اشتیاق مسافران راهابریشم به زبان و فرهنگ فارسی
گفتوگو با «یوگو یلی»؛ مدیر گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه مطالعات زبانهای خارجی پکن در چین ایران شناسی در چین بسیار فعال است؛ در 5 دانشگاه چین این رشته تدریس میشود و در این سالها کتابهای زیادی درباره ایران چاپ شده است
■ خانم یوگویلی! در ابتــــدا و برای ورود به بحثازپیشینهخانوادگیتانبگویید.
من در شــــمال چیــــن و جایــــی به نام خیلونــــگ جانگ متولد شــــدم. 5 ســــاله بــــودم که خانــــواده ما به شــــهری بــــه نام شــــنیانگ رفتند و از آن به بعــــد در آنجا مقیم شدیم. پدرم مهندس زمینشناسی و مــــادرم مدتــــی کارمنــــد دولــــت بــــود. پدرم خیلی بــــه فرهنگ باســــتان چین و بخصــــوص داســــتانهای مربــــوط به آن، مثل شــــاهنامه در ایــــران عالقهمند بود و برای همیــــن من با کتابهــــای زیادی در ارتباط بودم. مثل رمان تاریخی «داستان جنگهــــای ســــه پادشــــاهی» و قهرمــــان افسانهای«داســــتان حاشیه آب» که کتاب باستانی معروف چینی است. او همچنین به اپرا هم خیلی عالقه داشــــت و خودش هم میخواند و همیشــــه ما را هم به این کار تشــــویق میکرد. به همین دلیل وقتی خیلی کوچک بودم با موسیقی آشنا شدم. در دوره دبیرستان به مدرسه خیلی خوبی میرفتمکهالبتهمخصوصموسیقینبود و خیلی سخت میشد آن موسیقی خاص و ســــنتی چینی را فراگرفــــت. همه بچهها برای دانشگاه وارد دانشگاههای سراسری چین میشدند و رشتههایی مثل ادبیات و علــــوم سیاســــی ...و میخواندند اما من چون خیلی به موســــیقی عالقهمند بودم وارد این رشــــته در دانشگاه موسیقی شن یانگ شدم که در چین هم بسیار معروف اســــت. در چین به علت وجود جمعیت بســــیار زیاد، قبول شدن در دانشگاه بسیار دشــــوار اســــت و به ندرت اتفاق میافتد. بعد از گذراندن یکی دو ترم در دانشــــگاه احســــاس کردم چنــــدان رضایــــت ندارم و وقتــــی به اســــتادانم نــــگاه میکــــردم از خودم میپرســــیدم یعنــــی آینده من این اســــت؟ در مقالــــهای هــــم که نوشــــتم به این موضوع اشــــاره کردم که کســــی که در این جهــــان زندگی میکند بایــــد بهدنبال کســــب یک نــــوع زیبایی باشــــد تــــا بتواند احســــاس رضایت کنــــد. مــــن آن زمان از خودم میپرســــیدم این زیبایی برای من کجاســــت؟ در آن دوران 4 ســــاله نمــــرات من عالی بود اما احساس خوبی نداشتم و ناراحت بــــودم. بعــــد از اتمام تحصیل بهعنوان مدرس در همانجا قبول شدم اما باز هم راضی نبــــودم. یک دوره به کالس زبــــان ژاپنی رفتم تا بــــا خواندن یک زبان دیگر، با دنیا ارتباط برقرار کنم. ســــپس به رشــــته کارگردانی رفتم و چون موسیقی را می دانســــتم و به ادبیــــات هم عالقهمند بودم فکر کردم برای شغلم بهتر است. در امتحان هم قبول شــــدم تا برای لیسانس در پکــــن درس بخوانم و قصــــدم این بود که برای تحصیــــل به پکن یا ژاپن بروم که در همان زمان توانستم طی یک فرصت خیلی خوب به ایران سفر کنم. ■ نخستینبارچهسالیبهایرانآمدید؟
ســــال 1997 برای نخستین بار به ایران آمدم. آن زمان همچنــــان فکر می کردم که شــــغل من وآینده من کجاســــت و این ســــؤال مدام در ذهنم بود. با خودم گفتم اگــــر اینجا هم جواب ســــؤالم را پیدا نکنم به ژاپن می روم. آن زمان فقط ژاپنی بلد بــــودم و فارســــی را یاد نگرفتــــه بودم. من فقط یک مســــافر بودم که بــــه ایران آمده بودم و بهدنبال پاســــخ این ســــؤالم بودم. فارسی را هم نمیدانستم اما برایم خیلی جالب بود. پوشش ایرانیها را که میدیدم فکر میکردم آنها چطور فکر میکنند و در چــــه چیزهایی با من فرق دارند؟ چون در کودکــــی خیلی کتاب میخوانــــدم، درباره تاریخ و فرهنگ و تمــــدن ایران اطالعات کمــــی داشــــتم. مثــــالً داســــتان حرکــــت ســــلیمان با یک فرش در آســــمان خیلی به نظرم زیبــــا و در ذهنم مانده بود. یا در همــــان کتابهــــا خوانده بودم کــــه مردم ایران خیلی خونگرم و عالقهمند به شعر هســــتند. گوته میگویــــد اگــــر میخواهی شــــعر بدانی و شــــاعران را درک کنی باید به کشــــور شــــعر ســــفر کنی یعنی به کشور آســــیایی شــــعر که این همه تمــــدن دارد یعنی ایران. من همیشــــه فکــــر میکردم که آریاییها در آســــیای میانه با آن هوای سرد چه کار می کردند که کوچ کردند و به فالت ایران رسیدند و به این فکر می کردم که حتماً قبل از آریاییها افرادی در فالت ایران بودند و برایم سؤال بود که آریاییها چگونــــه با آنهــــا زندگی کردنــــد و فرهنگ و تمــــدن را به وجود آوردنــــد و چرا اکنون کشــــور ایران این گونه شــــده است. راه هم برای من بســــته بود چون نه میتوانستم فارســــی صحبت کنــــم و نه میدانســــتم دانشگاه تهران و مؤسسه دهخدا کجاست. تا اینکه خوشبختانه با فردی به نام مریم آشنا شدم که حتی نام خانوادگی او را هم نمیدانم. نام او برای من مثل نام بهشت است و خیلی دوست داشتم این بار که به ایران آمــــدم او را پیدا کنــــم و ببینم. او که زبان چینی میدانســــت مرا به مؤسســــه دهخــــدا برد و راهنمایــــیام کرد. ذهنم پر از ســــؤال و آرزو بود و میخواستم با کسی حرف بزنم ،که مریم را پیدا کردم و باعث مالقات من با دکتر غالمرضا ســــتوده هم شــــد که آن زمان معاون مؤسسه دهخدا بود. در سال 2005 مؤسسه ، تعداد زیادی دانشــــجوی خارجــــی پذیرفــــت و من هم یکی از این دانشــــجوها بودم. دکتر ستوده از مــــا میپرســــید چــــرا میخواهیــــد زبان فارســــی بخوانیــــد و این ســــؤال بــــه نظرم خیلی زیبا بــــود. من در جواب گفتم چون میخواهــــم حقیقت را جســــتوجو کنم و زیبایی را بیابم. میخواهم فارســــی یاد بگیرم چون فرهنگ ایــــران تمدن بزرگی دارد و دلــــم را آرام میکنــــد. بــــا اینکه آن زمــــان میــــان ترم بــــود دکتر ســــتوده نامه ای بــــرای من نوشــــت و گفــــت میتوانی از فــــردا بیایــــی و اینجــــا درس بخوانی و با اجازه و مســــئولیت خودش این کار را کرد. من باور نمیکردم. ■ چون زبان ژاپنی هم خوانده بودید این دو را با هم مقایسه میکردید؟
من چندان زبان ژاپنی نمیدانم و در ســــطح مقدماتی خوانــــدهام و به مرحله خواندن ادبیاتش نرسیدم اما با این حال زبان فارســــی چیز دیگری است. وقتی که وارد شــــدم حتی حروف زبان فارســــی را نمیدانســــتم و با کالسهای خصوصی که دکتر ستوده برای من گذاشت توانستم خودم را به بقیه برســــانم و تــــرم را تمام کنم. من 9 ماه زبان فارسی خواندم و بعد وارد دانشــــگاه تهران شدم. درست است که کمکهای بســــیاری از دولــــت ایران و دکتر ســــتوده به من شد اما در نهایت این خواست خودم بود که وارد این رشته شوم تا حقیقت و زیبایی را درک کنم. بعد هم اتفاقاتی افتاد که برای من واقعاً غیرقابل درک اســــت و هنــــوز برایم خیلی عجیب اســــت کــــه در آن زمــــان آزمونــــی برگزار شــــد و من هم حضور داشــــتم و توانستم بورســــیه بگیــــرم، در حالی کــــه این اتفاق در چین خیلی ســــخت رخ میدهد. پس من چطور میتوانســــتم به زبان فارســــی عالقهمند نباشــــم. من در 10 ســــالی که تا دریافت دکتری گذراندم حتی یک جلسه هم غایب نبودم. خودتان تصور کنید که 10 ســــال پای یک تصمیــــم ماندن چقدر اراده میخواهــــد و این اراده را خداوند به من داد تا بتوانم این فرصت مطالعاتی را تمام کنم و استاد شوم تا به هدفم برسم. ■ از چه زمانی تدریس را آغاز کردید؟
در طرح جاده ابریشــــم با یک چینی ازدواج کردم و بعد هم دخترم متولد شد. جالب اســــت که در همان سال 2006 که فارغالتحصیل شــــدم، دانشگاه زبانهای خارجی پکن در تالش بود تا رشــــته زبان و ادبیات فارسی را تأسیس کند، اما من تا ســــال 2009 یعنی 12 سال در ایران بودم. دانشــــگاه مطالعات زبانهــــای خارجی پکن در چین Beijing Foreign Studies( )University بســــیار مهــــم اســــت و در واقع مهد تربیت دیپلماتها به حســــاب میآید. تقریباً 171 نفــــر از دیپلماتهای چینی دنیا از این دانشگاه فارغالتحصیل شــــدهاند. یکی از آرزوهای من این بود که بتوانم همیشــــه با زبان فارسی در ارتباط باشم که با رفتن به دانشگاه پکن این آرزو برآورده شد و دلم آرام گرفت. ■ شما که از لیســــانس تا دکترای خودتان را در دانشــــگاه تهران گذراندیــــد چیزی از استادانتانبهخاطردارید؟
بلــــه. دکتر ســــتوده هــــم در مؤسســــه دهخــــدا هــــم در تمــــام ایــــن مقاطــــع در دانشگاه تهران استاد من بود و پایان نامه من هم بــــا موضوع «جلوههای نقاشــــی چینی در ادبیات فارســــی» با راهنمایی او بود که فعالً چاپ نشــــده اســــت. نزدیک بــــه دو تا ســــه ســــال روی ایــــن موضوع به پیشنهاد اســــتاد کار کردم چون در منزلم منابع زیادی درباره نقاشــــی چین داشتم و قرار شــــد درباره نحوه آشــــنایی ایرانیها با فرهنگ چین تالش کنم تا تأثیر فلسفه در نقاشــــی چینی و ارتباطش با ادبیات را نشــــان دهم یا اینکه روابط چیــــن و ایران چگونه بــــود. کار کردن روی تأثیر نقاشــــی چین روی ادبیات فارســــی خیلی ســــخت بود چــــون منابع خیلــــی کم بــــود. بعد از گشــــتنهای بســــیار در کتابخانه توانستم بیتهایــــی را که شــــاعران ایرانــــی در این باره گفته بودند پیدا کنم. آن زمان کسب نمره 20 توسط دانشجویان خارجی بسیار سخت بود. نخستین نفری هم که از چین نمره 20 گرفت خانم وان یی دانگ بود که االن هم استاد دانشگاه پکن است. دومین نفر هم فکر می کنم کــــه من بودم. دیگر اســــتادان من، مظفر بختیار، ســــیدجعفر شهیدی و سیدمحمد دبیرسیاقی بودند. ■ پسشماسال9002بهدانشگاهمطالعات زبانهایخارجیپکنرفتید؟
بله. بعد هم در سال 2011 با نخستین گروه دانشــــجوها به ایران برگشــــتم. دکتر ســــتوده هم که در دوران تحصیل و برای اتمــــام پایــــان نامــــه من خیلــــی زحمت کشــــیده بــــود بــــرای خوشــــامدگویی بــــه ما،شعری خواند. ■ زمانی که شــــما به دانشــــگاه مطالعات زبانهای خارجی رفتید، آنجا زبان فارسی نداشت؟
نـــه. من درســـال 2008 بههمـــراه یکی از همـــکاران ایرانیام، گـــروه زبان و ادبیات فارســـی را در این دانشگاه تأسیس کردیم. در نخســـتین دوره 16 دانشـــجوی چینـــی داشـــتیم و االن در دوره دوم 15 نفـــر زبـــان فارســـی میخواننـــد. در دوره جدیـــد هـــم 21 نفر هستند. فعالً تا مقطع فوق لیسانس داریم اما دکتری هم اضافه میشود. ■ منابع تدریس شما چیست؟ آیا از ایران برایتانکتابمیفرستند؟
من 8 ســــال را فقط در مسیر دانشگاه و خانــــه گذرانــــدم تــــا بتوانــــم کتابهای درســــی بنویســــم. جــــزوه تاریخ ایــــران و ادبیــــات فارســــی دارم و اینهــــا همه در دانشگاه عالمه چاپ شده است. بهعنوان نمونه درانشــــا خــــودم داســــتانی درباره ایران مینوشــــتم و به بچههــــا میدادم. در مــــورد مکالمه هم یــــک CD در ایران بــــود که من آن را پیاده کــــردم و متنش را به فارسی نوشــــتم. همچنین دیکشنری برای آموزش زبــــان چینی تألیف و کتاب ادبیات چین را به فارســــی ترجمه کردم. مثــــالً من تهــــران را حــــاال بیشــــتر از پکن میشناســــم چون نزدیک به 12 ســــال در آن زندگی کردهام و میدانم مثالً میدان فاطمی کجاست، اما در پکن آنقدر جاها را نمیشناســــم چون کم بیرون رفتهام و همیشــــه حس کردهام وقتم کم اســــت و کارم زیــــاد. حاال فکر میکنم یک نفر باید بهعنوان نیروی کمکی بــــه گروه بپیوندد تا کار بهتر و بیشــــتری انجام شــــود. عالوه بــــر اینکه هدف ما یــــاد دادن تکنیکهای یادگیــــری زبان و ادبیات فارســــی اســــت، بهدنبال هدف دیگری هم هستیم که آن آموزش اخالق و انســــانیت است و اینها بهوســــیله اندیشــــه و کردار استاد آموزش داده میشــــود. تکنیکهــــای زبــــان فقط در زمینــــه کاری به بچههــــا کمک میکند امــــا یادگیری اخالق و انســــانیت در همه زندگی شــــان بــــه درد میخــــورد. ادبیات فارسی این را بخوبی به ما یاد میدهد. ■ آیا شــــما ادبیــــات فارســــی معاصر هم خواندهاید؟چقدربهآنعاقهمندبودید؟ آیا در دانشــــگاه پکــــن هم ادبیــــات مدرن فارسیراتدریسمیکنید؟
بلـــه در دانشـــگاه خوانـــدهام، امـــا این حیطه آنقدر وسیع است که من میتوانم بگویـــم چـــه در حـــوزه کالســـیک و چه در معاصر چیزی که من یاد گرفتهام تنها یک قطره از دریای بیکران ادب فارســـی است. در ادبیات معاصر کســـانی مثل شـــاملو و ســـیمین و اخوان و فـــروغ و جمـــالزاده و سایه را میشناسم. اما ما در آموزش خیلی نمیتوانیـــم وارد ایـــن حوزه شـــویم چون وقتمان کم اســـت. تدریس در پکن هم به چند شاعر معاصر خالصه میشود. ■ در حــــال حاضــــر در کــــدام یــــک از دانشــــگاههای چیــــن زبــــان فارســــی یــــا ایرانشناسیتدریسمیشود؟
ســــابقه تدریس زبان و ادبیات فارسی در دانشــــگاههای چیــــن بــــه دهــــه پنجم قرن بیســــتم برمیگردد. دانشــــگاه پکن جهــــت برقــــراری ارتباط چین بــــا ایران و افغانستان، تأســــیس کرسی زبان فارسی را بر عهده گرفت. اکنون دانشــــگاه پکن، دانشــــگاه زبانهــــای خارجی لــــوه یانگ، دانشــــگاه زبانهای خارجی شــــانگهای، دانشــــگاه مطالعات زبانهــــای خارجی پکن، دانشــــگاه زبانهای خارجی سی آن زبان فارسی دارند. در سپتامبر سال 2017 نیز دانشگاه زبانهای خارجی شیههزی در پکن تدریس زبان فارســــی را تأسیس خواهد کرد. ■ وضعیــــت ایرانشناســــی در چیــــن را چگونهارزیابیمیکنید؟
بســــیار خوب و فعال اســــت. در چین 8 مؤسسه پژوهشــــی ایرانشناسی فعال هستند در این ســــالها کتابهای زیادی دربــــاره روابــــط ایــــران و چین یــــا اوضاع سیاســــی ایران چاپ شــــده اســــت که من همه آنهــــا را پیدا کردهام. مثالً دانشــــگاه جنوب غربی، مرکز ایران شناسی دارد که آقای جیکییون مدیر آن است و هر سال یک کتاب چاپ میکند. عالوه بر آموزش زبان بــــه بچههــــا وظیفه دیگــــری هم بر دوش مــــا ســــنگینی میکنــــد و آن دادن شناخت از دو ملت و برقراری رابطه میان آنهاســــت تا بتوانیم در سطح جهانی به شکوفاییبرسیم. ■ آیا آثار ادبیات فارســــی در چین ترجمه شده است؟
چینیها ایران را با شــــاهنامه از ســــال 7291میــــالدی شــــناختهاند و آقای جون جینگ دوآ بود که قســــمتی از شاهنامه را در کتاب 3 جلــــدیاش معرفی کرد. نفر دوم جان ســــینگ لینگ بود که در ســــال 1930 در کتابــــی به نام گردآورنده اســــناد تبادل تاریخ چین با غرب در جلد ســــوم شــــاهنامه را معرفــــی کرد. اگــــر بخواهم تک تک نام ببرم خیلی هستند. مثالً یوان وی چــــی در مــــورد زرتشــــت ترجمه کرد. همچنین جانگهــــوی، اشــــعار رودکی، نظامــــی، خیــــام و آثــــاری چــــون مثنوی، بوستان و قابوسنامه را ترجمه کرد. ■ چه جذابیتی برای جوانان چینی وجود دارد که به سراغ زبان فارسی میآیند؟
این به شــــانس آنها در برخورد با گروه زبان فارسی بستگی دارد که با چه چیزی برخورد کنند و آشنا شوند و باهوشترین بچهها هستند که می توانند در این رشته قبول شــــوند چون ما برای دورههای ســــه یــــا چهار ســــاله تنها 15 تا 20 نفــــر را قبول میکنیم و همین کار را برایشــــان ســــخت میکند. بچههــــا وقتی با فرهنگ و تمدن ایران آشنا میشوند دوســــت دارند آن را بهعنوان رشته انتخاب کنند.
3 دانشگاه در پکن دارای رشته ایران شناسی هستند؛ مطالعات زبانهای خارجی پکن، دانشگاه اقتصاد پکن و دانشگاه پکن. در شهرهای دیگر هم مانند دانشگاه زبانهای خارجی شانگهای، دانشگاه زبانهای خارجی نظامی لویان، فارسی تدریس میشود