Iran Newspaper

«همیشهعزت»سینما و تئاتر

جشننامهای برای 31 خرداد؛ سالروز تولد عزتاهلل انتظامی

- نرگس عاشوری

سال که در آستانه ورود به تابستان قرار گرفت؛ آمد. درست در آخرین روز از سومین ماه3031، در خانهای که حاال جزئی از پارک شهر شده است. عادتش این بود که در اوج بیاید و فصل حضورش میوه داغ تابستان شود. عزت بچه ســنگلج از همان اواخر دوره ابتدایی به تئاتر عالقهمند شد و از کالس ششم ابتدایی دزدکی و به دور از چشم پدر و مادر به تئاتر رفتنها شروع شد. عشق به سینما و تئاتر آنقدر در دلش جاگیر شده بود که از سد مخالفت خانواده معبری برای تماشــای معشوق بیابد؛ گاهی با نوشتن تکالیــف فالن اشــرافزاد­ه شــاگرد تنبــل کالس و گاهی با انجــام کارهای تابستانی. پدر و مادرش همچون اغلب خانوادههای متوسط رو به پایین و مذهبی مایل نبودند که فرزندشان به دنبال کار هنری و به تعبیر خودشان مطربی برود. انتظامی درباره مواجهه خانوادهاش با عالقه او به موسیقی میگوید: «با انجام کارهای تابســتانی پولی به دســتم رســیده بــود، روزی ســنتوری خریدم و به خانه بردم. پدرم که صدای ســنتور را شنید، قیامتی برپا شــد که عشق موسیقی تا مدتها از یادم رفت» عشق او به نمایش و موسیقیدرنه­ایتمیتوانس­تدرتماشایر­وحوضیهایعر­وسیوالبته مراســم نوحه خوانی و ســینه زنی و تعزیه اول محرم که بســیار هم به آن عالقهمند بود جلوهگری کند. پنهانکاری عزت و اصرار خانواده به پرهیز از ورود او به عرصه هنر حتی تا سالهای جوانی و زمانی که در رادیو مشغول کار شده بود ادامه داشت تا زمانی که روزی پدر در یک میهمانی و از زبان گوینده رادیو صاحبخانه نام پسرش را بهعنوان هنرمند جوان میشنود و دوباره باز قیامتی برپا میشود شبیه آنچه بر ساز سنتور رفت. با وجود این و باهمهگرفتو­گیرهایخانو­اده،انتظامیازح­دود41سالگی­تئاترراباپ­یش پــرده خوانی در تماشــاخان­ههای اللهزار آغاز میکند. آن زمان مشــکالت و انتقادهایـ­ـی که مردم به دســتگاه دولتی داشــتند در پیش پــرده خوانی مطرح میشد و برای همین او چندین بار طعم حبس و تعهد و زندان را میچشد. معتقد است آنچه از پیش پرده خوانی آموخته ارزش این همه مخاطره را داشته است: «پیش پرده خوانی توانایی عجیبی میخواهد در رو به رویی با تماشــاگر، من همیشــه مدیون آن زمان هستم. هماکنون در آ ِنواحدمیتوا­نمگریهیاخن­دهمخاطبراس­ببشوم.ورزیدگی،شناخت تماشاگر، ارتباط تنگاتنگ با تماشاگر را در پیش پردهخوانی آموختم.» در ســال 1320 نخســتین نمایش حرفهای خود با عنوان «التیماتوم» نوشته پرویــز خطیبی و به کارگردانی اصغر تفکری را در تئاتر پــارس اللهزار اجرا میکند و تا سال 1326 در بیش از 10 نمایش نقشپردازی میکند. در این سال با بازگشایی تئاتر فردوسی برای شاگردی نزد زنده یاد عبدالحسین نوشــین مــیرود و از او فن بیان و از دکتر خانلــری، ادبیات یاد میگیرد. در جریان کودتای 28 مرداد و به آتش کشیدن تئاتر و دستگیری فعاالن این حوزه حدود ســه چهار ماه همراه با احمد شــاملو و محمدعلی جعفری در زندان قصر زندانی میشــود. به محض آزادی از زندان همســر و پســر تازه متولد شدهاش مجید را به خانه پدری میسپارد و چمدانش را بسته و راهی آلمان میشــود تا به آرزوی بازیگری خود برسد. انتظامی در مورد زندگیسختآن­روزهایخودم­یگوید:«تنهادوتاقا­لیچهداشتمک­هآنهارا فروختم و از طریق اتوبوس و قطار خودم را به شهر هانوفر آلمان رساندم. برای گذراندن زندگی روزمره خود مجبور بودم در کارخانه ریخته گری کار کنم، بعضی اوقات از ناداری مجبور بودم گوشت اسب بخورم. در سرمای 37 درجه با کت و شــلوار میخوابیدم همه این سختیها را به عشق هنر و بازیگــری تحمل میکــردم» پس از گذراندن دوره 4 ســاله و تحصیل در مدرســه «فولکس هوخ شوله» آلمان در سال 1327 به ایران باز میگردد. در شرایطی که تئاتر دیگر حاکم بالمنازع عرصه نمایش نیست و فضای سینما هم با مالکهای مطلوب او فاصله دارد، انتظامی ترجیح میدهد مدتی خارج از فضای هنر و در فروشگاه تازهتأسیس فردوسی کار کند و در نهایتفعالی­تهنریخودرا­بادوبلهازس­رمیگیرد.پسازکارنیم­همستند تلویزیونی درباره ماالریا، به استخدام اداره هنرهای زیبا در میآید. در سال 1347 با بازی در فیلم «گاو» به کارگردانی داریوش مهرجویی وارد عرصه سینما میشــود و یکی از بهترین نقش آفرینیهای تاریخ سینمای ایران را رقــم میزند. انتظامی درباره برخورد خانوادهاش با این فیلم میگوید: «پدرم که عکسم را روی سر در سینماها دیده بود، گفت پسر جان این چیه بازی کردی تو؟ گاو؟! بعدها که این فیلم را به سینمای شهر فرنگ آوردند برای پدر و مادرم وقت گرفتم که بیایند تماشا کنند. آمدم به پدرم و مادر گفتم بریم تماشا کنیم ببینید چیه؟ مادرم گفت: همین یک کارم مانده است. هر چه گفتم فایده نکرد» در سال 47 تصمیم میگیرد بازیگری را به طور آکادمیک و جدی دنبال کند. با اصرار و پافشاریای که برای کمال بخشیدن به دانش دارد هیأت امنای دانشگاه تسلیم خواسته او میشوند و موافقت خود را با ورود بدون کنکور او به دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران اعالم میکند و عزت انتظامی در ســن 44 ســالگی در کالس درس استادانی چون حمید سمندریان و شنگله مینشیند؛ در شرایطی که بعد از بازی درخشاناش در فیلم «گاو» کسی به استادی مسلم او شک ندارد و حتی حمید ســمندریان در کالس بازیگری و فن بیان میگوید که وقتی انتظامــی در کالس هســت، به خودش اجازه نمیدهد کــه درس بدهد و از انتظامــی میخواهد که از کالس بیرون بــرود تا او درس بازیگری بدهد. انتظامــی پــس از انقالب و بخصــوص در دهه شــصت در انواع و اقســام نقشها همچون مش حســن (گاو)، حاجی واشنگتن، حیدر عمو اوغلی (ســتارخان)، ســر گروهبان (صادق کرده)، قهوهچــی و دالل (آقای هالو)، عباس آقا سوپر گوشــت (اجارهنشینه­ا)، نامدارخان (شیر سنگی)، خان مظفر (هزار دســتان) ...و به بهترین شــکل ظاهر شــد و خوش درخشــید. خــودش میگوید: «هر فیلمی که بازی میکنم برایم حکم کنکور را دارد. پیش از فیلمبرداری و در هنگام کار، قلبم بشدت میتپد و دائم نگرانم» این تعهد به کار و اشــتیاق به یادگیری همان چیزی اســت که انتظامی را از جاروکش و یادگیری طلبهوار در الله زار به «آقای بازیگر» تاریخ ســینما و تئاتر ایران تبدیل کرده اســت؛ در حالی که همگان بر آقایی او در اخالق و بازیگــری ایمان دارند امــا خودش میگوید که نامگذاریها­ی اینچنینی خیلی با روحیه او ســازگار نیســت: «من برای شــما همیشه همان عزتم، همانی که از سیزده سالگی در تماشاخانهه­ای الله زار با تشویقهای شما بزرگشدهام...برایشمامنه­میشههمانعز­تم...بچهایازسنگ­لج...»

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran