Iran Newspaper

آتش، من و درخت را با هم بلعید

-

23 مرداد ،1386 منطقه حفاظت شده بوزین و مرهخیل در کرمانشـــا­ه شـــاهد یکـــی از بزرگتریـــ­ن جنگل ســـوزیهای چنـــد دهه اخیـــر ایـــران بـــود. مأموران محیط بانی پاســـگاه شـــروینه خبر را به ادارات محیط زیســـت و منابع طبیعی شـــهر بانـــه وره (از توابع پاوه در اســـتان کرمانشـــا­ه) مخابـــره کردنـــد و از مردم محلی درخواست کمک کردند. مطابق معمول، آن روز هـــم همانند امروز که همچنان هـــزاران هکتـــار از جنگلها و مراتع کشـــور طعمه آتش افروزیهای غیرمسئوالن­ه عدهای از مردم میشود، حریـــق از بیاحتیاطــ­ـی یک شـــهروند کـــه در حال تهیـــه آتش بـــرای منقل و کباب ظهر بود شـــروع شـــد و در کسری از ثانیـــه گیاهان خشـــک کـــف جنگل را در برگرفـــت. تعـــداد زیـــادی از مـــردم روســـتاها­ی کردنشـــین منطقه به یاری جنگلبانـــ­ان و محیطبانـــ­ان شـــتافتند، حتـــی آنهایـــی کـــه بـــه دلیـــل زندگـــی عشـــایری دور از روســـتا بودند همچون مردان خانـــواده میرانی، عبدی، فتحی و فرجی خودشـــان را به محل رساندند تا چـــراگاه «دره یاب» را از حریق نجات دهنـــد. صالحالدیــ­ـن میرانـــی کـــه آن زمان نوجوانی 17 ساله بود در توصیف روز واقعـــه میگوید: وقتی درخواســـت کمک کردند من هم حسب وظیفهای که داشـــتم رفتـــم. تقریبـــاً 40 کیلومتر را بـــا ماشـــین طی کردیم تـــا به منطقه آتشسوزی رسیدیم. از ساعت 11 شب تا 9 صبح فردای آن روز برای مهار آتش تالش کردیم دفعه اول موفق شـــدیم آتـــش را مهـــار کنیم اما وقتـــی به خانه رســـیدیم دوبـــاره خبر دادنـــد که آتش شـــروع شده، به خاطر شیبی که منطقه داشـــت کندههای سوخته غلت خورده و پایین آمده بودند. با وجود خســـتگی دوباره بدون هیـــچ امکاناتی برای مهار آتش رفتیم. نزدیکیهای عصر بود که ناگهان گفتند فرار کنید چون آتش مثل گردباد داشـــت به ســـمت مـــا میآمد. چارهای نداشـــتم محاصره شـــده بودم و مجبور شـــدم باالی درخت بروم ولی آتش من و درخـــت را با هم بلعید. به زمیـــن افتـــادم و بلند شـــدم دیدم کل بدنم آتش اســـت هر چـــه تالش کردم دیدم خاموش نمیشـــوم و حتی ســـه بار شـــهادتین خودم را گفتم و شلوارم را در آوردم کـــه بـــه پاهایـــم نچســـبد. دوبـــاره باالی درخت رفتـــم ولی دیدم لباسها و دســـتانم آتش گرفته، دوباره به زمیـــن افتادم و این بار آرنج دســـت چپم دچار شکســـتگی شـــد و هنوز هم بعد از 10 سال وضعیت بدی دارد. بعد پـــدرم را دیدم که باالی ســـرم آمده و با یک چهار لیتری روی سر و صورتم آب ریخت، پدر کمک کـــرد تا از آنجا خارج شـــوم و گفت برو به ســـمت جـــاده باال تا دوســـتان تو را به بیمارســـت­ان منتقل کننـــد. در آن حادثه 3 نفر از دوســـتانم به نامهای «نعمـــت فتحی»، «عباس فتحی» و «بهاءالدین فرجی» جان خود را از دست دادند و شهید شدند. 18 نفر دچار سوختگی شـــدند. دوست خودم آقای مظفر عبدی هم دچار سوختگی شـــدید 53 درصـــدی شـــد امـــا هیـــچ توجهی به ایشـــان هم نشـــده اســـت.او در مـــورد هزینههای درمانش میگوید: هیچ کمکی به ما نشـــده، فقط سال 89 به دستور استاندار به صورت قراردادی وارد یگان حفاظت اداره منابع طبیعی شـــدم ولی یکماه پیش قـــرارداد­م را از حالت معیـــن به موقت تغییـــر دادند تا هر وقت بهانه بودجه داشـــتند مرا از اداره بیرون کنند. با این حال من افتخار میکنم کـــه جنگلبان بمانـــم و از آب و خاک کشورم دفاع کنم. اخیراً هم آقای جاللی، رئیس ســـازمان جنگلها دو بار

میرانی خاطرنشان کرد: خیلی دلم گرفتـــه و ناراحتم. نمیدانـــم درد دلم را به چه کســـی بگویم خیلی از دوستان میگویند هر کجا که آتش میگیرد بگذار بســـوزد، ما خانـــه خودمـــان هم آتش بگیرد بهش توجه نمیکنیم چه رســـد به جنگل، اما اینهـــا توجه نمیکنند که از نظر علمی، یک درخت اکسیژن سه نفر را تأمین میکند. او درباره وضعیت معیشـــتیا­ش میگوید: حقوقم ماهی یک میلیـــون تومـــان اســـت و این هم ســـه چهار مـــاه یکبـــار میدهنـــد. تازه چندسالی هم هســـت که متأهل شدم و یک بچه سه ســـاله دارم و مستأجرم. برای جراحیام کـــه اصالً هیچی، هیچ امیـــدی ندارم که کســـی بـــه من کمک کند یـــا مرا تحت پوشـــش قـــرار دهند، امـــا کاش حداقل همین یک میلیون را بموقع بدهند. ■ از دست مسئوالن دلخورم دســـتانش قـــدرت حرکـــت زیادی نـــدارد، فرم انگشـــتان­ش کامـــ ًال عوض شده، با این حال هر از گاهی که تلفنش زنگ میخورد با همین انگشـــتان روی صفحه گوشی را لمس کرده و به سختی جواب میدهد. میرانی میافزاید: من قبالً نوازنده فلوت بودم اما حاال با این دســـتان هیچ کاری نمیتوانـــ­م بکنم، وقتـــی در آتـــش ســـوختم دانشآمـــو­ز دبیرستانی و شاگرد دوم مدرسه بودم، امـــا جراحـــت ســـنگین و وضعیت بد روحی به مدت دو سال مرا زمینگیر کرد بیمارســـت­ان فاطمه الزهرا در یوســـف آباد تهـــران مراجعه داشـــتم و دکتر... گفت هزینه جراحی صورت و دســـتم 002میلیون تومان است.

میرانـــی بـــه «ایـــران» میگویـــد: تنهـــا آرزوی من این اســـت کـــه بتوانم حضرت آقـــا را زیـــارت کنم تـــا کمک کنند مشـــکالت مـــن حل شـــود چون هـــر کجـــا الزم بـــوده رفتـــم، خب من چه گناهـــی کردم کـــه وقتی 17 ســـاله بودم بـــرای حفظ جنگل بـــرای حفظ حیـــات مـــردم ایـــن ســـرزمین و برای حفـــظ آب و خاکـــم رفتم تـــا به چنین روزی بیفتـــم؟ تـــا چه زمانـــی من باید مرتبـــاً مصاحبه کنـــم و بعد هیچ کس هیچ توجهی نکند؟

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran