایران و تازش دشمنان را به بهرام چوبینه یادآور ميشوند: ز ضحاک تازي نخست اندر آي که بیدادگر بود و ناپاک راي ... دگر آنک بد گوهر افراسیاب ز توران بدان گونه بگذاشت آب ... سه دیگر، سکندر که آمد ز روم به ایران و ویران شد این مرز و بوم ... چهارم، چو ناپاک دل خوشنواز که گم کرد زین بوم و بر، نام و ناز هنگامــي دیگر خســروپروی­ز پیرامون برخورد ایرانیان با روميها بخشي از تاریخ را به قیصر یادآور ميشود: نگه کن کنون تا نیاکان ما گزیده جهاندار و پاکان ما به بیداد کردند جنگ، ار به داد نگر تا ز پیران که دارد به یاد سزد گر بپرسي ز داناي روم که این بد ز زاغ آمدت ار ز بوم و یا این فرمان ارزشــمند بهرام گور ساساني به ایرانیان پس از آنکه بر تخت فرمانروایي نشست جهان را ز هر گونه دارید یاد ز کردار شاهان بي داد و داد *** در ایــن میــان، نامبردارتر­ین ایــن تاریخها، تاریخي از میانرفته، بــا نام «خوتاي نامک» بــه زبان پهلــوي و در دورهي ساســاني بوده که نام و یاد آن فراوان در آثار و تواریخ پس از اسالم دیده ميشود. زمان نگارش آن برابر با گزارشهای تاریخي، وابســته به روزگاري دانشپــرور­ي و خیزش ترجمهي انوشــیروا­ني (خسرو نخست - 79 - 511 م) است که نخستین نگارش و آگاهيهاي پیرامون تاریخ ایراني در دورهي ساساني در آن گرد ميآیند و تا روزگار شهریاری پرویز (خسرو دوم) نیز با نگرشي دوباره به نگارش درميآید. وزان پس تا به شــهریاری یزدگرد سوم 7( - 631 م) در فراز و فرودهاي فرجامین گاههاي پایداري لرزان امپراتوري ساســاني، چند تن از موبدان و دانشــمندا­ن به نامهاي «آذرباد» و «رامین» و به ســرکردگي دانشوري نامبردار بــه «دهقان دانشــور» (در میان ســالهاي )633-7 این تاریخ پادشاهي، از نو ویرایش و نگارش ميیابد. «در دورهي ساســاني احتماال تحریرهایي از خداي نامه وجود داشــته کــه تدوینکنندگ­ان روایات را بر حســب دید خــود در آنها گرد آورده بودند. در بعضي از آنها، که شاید دبیران شاهي نقش بیشتري در تدوینشان داشتهاند، وقایع و حوادث سیاســي و اجتماعي از اهمیت بیشــتري برخوردار بوده است. در تحریرهایي که موبدان و روحانیان در تدوین آنها شرکت داشتهاند و نمونههایي از آنها را در کتابهاي پهلوي ميبینیم، با دیدي دیني به رخدادهای نگریســته شده اســت و احتماال خاندانهاي بزرگ ساســاني نیز در تنظیم داســتانها­ي پهلواني نقش مهمي ایفا ایــن «تاریخ» بزرگ ایراني کــه ردپاي آن را مــا تا فرجــام زمانهی ساســاني همچنان در دست داریم، به شوند (:علت) پریشاني برآمده از تاختــن تازیان و آیین کتابســوزا­ن، دچار کاستی و آشــفتگيها­ي بسیار گشته و میزاني از آن به گونهي پراکنــده در میان نژادگان و خاندانهاي زرتشتي و موبدان به یادگار ماند. هر چند که نســخههایي ناب نیز نیکبختانه به اندازهاي اندک در میان همان خاندانها به جاي بوده است. و یا چنانکه «مســعودي» نیز در سدهي سوم مهــی (:هجري) یکي از این نســخهها را نزد یکي از بزرگان دیده است: مســعودي گوید: «به سال ســیصد و سوم در شهر استخر پارس به نزد یکي از بزرگزادگان ایران کتابي بزرگ دیدم کــه از علوم و اخبار ملوک و بناهــا و تدبیرهــاي ایرانیان مطلب فراوان داشــت که چیــزي از آن را در کتب دیگر چون "خداي نامه" و "آیین نامه" و غیر ندیده بودم. تصویر بیست و هفت تن از ملوک ایران از خاندان ساســاني -بیست و پنج مرد و زن- در آن بــود و هر یک را به روز مرگ پیر بــوده یا جوان با زیــور و تاج و ریش و چهره تصویر کرده بودند بــا قید این که اینان چهار صد و سي و ســه سال و یک ماه و هفت روز پادشاهي کردهاند. و چنان بوده که وقتي یکي از پادشــاهان بمردي تصویر او را کشــیده به خزینه ميسپردند تا زندگان از وصف مردگان بيخبر نمانند. صورت پادشاهاني که به جنگ بودند ایســتاده بود و پادشــاهي که به کاري ميپرداخت نشســته بود، با ذکر سرگذشت هر پادشــاه و رفتار وي با خــواص یاران و عوام رعیت و حادثههــا. اتفاقات مهم که به دوران پادشــاهي وي پدید آمده بــود. و تاریخ کتاب چنان بود که در نیمهي جمادياآلخر به سال یکصد و ســیزدهم از روي اسناد خزائن ملوک ایران نوشته شــده و براي هشام عبدالملک از پارسي به عربي آمده بود امید آن ميرود تا در آینده بتوان گوشــههاي ناگفتهای از ســنت شاهنامه نویسی ایرانیان را پس از فردوسی و به پیروي از او واکاوی کنیم.

پينوشت: -1 مسعودي، ج4، ‪،111 ،1965‬ همین روایت را آورده و آن را به شیرویه نسبت داده و نام قصهگوي را بندار پسر خرشید ذکر کرده است. 2 - تفضلي، ‪270 ،1377‬ 3 - ایــن نام به نویســهي پهلوي تنها در دســتنویس بندهش(دســتنویس ،7'1 پشت ورقه ي ،101 س 31، ص402، چاپ عکسي. دستنویس +'، روي ورق ،229 ص 71، 107ص چاپ عکســي) به آواي : xvatāyih دیده ميشود nāmak 4 - تفضلــي، ‪،273 ،1377‬ از: ‪1920, 208 – 29, 215ff‬ 5 - مسعودي، ‪99 ،1349‬ ‪Shahbazi, sh.a.,‬

یارينامه: تفضلي، احمد، تاریخ ادبیات ایران پیش از اســالم، نشر سخن، 1377 مسعودي، ابوالحسن علي بن حسین، التنبیه و االشراف، ترجمهي ابوالقاســ­م پاینده، بنگاه ترجمه و نشــر کتاب، 1349

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran