دربند، شهری با پیشینهی ایرانی در شمال قفقاز
از روزگاران بســیار دور مردمان شــمالی به دنبــال راهی بــرای رخنه به ســرزمینهای جنوبــی بودنــد. کوههای ســختگذر قفقاز شــمالی راهبندی برای رخنهی این مردمان به جنوب بودنــد. در ایــن روزگاران جایگاه ویژهی قفقاز بــه عنوان گذرگاهی برای گذار از شــمال به جنوب و ویژگیهای سازگار آب و هوایــی آن دیار، انگیزهی ســکونت برای مردمان بیشــماری در این سرزمین گشت. اندکانــدک مردمانی در آن ســرزمین دژها و شــهرهایی برای پایداری در برابر مردمان یورشگر شمالی ســاختند و با گذشت سدهها، در برابــر یورشهای آنان پایــداری کردند. شناختهشــدهترین این دژها، دژ «دربند» بود که پهنای دیوارهــای آن به دریای مازندران نیز کشــیده میشــد و امروزه نیــز گونهی ســاخت و سنگنوشــتههای برجای مانده از دیوارهای آن، همچنان نگرش پژوهشــگران و بازدیدکنندگان را به خود واداشته است. شــهر دربند را هماره با شــهر باستانی آلبانا، پایتخــت آلبانیــا، یکی میشــمرند و گویند نام فارســی دربند پس از بازســازی شهر به دست قباد یکم ساســانی رواج یافت. خسرو انوشــیروان (ســدهی ششــم پس از مسیح) دربند را اســتوار ســاخت و گویند دیواری به اندازهی هفت فرسنگ از کوه به دریا ساخت و بازماندههــای این دیوار (دیــوار قفقاز)، که برخی آن را همان ســد ســکندر شمردهاند، هنوز پابرجا است، همچنین سنگنوشتههایی از روزگار خسرو انوشیروان به دبیرهی پهلوی بر دیوارههای ســنگی دژ دربند برجای است. به نوشــتهی حمزهی اصفهانی، سازهی دیوار دربند (باباالبواب) برای خســرو یکم چنان ارزش داشت که برای مرزبانانی که به آن جا میفرســتاد، جامهایی از دیبا، میبخشید و به یکی از آنان به جهت ارجی که داشت، تختی سیمین پیشکش کرد و او را سریرشاه نامید. در کتاب دربندنامهی جدیــد نیز چنین آمده است که اســکندر برای جلوگیری از یورش مردمان خزر دســتور داد تا برای نگهداری از دروازهی دربند آن را با آهن اســتوار گردانند. همچنین گروهی از سپاهیان را در آن سرزمین ســکونت دهند. بــه نوشــتهی «گردیزی»، یزدگرد پور بهرام آن دیوار را میان ارمنستان و کاســپین (:خزر) تا دربند ساخته بود که در روزگار زندگانی او به پایان نرســید و قباد آن را به پایان رســاند. در واژهنامهی دهخدا نیز دربارهی دربند آمده اســت که شهری است بنام بر لب دریا از ساختههای انوشیروان، شاه ایران، کــه چون در آن را بندند، مغول و تاتار را راه بــه آذربایگان و ایــران نبود، اکنون به «باباالبواب» سرشــناس است و در گذشته آن را «ایراندژ» مینامیدهاند، یعنی دروازهی ایران که چون آن را میبســتهاند راه آمدوشد به ایران از بیرون بسته میشد. در هــر روی، آنچــه از نام ایرانی این شــهر برمیآید و آنچه امروزه از کنکاش در فرهنگ و زبان مردمان این شهر و روستاهای پیرامون آن برای ما روشــن میشــود، این است که مــردم این دیار خــود را ایرانــی میدانند و فرهنگ ایرانی بســیار در زندگانی آنان ریشه دوانده است. امروزه دربند را تنها شــهر روسیه میدانند که از دو هزار ســال پیش تا بــه امروز فرهنگ تاریخی خود را نگاه داشته است و از همین رو اســت که در سال 200۶ میالدی به فهرست میراث جهانی یونسکو افزوده شد.
یارینامه: اصفهانیایران در زمان ساسانیان، آرتور کریستن سن -تاریخ سنی ملوک ارض واالنبیا، حمزه آموزگارتاریخ ادبیات ایران پیش از اسالم، احمد تفضلی، دکتر ژاله گردیزیدربندنامه جدید، میرزا حیدر وزیراف دهخدازین االخبار، عبدالحی -لغت نامه