Amordad Weekly Newspaper

تاریخ یهود (بخش )27

- نویسنده اردالن کوزهگر

تاریخ یهود را از «کتاب یوشع» تا آنجا پی گرفتیم که یهودیان با رهبری یوشع به سرزمین موعود فرود آمدند و شهرهای اریحا و عای را گرفتند و مردمانش را نابود کردند. تیرههایی (:قبایلی) که در ســرزمین کنعان میزیستند آنگاه که سرنوشت این دو شهر و مردمانش را دیدند با یکدیگر همپیمان شدند، ولی دســتهای از مردمان این سرزمین که جبعونی نام داشتند راه دیگری در پیش گرفتند، آنان با آگاهی از اینکه بنیاسراییل آهنگ کشتار همهی باشندگان (:ساکنان) این سرزمین را دارند، دانستند که اینان با هیچیک از مردمان کنعان سر آشتی و بستن پیمان ندارند. پس گروهــی از آنان ابزاری کهنه فراهم و پوشاکی ژنده به تن کردند و به اردوگاه بنیاسراییل رفتند و وانمود کردند که از ســرزمینی بسیار دور آمدهانــد و میخواهند با بنیاســرای­یل همپیمان شــوند. یوشــع نیز فریب آنان را خورد و با ایشان پیمان بست، ولی به زودی بنیاسراییل دانستند که ایشان مردمانی از شهرهای «جبعون»، «کفیره»، «بئیروت» و روســتای «یعاریــم» بودهاند. ولی با اینکه بنیاسراییل خواهان کشتار آنان بودند، چون با ایشان پیمان بسته شده بود، از بیم خشم خداوند آنان را نکشــتند، بلکه به خدمتگزاری بنیاسراییل وادار نمودند. جبعون شــهری بوده در 9 کیلومتری شــمال اورشــلیم، در جایی که امروز روســتای فلســتینی «الجیب» جای گرفته است. در جریان کاوشهایی که در سالهای ‪1957 ۶591،‬ و 1959 به سرپرســتی پریچارد در آنجا روی داد، شماری ســبو با نقش *'1 به دســت آمد که میتواند اشاره به نام این شهر باشد. به گزارش کتاب یوشع مردمان جبعون از تیرهی «حــوی» بودند. ولی از آن سوی پادشــاهان پنج شهر اموری «اورشلیم»، «حبرون»، «یرموت»، «الخیش» و «عجلون»، که از همپیمانی جبعونیها با بنیاســرای­یل آگاه شدند، با هم همراه شــدند و پنج سپاه را برای گوشمالی جبعونیها فرســتادند. جبعونیها که از آمدن پنج سپاه آگاه شــدند از یوشع درخواست یاری نمودند. یوشع نیز با نیروهایش دشــمن را غافلگیر نموده و به آنان شکســت ســختی وارد آورد. اموریها پسنشستند ولی بنیاسراییل آنان را دنبال نمودند. به خواست خدا ایشان بر سر سپاهیان اموری تگرگ سهمگینی باریدن گرفت و کشتگان زیر این باران تگرگ بیشتر از کسانی بود که به دست بنیاسراییل کشته شدند! باری بنیاسراییل باز هم بازماندهی سپاه اموری را پیگرفتند. یوشع آرزو کرد که کاش خورشید در میانهی آسمان میایستاد تا بتوانند از دشمن بیشتر بکشند که خداوند این آرزوی یوشع را برآورد و خورشید تا پایان آن روز در میانهی آسمان ایستاد! پنج پادشــاه اموری در غاری پنهان شــدند ولی بنیاســرای­یل آنان را یافتند و دهانهی غار را با سنگ بستند. سپس باز هم دشمن را دنبال نمودند تا آنجا که تنها گروه اندکی از آنان توانستند زنده به شهرهای خود بازگردند. آنگاه، به سراغ پنج پادشاه اموری رفتند، ســرداران بنیاسراییل پای بر گردن آنان نهادند و یوشــع خودش آنان را کشت و پیکرهایشان را به دار آویخت و سپس در درون همان غاری که در آن پناه گرفته بودند انداختند و غار را برای همیشه بستند. پس از این نبرد خونین، شــهرهای «مقیده»، «لبنه»، «الخیش»، «عجلون» و «دبیر» یکی پس از دیگری به دســت بنیاسراییل افتاد و همهی باشندگان این شــهرها کشته شدند. همهی این شهرها مردمانی اموری داشتند و در ناحیهی جنوبی سرزمین موعود جای گرفته بودند. پس از این رویدادها پادشاهان شهرهای شــمالی «حاصور»، «مادون»، «شــمرون»، «اخشــاف»، پادشاهان کوهســتان شمالی و درهی رود اردن و پادشاهان دشتها و درههای باختری و خــاوری و ... با یکدیگر همپیمان شدند و اســب و گردونههای بسیاری فراهم آوردند، ولی بنیاسراییل همهی آنان را کشتند و به فرمان خدا پس از پیروزی گردونههایش­ان را آتــش زدند و پِِی (رگ) پای اسبانشــان را بریدند. ســپس شــهر حاصور به سرنوشت شوم دیگر شهرهای کنعان دچار شد. آنگاه، تیرههای بنیاسراییل سرزمین به دست آمده را میان خویش بخش نمودند.

یارینامه : کتاب مقدس فارسی ‪Encycloped­ia Judaica, vol.07‬

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran