Amordad Weekly Newspaper

آنیما در شاهنامه

- نویسنده آیلین‌سیروس

پیرو باور یونگ، انســانها موجوداتی دو جنسی هســتند که هر کدام، عنصر فرگشــت یافتهی دیگری را در وجود خود دارد. آنیما بخش زنانهی روان مردان است که دربردارنده­ی تصویر نیرومند زن در ناخودآگاه جمعی مرد است. آنیما دارای دو بعد نیک و بد است. جنبههای نیک آنیما دارای معشوق، وصف طبیعت، الهامبخشی، راهنما ...و اســت. آنیما در بعد بد خود، در چهرهی عفریت مرگ، کشــندهی عشــاق، تخیالت شهوانی و زودرنجی مردان نمایان میشود. در این نوشــته، افزون بر روشنسازی مفهوم آنیما و درونمایه ی آن، به وارسی این مساله در شــاهنامه فردوســی به چکیــده و کوتاه پرداخته میشود. در ناخــودآگا­ه جمعي انســانها صورتهاي نمونهگون و الگوهاي کهن ثابـت و مـشترکي وجـــود دارد کـه شوند شکلگیري نشانهها و نمادهاي بســیاري در اســتورهها، مذهبها و آثار ادبي و هنري شــده است. زن، یکـــي از این کهنالگوها اســت که از زمانهاي دیرینه تاکنــون در نقشهاي گوناگــون ایزدبانوان، امـشاسپندا­ن مادینه، دیوزنان، ایزدبانوان و یا در جایگاه مادر، دختر، معشوقه، همسر، جادوگر و امثال آن، نمود یافته است. این صـورت نمونهگون که از نمایشهای روان انســان اســت و در برخورد با خودآگاه ميتواند نیک یا بد شود، صورتي ثابت است که نمودها و نمایشهای آن به دنبال دگرگونیهای فکري و ذهني انسان دگرگون ميشود. زن دراستوره در نمادهاي مختلفي مانند امـشاسپند نگهبان زمـین (سـپندارمذ)، ایـزد بـانوي آبهـا (اردوي ســورآناهی­تا)، ایزدبانــو­ي روشــنایي و پیمان(مهر)، ایزدبانوي دانش ودانایي(چیســتا)، ایزدبانــو­ي توانگــري و بخشش(اشــي یاارد)، ایزدبانوي وجدان(دین یادئنا) و مانند آن آشکار شده و در برابر، درنقشهاي پلید و بد و در جایگاه دیو زن آلودگيهاي زنانه و نماد روسپیگري (جه یا جهي)، دیو زن نخوت و تکبـر(ترومـد)، دیـو زن زاینده و به وجود آورندهی هفت ســردیو و مانند آن نمود ميیابد. اندکاندک این داستانهای درپیوند با ایزدبانوان در چارچوب چهرههای زنـان قهرمـان روزگار تاریخ کهن )DUFKDLF( در مـيآینـــد و خویـشکاري زاینـدگي، آفرینندگي و سازندگي آنها در وجود زناني چون فرانک، فرنگیس، رودابه، سیندخت، تهمینه، کتایون و مانندشــان پدیدار ميشــود و دیوزنان استوره و پلیدي و ویرانگـــر­ي آنهـــا نیز، برابر تاریخی پیدا میکنند و در زنـاني چـون ســـودابه و زن جادوگري که یاریگر وي بود و یا زنان فریبندهی خوان چهارم در هفتخوان رستم و اسفندیار و مانند آن نمود پیدا ميکنند. نمادها و نمودهاي یادشــده، برآمــده از ذهن و اندیشهی انسان است که از استوره به تاریخ کهن راه یافته است و در هر دگرگونی، کوشش بر این بوده که با شــرایط فکــري و فرهنگي جامعه همخوانی و سـازگاري پیـدا کنـد.

آنیمــا از راه پیوندهایــ­ی که مــرد در درازای زندگیاش بــا زن برقرار میکنــد، به خودآگاه میرســد و چارچوب ملموسی به خود میگیرد. به باور یونگ، نخســتین و برجستهترین تجربه یک مرد از زندگی، از طریق مادر به او میرســد. به شیوهای که بســیاری از مردان هرگز موفق نمیشــوند خود را از این قــدرت دل فریب رها ســازند؛ اما تجربهی کودک یک ویژگی ذهنی برجسته دارد که سبب میشود عامل تعیینکننده نه تنها شیوهی رفتار مادر بلکه احساس کودک از نحوهی رفتار مادر باشد. فردوســی، فرافکنی ایــن جنبه از آنیمــا را به صورت عاشــق شدن شخص و توصیف زیبایی معشوق به تصویر کشیده است؛ مانند زمانی که برای کیکاووس از زیبایی دختر شــاه هاماوران گفتند،کاووس دلباختهی او شد. از آن پس به کاووس گوینده گفت که او دختری داد اندر نهفت که از سرو باالش زیباترست ز مشک سیه بر سرش افسرست به باال بلند و به گیسو کمند زبانش چو خنجر لبانش چو قند کســی را به خواستگاری ســودابه فرستاد. پادشــاه موضوع را با سودابه در میان نهاد و سرانجام ســودابه به ازدواج کاووس در آمد. فردوســی در جای دیگر زیبایی ســودابه را چنیین توصیف میکند: عماری به ماه نو آراسته پس پشت و پیش اندرون خواسته یکی لشکر آراسته چون بهشت تو گفتی که روی زمین الله کشت این موضوع را باز میتوان در نبرد گردآفرید و ســهراب بیننده نمود. زمانی که سهراب دانست گردآفرید زن است، شیفتهی زیبایی او شد و گردآفرید این شیفتگی او را دستاویزی کرد تا از چنگ سهراب بگریزد. چو رخساره بنمود سهراب را ز خوشاب بگشاد عناب را یکی بوستان بد در اندر بهشت به باالی او سرو دهقان نکشت دو چشمش گوزن و دو ابرو کمان تو گفتی همی بشکفد هر زمان بدو گفت کاکنون ازین برمگرد که دیدی مرا اروزگار نبرد زمانی که ســیاوش به تــوران رفت، پیران از زیبایی جریره با ســیاوش سخن گفت و سیاوش با شنیدن توصیفات او بر جریره دل بست و او را به همیری خود درآورد. سیاوش چو روی جریره بدید خوش آمدش خندید و شادی گزید همی بود با او شب و اوز شاد نیامد ز کاووس و دستانش یاد توصیفهای گرگین از منیژه برآمده از فرافکنی این جنبه از آنیما است. او به بیژن گفت: منیژه با کنیزان نگارمانند خود در این مرغزار خیمه میزنــد. توصیفهای او از ســر و قد و موی مشکین آنها شــوند آن شد بیژن به بزمگاه منیژه بــرود. بیژن زمانی که درون آن مرغزار شد، بتانی دید که مانند بهار خرم آراسته بودند. او منیژه را زمانی که خیمه خود را به راه میزد دید که رخسار او مانند سهیل یمن درخشان بود و موهای او مانند بنفشــه دو سوی سمن صــورت او را برگوار گرفته بودند. بیژن به او دل میبندد و سرانجام به منیژه میپیوندد. زیبایی معشوق شوند درگیری گیو و طوس شــد. زمانی که آن دو در بیشــهی نزدیک مرغزار خوبرویی دیدند، از نژاد و چگونگی آمدن او به بیشــه پرسیدند. هر دو دل به او دادند و سرانجام میانشــان دشمنی افتاد تا جایی که خواستند ســر او را ببرند؛ در پایان برآن شدند تا او را نزد کاووس ببرند. کاووس حیران زیبایی شگفتانگیز کنیزک شد و به آن دو گفت که چنین شکاری شایسته من که مهتر شما هستم، است و سرانجام، او را به مشکوی خود فرستاد و او را سرو زیبارویان حرم خود ساخت. بــر روی هم رفته، میتوان گفت، این بخش از شاهنامه بیشتر نمودهای آنیما به شیوهی نیک نمایش یافته است. در بیشتر موارد مرد با شنیدن توصیف معشوق به او دل میبندد و فرافکنی آنیما بر شنیدن وصف زیبایی عاشق شــدن مرد را به دنبال دارد. فرافکنی آنیما در چارچوبتوصی­فطبیعتنیزن­مایانشدهاس­ت. توصیفهای فردوسی از طبیعت ساده است و گاهی به صورت بیتهایی پراکنده، برآمدن و فروآمدن خورشید را به تصویر میکشد. آنیما به صورت راهنما در قالب انسان و جانور نیز در شــاهنامه دیده میشود. جنبههای بد آنیما به جــز مــواردی از عفریت مرگ در شاهنامه یافت نشده است.

معشوق

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran