Amordad Weekly Newspaper

استادی‌ايرانيان‌در‌ساخت‌و‌بهر‌هگيری‌از‌کمند‌و‌تيروکمان

آموزش سواری، تیراندازی و راستگویی به فرزندان

- نویسنده سروش آبادانی

گزنفون در کوروشنامه میگوید: «کودکان پارسی از خردسالگی کمان کشیدن و نیزه انداختن میآموزند و این ورزش تا شانزده و هفده سالگی پایا است.» هرودوت و چند تن از نویســندگا­ن دیگر یونــان گویند: «ایرانیان از پنج تا بیســت سالگی به فرزندان خود سه چیز میآموزند: سواری، تیراندازی و راستگویی.» استرابو در ســال 63 پیش از میالد، زاده شــد و در سال نوزدهم میالدی درگذشت و همزمان اشکانیان اســت. او از ایرانیان روزگار فرمانروایی پارتها گوید: «آیین شــکار ایرانیان این اســت که به پشــت اســب برآمده نیزه میاندازند و با کمان و کمند شــکار میکنند. ایرانیان از بیســت تا پنجاه ســالگی به کار لشکری میپرداند. چــه پیاده و چه ســواره. آنان (لشــکریان) با بازرگانی و دادوستد کاری ندارند، زیرا نه چیزی میخرند و نه چیزی میفروشــند. این جنگاوران از ِسپر ِگردی برخوردار هســتند و یــک ترکش به پهلو آویختــه و تبرزین و کارد بــا خود دارند. کالهخود بلندی بر ســر دارنــد که مانند برجی برافراشته اســت و زرهشان دارای پولکهای پوالدی است. سردارانشان هر کدام کمان و کمندی دارند.» پس از ایــن دانشآموختگ­ــی میتوانند به خوبی از کارهای کشــوری و لشکری برآیند و در هنگام جنگ و سازش آمادهی یورش و دفاع هســتند و در هنگام سازش و آســایش به ادارهی کارهــای اداری و کشــوری میپردازند. ســالخوردگ­ان از خدمــت در ارتــش و رفتن بــه جنگها برکنارنــد و کارهــای کشــوری به ویژه کارهای دادگستری به ایشان داده میشود. چابکســوار­ان و تیراندازان چیرهدســت پارتها در کارنامهها نامبردارند. بســا در کارنامهی روم و جنگهای ســخت ایران و روم از تیرهای ســهمگین آنان یاد شده است. ایرانیان که همــواره در پهنهی کارزار از نیزهوران و کمانداران خــود یادگارهای خوب پهلوانی و پیروزی داشــتند هیچگاه آنها را از دست ندادند. در یک نامهی پهلوی که خســرو کواتان و ریتک خوانده شد، ریتک (ریدک) که از یک خانوادهی آزاده و بزرگ است هنرهای خود را برمیشمرد و به خسروپرویز، پادشاه ساسانی چنین گوید: «اســتادی من در ســواری و کمانداری آن چنان اســت که ســوار هماورد بسیار خوشبخت باشــد تا بتواند از تیر من جان بهدر برد. آن چنان نیزهوری ورزیدهام که ســوار هماورد باید بختبرگشته باشد که با نیزه و شمشــیر خود به نبرد من درآید. در گوی و چوگان به انــدازهای ورزیدهام که دیری نپاید تا به هماورد خویش چیره شــوم. در گرزاندازی و به کار بردن پیکان و چکش نیز اســتادم.» (خســرو کواتان، برگردان اونوواال) در پارینه، نوک تیر و نیزه را به زهر آغشــته میکردند تا کارسازتر گردد. این زهر یا از گیاه شــوکران که «بیخ تفت» هم خوانده شده اســت گرفته میشد یا از یک گیاه زهرآگین دیگر چون تاتــوره. آن چنان کــه بومیان آمریکا از بــرای آب دادن تیر خود زهری از گیاه تاباک (توتون) فراهم میکردند. در نوروزنامــ­ه، کتابی که به عمرخیام نســبت داده شــده است، بخشــی دربارهی تیروکمان دارد، آن چنان که بخش پیش از آن از شمشیر یاد میکند. در بخش شمشــیر نوشــتههای ســودمندی ندارد جز اینکه گفته شــده است: «نخســتین گوهری که ز کان بیرون آوردند آهنی بود ... و نخســت کس که از وی سالح ساخت جمشید بود. شمشیر چهاردهگونه است؛ یکی یمانــی، دوم هندی، پنجم نصیبی، دهم مشقی، یازدهم مصری و چهاردهم قراجوری.» ولی در فصلی که از تیروکمان سخن میدارد چند جملهی آن را که در آنها چند واژه دیده میشود در اینجا میآوریم: «نخست کس که تیروکمان ساخت کیومرث بــود و کمــان وی بــدان روزگار چوبین بود بیاســتخوا­ن، یکپاره چون درونهی حالجان و تیر وی گلگین با ســه پر و پیکان استخوان. پس چــون آرش وهادان بیامد به روز منوچهر کمــان را پنج پاره کرد. هــم از چوب و هم از نی و به سریشــم به هم اســتوارکر­د و پیکان آهن کرد ... بهرام گور کمان را با استخوان مار کرد و بر تیر چهار پر نهاد و کمان را توز پوشید ... و وزن کمان بلندترین ششصد من نهادهاند و مر آن را کشــکنجیر خواندهاند و آن مر قلعهها را بــود و فروترین یک من بود و مر آن را بهر کودکان ُخود سازند و هر چه از چهارصد من تا دویست و پنجاه من چرخ بود و هر چه دویست و پنجاه من فــرود آید تا به صد من نیم چرخ بود و هر چه از صد من فرود آید تا به شــصت من از کمان بلند بود ... انواع کمان هرچ مر او را نام چرخ اســت سه اســت: بلند است و پســت و میانه. همچنین انواع تیر وی ســه اســت: دراز، کوتاه و میانه. دراز پانزده قبضه، میانه ده قبضه، کوتاه هشت قبضه و نیم.»

زیر نویس: است. توز؛ پوست درخت. است. قراجوری قلعی گونهای شمشیر - مراد از قلع هندی فوالد هندی - کمانوتیر آنچنان که فالخن از زینابزارها­یی اســت کــه هماوردان دور همدیگر در نبرد به کار میبرند و گرز و کارد از برای نبرد نزدیک به هم و یا جنگ تنبهتن بود. - نزد یونانیان در روزگاران پیشین کمان از دو شاخ بزرگ گاومیش که در بن به هم پیوســته است ساخته میشد. پس از آن کمان را ازچوبهایی که خمیده میشد ساختند و تیر را از نی و نوک آن را با آهن و پوالد ساختند. - واژهی شاخ آهو و یا شاخ غزال که در فرهنگها آمده به چم (:معنی) کمان تیراندازی گرفته شــده، گویای این اســت که در روزگاران پیش در آغاز کمان را از شاخهای گوزن، آهو و این گونه چارپایان میساختند. یارینامه: -1 پورداوود ابراهیم، زینابزار، به کوشــش عبدالکریم جربزهدار، انتشارات اساتیر، 1382 -2 رضایی عبدالعظیم، سرشت و سیرت ایرانیان باستان، انتشارات در، 1382

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran